امكان شناخت خداوند
پيش از آن كه به بحث درباره دلايل وجود خدا و بررسي صفات الهي بپردازيم، لازم است به اين پرسش مهم و كليدي پاسخ دهيم، زيرا اگر پاسخ اين پرسش منفي باشد، هر گونه بحث و گفتگو درباره الهيّات، بيهوده وعبث خواهد بود. در اين جا دو ديدگاه كلي مطرح شده است، ديدگاه مثبتان و ديدگاه منكران. عقل گرايان و شهود گرايان، خداوند را شناخت پذير دانسته و راه معرفت خداوند را بر بشر گشوده ميدانند. ولي تجربه گرايان و ظاهر گرايان به پرسش فوق پاسخ منفي داده و بشر را از معرفت خداوند ناتوان دانستهاند. اينك به تبيين و بررسي اين ديدگاهها ميپردازيم.عقل گرايان
عقل گرايان[1] آن دسته از متفكرانياند كه حجيت و اعتبار عقل را در معرفت پذيرفتهاند. و اصول ومبادي عقلي را شالودههاي معرفت بشري ميدانند. و بر اين عقيدهاند كه بدون به رسميت شناختن خرد و اصول عقلي هيچ گونه معرفتي براي انسان حاصل نخواهد شد. حتّي معرفتهاي حسّي و سطحي نيز مبتني بر مبادي عقلي است تا چه رسد به معرفتهاي علمي تجربي، و معرفتهاي مستند به نصوص و ظواهر وحياني.ارسطو و پيروان او در يونان قديم، دكارت و پيروان او در غرب جديد، فارابي، ابن سينا و همه متكلمان اماميه و معتزله از طرفداران اين ديدگاه بودهاند. عقل در كلام ماتريديّه نيز جايگاه والايي دارد. اما در كلام اشعريه[2] در حوزه عقل نظري تا حدودي اعتبار دارد، اما در حوزه عقل عملي سنديت و اعتبار ندارد.[3]در هر حال، در جهان اسلام فلاسفه و متكلمان بر اين عقيدهاند كه از طريق تفكر عقلي ميتوان خدا را شناخت. اگر چه در حدود توانايي عقل اتفاق نظر ندارند. چنان كه دلايلي كه براي اثبات وجود خدا اقامه كردهاند، و نيز روشهايي كه براي بحث درباره صفات خداوند برگزيدهاند يكسان نيست.طرفداران اين ديدگاه بر اين مطلب تأكيد ورزيدهاند كه پيمودن راه عقل براي نيل به معارف الهي و درك حقايق متافيزيك، كار آساني نيست و به استعداد مهارت و ورزيدگي ويژهاي نياز دارد. در غير اين صورت، نتيجه مطلوب به دست نخواهد آمد، و چه بسا به انحراف خواهد كشيد.استاد مطهري در اين باره چنين گفته است:«محدود بودن مفاهيم الفاظ و كلمات از يك طرف، و انس اذهان با مفاهيم حسي و مادي از طرف ديگر، كار تفكر و تعمق در مسائل ماوراء الطبيعي را دشوار ميسازد. ذهن براي اين كه آماده تفكرات ماوراء الطبيعي بشود مراحلي از تجريد را بايد طي نمايد... بدون شك معاني و مفاهيم حكمت الهي آن گاه كه بخواهد در سطح تعقلات فلسفي ظاهر گردد يك ظرفيت ذهني و گنجايش فكري خاصي را ايجاب ميكند كه با ظرفيت ادبي يا فني يا طبيعي يا رياضي كاملاً متفاوت است، يعني ذهن بايد در يك بعد و جهت خاص وسعت يابد تا ظرفيت اين گونه انديشهها را پيدا كند[4]».قرآن كريم و احاديث اسلامي اين روش را تأييد ميكنند، دلايل و شواهد آن در نقد ديدگاه ظاهر گرايان بيان خواهد شد. در اين جا به اين آيه از قرآن كريم بسنده ميكنيم كه تفكر در نظام آفرينش را از ويژگيهاي خردمندان دانسته و آنان را به اين ويژگي ميستايد. چنان كه ميفرمايد:«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ».[5]