ايشان نظام حكومتي صدر اسلام (حكومت نبوي و علوي) را الگوي دموكراسي مطلوب معرفي كرده و فرموده اند:
«حكومت صدر اسلام، يك رژيم دموكراسي بوده، به گونه اي كه دموكراسي هاي امروزي نمي توانند مانند آن شوند».[19]همچنين در بياني ديگر در اين خصوص مي فرمايند: ما مي خواهيم اسلام و حكومت اسلام را به نحوي كه شبيه صدر اسلام باشد اجرا كنيم تا غرب، معني درست دموكراسي را به آن حدي كه هست بفهمد تا تفاوت ميان دموكراسي موجود در اسلام و دموكراسي اصطلاحي مورد ادعاي دولت ها آشكار شود.»[20]حضرت امام، دموكراسي و مردم سالاري مطلوب را متكي بر قواعد و قوانين اسلامي معرفي كرده[21] و به همين دليل اين نوع از دموكراسي را كاملتر از دموكراسي غربي مي دانند»[22] در نظر ايشان، رژيم پيشنهادي ما كه نظير آن در غرب يافت نشده و نخواهد شد ممكن است شباهت هايي با دموكراسي غربي داشته باشد، اما آن دموكراسي كه ما مي خواهيم ايجاد كنيم در غرب وجود ندارد»[23] و بر اساس موازين و قوانين اسلامي اداره مي شود.[24]حضرت امام ضمن اشاره به عدم تأسيس بناي دموكراسي مطلوب، فرموده اند:
«ما بعد ها اگر توفيق پيدا كنيم به شرق و غرب اثبات مي كنيم كه دموكراسي مورد نظر ما، دموكراسي است نه آن چيزي كه در شرق و غرب به عنوان دموكراسي ارايه مي شود».[25]لازم به ذكر است كه ايشان ضمن توجه به برداشت هاي گوناگون از اسلام، بيان مي كنند كه:
«قوانين اساسي اسلام انعطاف ندارد؛ اما بسياري از قوانين اسلام با نظر هاي خاصي انعطاف دارد و مي تواند همه انحاء دموكراسي را تضمين كند.»[26]
نقد دموكراسي رايج
حضرت امام خميني، با طرح و تبيين دموكراسي و مردم سالاري مطلوب، اشاره هايي نيز به دموكراسي رايج در جهان معاصر كرده، نكاتي در نقد آن بيان داشته اند. دقت در اين نكات روشن مي سازد كه ايشان در مقام نقد دموكراسي رايج نبوده و صرفاً در برخي مواقع به مناسبت، اشاره هايي به نقاط ضعف دموكراسي رايج كرده اند. طبيعي است در صورتي كه ايشان مشخصاً به نقد اين پديده مي پرداختند، ساير اشكالات آن نيز آشكار مي گشت.حضرت امام معتقدند كه «در غرب، خبري از دموكراسي نيست، هر چند كه زياد از آن دم مي زنند»[27]و «اين حكومت ها لفظاً دموكراسي است، محتوا ندارد و دموكراسي هاي فعلي، مستبد است».[28]
در نظر ايشان: «دموكراسي، نوع غربي اش، فاسد است، نوع شرقي اش هم فاسد است»[29]
هر چند كه: «درباره دموكراسي هياهو است، تبليغات است، همين معني دموكراسي را كه به اسم مي برند، در آمريكا و انگلستان هست، در اين كشور ها مسائل ديكتاتوري هم هست.»[30]
از جمله اشكالاتي كه ايشان نسبت به دموكراسي هاي رايج بيان مي كنند، عبارت است از:
تبعيض ميان طبقه حاكم و مردم در برخورداري از امكانات،[31] طرفداري از سرمايه دارهاي بزرگ[32] و اهميت ندادن به ضعفا.[33]
[1]. امام خميني، صحيفه نور، پيشين، ج2، ص 50.[2]. همان، ص 62.[3]. همان، ص 269.[4]. همان، ص 269.[5]. همان، ج5، ص 258.[6]. همان، ج2، ص 222.[7]. همان، ج8، ص 234.[8]. همان، ج 4، ص 234.[9]. همان، ج3، ص 16.[10]. همان، ج 3، ص 96.[11]. همان، ج5، ص 258.[12]. همان، ج3، ص 268.[13]. همان، ص 9.[14]. همان، ج4، ص 234.[15]. همان، ج7، ص 74.[16]. همان، ج5، ص 238.[17]. همان، ص 258.[18]. همان، ص 238.[19]. همان،ج3، ص 9.[20]. همان، ص 85.[21]. همان، ص 268.[22]. همان، ص 13.[23]. همان.[24]. همان، ص 16.[25]. همان، ج5، ص 238.[26]. همان، ج2، ص 22.[27]. همان، ج7، ص 74.[28]. همان، ج3، ص 10.[29]. همان، ج5، ص 238.[30]. همان، ج5، ص 258.[31]. همان، ج3، ص 9.[32]. همان، ج5، ص 238.[33]. همان، ص 258.