بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
چنانكه مي بينيم در اين قضيه، سوده كه زني همچون ديگر زنان مسلمان است به نمايندگي از سوي گروهي از مردم، به مداخله در يكي از مهمترين امور سياسي كه عزل و نصب فرماندار يك منطقه است، مي پردازد و علي - عليه السلام - نيز به او اعتراض نمي كند كه چرا تو چنين كاري را بر عهده گرفتي و آيا مردي پيدا نمي شد كه به جاي تو براي انجام اين كار اقدام كند؛ بلكه حضرت با تقرير خود بر كار سوده مهر تائيد مي زند و علاوه بر آن مسووليتي ديگر نيز بر دوشش مي گذارد يعني مسووليت رساندن نامه خليفه بر حق مسلمين به كارگزار خطاكار با اين كه حضرت به راحتي مي توانست اين وظيفه را بر دوش مردي از مردانش بگذارد.د ـ يكي ديگر از موارد سيره معصومين - عليهم السلام - در اين زمينه، بيعت پيامبر اكرم - صلي الله عليه و اله - با زنان انصار قبل از هجرت در عقبه دوم است و همچنين بيعت آن حضرت با زنان مسلمان در جريان صلح حديبيه. در هيچ يك از اين دو مورد، پيامبر اكرم - صلي الله عليه و اله - از بيعت با زنان خودداري نكرد در حالي كه بدون شك خودداري آن حضرت از بيعت با زنان در فضاي آن روز جامعه اسلامي عربستان (كه هنوز ريشه هاي افكار جاهليت و بي اعتنايي به زنان در آن ديده مي شد) با هيچ گونه عكس العمل منفي مواجه نمي شد. يعني آن كه جو آن روزگار، حضرت را به چنين كاري وانمي داشت و معذلك پيامبر- صلي الله عليه و اله - خود مايل به انجام اين كار بود.نبايد فراموش كرد كه زمان صدر اسلام به گونه اي بود كه از جهات مختلف، عرصه را براي فعاليت سياسي زن محدود مي كرد. از يك سو مساله نبوت و امدن دين جديد از سوي خداوند در آن زمان بود، كه بسياري از وقت و نيروي خود را صرف مقابله با دشمنان داخلي و خارجي نمود. به گونه اي كه تعداد غزوات را (جنگهايي كه پيامبر - صلي الله عليه و اله - خود در آنها حضور داشته اند) 28 عدد و تعداد سرايا را در حدود 80 عدد ذكر كرده اند يعني بطور متوسط در هر سال از سالهاي حضور مسلمين در مدينه ده جنگ (اعم از غزوه و سريه) بين مسلمانان و مشركان درمي گرفته است.[1]. اصول كافي / ج 2 / ص 163.و از سوي ديگر زمينه افكار جاهلي اعراب در مورد زنان بود كه در ميان بسياري از تازه مسلمانان، پا بر جا مانده بود،افكاري كه نه تنها به زن اجازه بسياري از فعاليتهاي سياسي و اجتماعي را نمي داد بلكه اصولا به چشم يك انسان كامل به او نمي گريست و او را بيشتر يك شي مي دانست تا يك انسان.با توجه به اين نكات، جواب اشكالي كه گاهي در اين زمينه مطرح مي گردد، دانسته مي شود. توضيح اين كه: گاهي گفته مي شود اگر واقعا از ديدگاه اسلام، فعاليت سياسي براي زنان جايز باشد، مي بايست پيامبر اكرم - صلي الله عليه و اله - شخصي از بين زنان را براي تصدي چنين اموري مي گماشت و بدين وسيله با تفكر جاهلي موجود در آن زمان مبني بر ممنوعيت فعاليت سياسي زنان، مبارزه مي كرد، همانطور كه حضرت - صلي الله عليه و اله - براي از بين بردن يك تفكر جاهلي كه ازدواج يك مرد با همسر مطلقه پسر خوانده اش را جايز نمي دانستند، خود با زينب كه همسر زيد پسر خوانده آن حضرت بود پس از آن كه از شوهرش طلاق گرفت،ازدواج نمود،ازدواجي كه به فرمان خداوند صورت گرفت و هدف از ان، نابود كردن يك سنت جاهلي بود چنانكه ايه شريفه قران به صراحت در اين مورد مي فرمايد: "فلما قضي زيد منها وطرا زوجناكها لكيلا يكون علي المومنين حرج في ازواج ادعيائهم اذا قضوا منهن وطرا".[1]پاسخ اين سوال آن است كه مردم صدر اسلام قبل از نزول ايه فوق و ازدواج پيامبر- صلي الله عليه و اله - با زينب بنت حجش، معتقد بودند كه ازدواج يك مرد با همسر مطلقه پسر خوانده اش حرام است. همچنين ازدواج يك مرد ازاد و صاحب شان را با زن مطلقه مردي كه سابقه بردگي داشته (مانند زيد كه برده پيامبر- صلي الله عليه و اله - بود و حضرت او را ازاد كرد) امري خلاف عرف و ناپسند مي دانستند.در چنين وضعيتي كه مردم مسلمان يك عمل جايز رابه غلط حرام مي پندارند، آن هم در نكاح كه از مهمترين مسائل زندگي اجتماعي بشر است اگر پيامبر - صلي الله عليه و اله - در مقابل آنان عكس العملي نشان نمي داد، موجب تائيد و امضاي روش نادرست آنان مي شد و يا حداقل آنان سكوت پيامبر- صلي الله عليه و اله - را نشانه تائيد سيره خود مي پنداشتند و بدين ترتيب حلال الهي،حرام تلقي مي شد و رسالت پيامبر - صلي الله عليه و اله - بطور كامل و تمام ابلاغ نمي گشت و دين، ناقص مي گرديد. لذا براي جلوگيري از تحقق چنين نتايج فاسد و زيانباري پيامبر- صلي الله عليه و اله - مامور از بين بردن تفكر جاهلي مزبور گرديد. در حالي كه با دقت در مساله فعاليت سياسي زنان درمي يابيم كه مردم مسلمان در صدراسلام آن را حرام نمي دانستند چرا كه در همان زمان، برخي از زنان مسلمان به چنين فعاليتهايي مي پرداختند (كه به بعضي از مصاديق آن اشاره شد) و مورد انكار ديگر مسلمانان واقع نمي شدند.نتيجه آن كه در اين مورد، خطر تحريف حكم الهي و عدم تبليغ دين وجود نداشت به گونه اي كه پيامبر- صلي الله عليه و اله - را مجبور به نشان دادن عكس العملي همچون مساله ازدواج با زينب بنمايد، حداكثر اين بود كه شبهه ضعيفي در اذهان بعضي از مسلمانان نااگاه نسبت به اين مساله وجود داشته باشد و بدون شك براي از بين بردن اين شبهه، سيره معصومين - عليهم السلام - و تقرير آنان و ادله اي كه پيش از آن اورديم، كاملا كافي بود و لذا نيازي به برخورد مستقيم پيامبر- صلي الله عليه و اله - نبود.