انقلاب اسلامی ایران و روابط بین المللی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انقلاب اسلامی ایران و روابط بین المللی - نسخه متنی

محمد ستوده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين وضعيت را مي توان بااستفاده از نظريه چارلز دوران توضيح داد. براساس ديدگاه وي ثبات در سيستم بين الملل همواره در گرو برقراري رابطه مستقيم ميان قدرت و نقش است و از سوي ديگر نقش دولتها هميشه تابعي از ميزان قدرت آنها است.[1]

.Role = F (Power) به نظر مي رسد با بروز انقلاب و تأسيس يك حكومت انقلابي، انقلابيان خود را در سطح بالايي از قدرت قرار مي دهند و اين امر به صورت ذهني و عيني باعث ايجاد نقشهاي جديدي براي آنها مي شود و خواهان ايفاي اين نقشها در سطح فراملي و بين المللي مي شوند و سرانجام به صورت نيروهاي معارض وضع موجود ظاهر مي گردند. در اين وضعيت ميزان اثرگذاري يك انقلاب و يا دولت انقلابي بر ساختار و فرايندهاي بين المللي به سطح قدرت، آموزه هاي انقلابي و جايگاه آن در نظام بين المللي بستگي دارد. اگر يك انقلاب از حمايت گسترده و فراگير مردمي برخوردار باشد و آموزه هاي آن سطح وسيعي از طبقات اجتماعي را در سطح بين المللي نمايندگي نمايد و از توان و ظرفيتهاي ايدئولوژيك فزاينده اي برخوردار باشد، مي تواند تأثيرات زيادي را بر ساختارهاي منطقه اي و بين المللي و دستوركار سياست بين المللي داشته باشد و در صورتي كه ملت و دولت انقلابي از جايگاه ويژه اي در نظم سابق برخوردار باشد، آن را دوچندان مي سازد.

با توجه به مطالب فوق مي توان گفت كه انقلابها مقوله قدرت در سطح بين المللي را در دو مقطع مسئله دار مي سازند؛ در يك مرحله انقلابها عامل بيروني نظام بين المللي شمرده مي شوند كه با وضع موجود ناسازگارند و قدرتهاي حافظ نظم موجود آنها را بيگانه و آشوب ساز مي نامند و در مرحله ديگري كه دولت انقلابي و سياست خارجي آن شكل مي گيرد و ايفاگر نقشهاي جديد ملي، منطقه اي و بين المللي مي گردد و نيروهاي معارض وضع موجود را در سطح گسترده اي نمايندگي مي كند و بر حسب قدرت خود در پي ارائه «راه سوم» در روابط بين الملل است.

در چارچوب مفهومي بيان شده، مي توان گفت انقلاب اسلامي ايران به عنوان يك انقلاب بزرگ جهان سومي، قدرت را در سطوح ملي، منطقه اي و بين المللي مسئله دار كرد و در سطح داخلي، رژيم سياسي خاصي از قدرت را ايجاد نمود و ساختارهاي موجود قدرت را به گونه اي متفاوت از ساختارهاي قبلي تعريف كرد و روابط جديدي برقرار ساخت و در سطح منطقه اي و بين المللي بر قدرت مستقل خود به جاي قدرت وابسته تأكيد كرد و انقلاب، قدرت فزاينده اي را براي مردم و دولت انقلابي به همراه آورد؛ به گونه اي كه انقلابيان سطح قدرت خود تا ميزان رويارويي با ساختار نظام بين الملل دو قطبي پيش بردند.

ايالات متحده امريكا با پيروزي انقلاب اسلامي ايران يكي از حافظان اصلي منافع خود را در منطقه از دست داد. دكترين دوستوني نيكسون فرو پاشيد و توازن نظام امنيتي منطقه خليج فارس از ميان رفت.

با انقلاب ايران و فروپاشي پيوند استراتژيك ناتو، سنتو، سيتو و فروپاشي سياست سدّبندي امريكا در حوزه خاورميانه و جنوب شرق آسيا، روابط ايران و امريكا به سرعت روبه تيرگي نهاد. امام خميني در بياناتي فرمود: «روابط ما با امريكا، روابط يك مظلوم با يك ظالم است، روابط يك غارت شده با يك غارتگر است.»[2] و سرانجام روابط دو كشور در پي اشغال سفارت امريكا در تهران قطع شد.

3ـ انقلاب اسلامي، ايده ها و ارزشها در روابط بين الملل

انقلاب اسلامي ايران در وهله اول مرهون تحولات ذهني و باورهاي ارزشي ملت ايران در رويارويي باساختارهاي ذهني پذيرفته شده قبلي است. در نظريه ساختار ـ كارگزار، آگاهي و بينش كارگزار يكي از مؤلفه هاي اصلي لازم براي وضعيتي است كه مي توان كارگزار را به عنوان متغير مستقل لحاظ نمود و قابليتهاي لازم را براساس آن براي ساخت رابطه تعاملي آن با ساختار فراهم ساخت.

در اين رابطه آموزه هاي آگاهي بخش انقلاب اسلامي دانش گسترده اي را در سطح داخلي در دسترس نيروهاي مخالف وضع موجود قرار داد و از طريق صدور انقلاب محيط ذهني ـ رواني نظام بين المللي را تحت تأثير قرار داد. انقلاب اسلامي ايران با طرح ارزشها و هنجاريهاي نوين و يا تقويت آنها تصاوير ذهني مخاطبان را تحت تأثير قرار داد و الگوهاي رفتاري جديدي را ايجاد كرد. ارزشهايي مانند استقلال خواهي، آزادي، عدالت، همبستگي و اتحاد مستضعفان، بيداري مسلمانان، حق طلبي، حقانيت ملل محروم، همكاري و ياري ملل تحت ستم و مقابله با قدرت طلبي، غارتگري، زورگويي، انحصارطلبي، پايگاه خارجي، تجاوز، امپرياليزم، استعمار، جهالت، تفرقه و اختلاف نظام معنايي خاصي را شكل داد كه در تعارض با نظام معنايي قدرتهاي بزرگ حافظ وضع موجود بود و ايده هاي انقلابي را تقويت و يا ايجاد نمود.[3]

انقلاب ايران با طرح ايده هاي نوين و همنوايي با ارزشهاي اجتماعي و مردمي جنوب سطحي از ادراكات فرهنگي مشتركي را ايجاد نمود[4] و از طريق آگاهي بخشي و صدور ارزشهاي انقلاب توانست بخشي از مسائل و مشكلات كشورهاي تحت ستم را در بسته هاي معناداري علامت گذاري نمايد و به ايجاد صف آرايي جديد نيروهاي اجتماعي كمك كند و بخشي از حاكميت قدرتهاي مسلط را بر نظام بين الملل كه ناشي از ضعف جنوب بود، تقليل دهد و با افزايش توان سياسي ملل تحت ستم امكان درخواست موقعيت برابر با شمال را افزايش دهد. اين تقاضا به صورت كانونهاي مقاومت ظاهر شد و شمال را در سركوب نيروهاي انقلابي ناتوان ساخت. بر اين اساس مي توان گفت كه انقلاب اسلامي ايران جرياني از جنوب عليه شمال بود؛ جرياني كه همراه خود عنصر آگاهي بخشي و رهايي را دارا بود. از سوي ديگر انقلاب ايران قدرت ريسك كردن را ميان نيروهاي انقلابي افزايش داد و نشان داد امكان رويارويي با ساختار موجود نظام بين المللي هست و قدرتهاي انقلابي مي توانند هزينه قدرتهاي بزرگ را براي حفظ وضع موجود افزايش دهند؛ وضعيتي كه قدرتهاي مسلط به صورت اجتناب ناپذيري با آن روبه رو مي شوند و توان حذف وضعيتهاي تعارضي و بحراني را از نظام بين الملل ندارند.

وجه ديگر انقلاب ايران در ارتباط با ايده ها و ايجاد تغييرات بنيادين در نظام بين الملل، در ارتباط با ساخت فرصتهاي سياسي است. انقلاب ايران در اين رابطه با ردّ ساختار نظام دوقطبي و مخالفت با سياستهاي عملي بلوكهاي قدرت، فضاي نويني ايجاد نمود. اين فرصت سازي سياسي از چند طريق صورت گرفت:

1ـ ايجاد وقفه در ساختار نظام بين الملل دو قطبي.[5]

2ـ تضعيف كنترل امريكا بر كشورهاي تحت نفوذ، به ويژه منطقه خاورميانه.

3ـ تقويت گروههاي داخلي معارض با رژيمهاي حاكم در منطقه.

4ـ بديل سازي و ارائه الگوهاي جايگزين.

از سوي ديگر تداوم انقلاب فرصتهاي بين المللي را براي تقويت ايده ها و ارزشهاي جديد گسترش داد. انقلاب اسلامي توانست در محيط بين المللي در يك فرايند اجتماعي ـ سياسي ضمن حفظ خود، فرصتهاي جديدي ايجاد كند؛ فرصتهايي كه مي توان آن را در گفتمان اسلام سياسي مشاهده نمود. اين امر با افزايش بازيگران غيردولتي و رشد فزاينده انتظارات افكار عمومي جهاني، تقاضا براي ارزشهاي جديد را بالا برد و اسلام به عنوان مرجع هويت ساز جهاني ظاهر شد كه به نوبه خود قرائت ديگري از ادراكات ذهني هويتي ايجاد كرد.

3ـ1 انقلاب اسلامي و مسئله هويت در نظام بين الملل

انقلاب اسلامي ايران در راستاي انتشار ايده ها و آموزه هاي خود، مرجع هويت ساز و الهام بخش بسياري از جريانهاي اسلامي و جهان سومي گرديد. پيامدهاي انقلاب به سرعت در محيط ذهني ـ رواني افراد نفوذ كرد و مرزبنديهاي فرهنگي، قومي و نژادي و مذهبي را درنورديد. اين انقلاب در داخل در چالش با مظاهر و نمودهاي تمدن غربي و مدرنيزم به عنوان يك مرجع هويت ساز ظاهر شد. و ضمن تأكيد بر اهميت توجه به امور مادي و دنيوي، با افكار و ارزشهاي سكولار و دنياپرستي مبارزه كرد و خواهان احياي ارزشهاي الهي ـ انساني و فضايل و ارزشهاي اخلاقي گرديد. توجه به دين و معارف اسلامي و گرامي داشت جايگاه و نقش آن در زندگي اجتماعي و سياسي جامعه از اهميت فزاينده اي برخوردار گرديد. انقلاب بازگشت به اسلام اصيل و طرد اسلام امريكايي و زورمداران را دستور كار خود قرار داد و خواهان زدودن انواع خرافه ها و تفسيرهاي غلط از اسلام شد.[6] تأكيد بر محوريت خداوند، تكيه بر او، شكوفا ساختن استعدادهاي انساني و بهره گيري از تواناييها و امكانات فكري و مادي جامعه در انقلاب مورد تأكيد واقع شد.

مسئله هويت خواهي و كسب شخصيت جديد در شعارها و هنجاري هاي برآمده از انقلاب به خوبي مشخص است. شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي، بازتاب هويت اسلامي و ملي و حاكم شدن بر سرنوشت خويش و قطع سلطه و نفوذ قدرتهاي خارجي است؛ زيرا هويت ايران، پس از ورود به دوران جديد، از دو جهت در معرض چالش قرار گرفت؛ نخست آنكه ارزشها، هنجارها و فرهنگ برآمده از مدرنيته در تضاد با ارزشها و فرهنگ بومي قرار گرفت و دوم آنكه؛ روابط قدرتهاي بزرگ و دخالت آنها در ايران مانع رشد هويت مستقل ايراني شد. در اين دوره پرسش از چيستي ما با توجه به غيريت سازي (غرب) صورت گرفت. در اين حالت هويت يابي به كمك غيريت سازي به توليد «دشمن» كمك كرد كه در آن بخشي از واقعيت را همسو با «خود» و بخش ديگر را در تضاد با خود و همسوي با «ديگر» مي ديد.


[1]. در اين رابطه. ر.ك. به: چارلز دوران، بحران در سيستم‏ها، (نقد و بررسى) داريوش اخوان زنجانى، مجله دانشكده حقوق و علوم سياسى، ش 34، زمستان 1374، ص 161 ـ 171.

[2]. صحيفه نور، ج 5، ص 55 ـ 56.

[3]. درباره طرح ارزش ها توسط انقلاب ر. ك: مهدى محسنيان‏راد، انقلاب، مطبوعات و ارزش‏ها (تهران: سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى 1375) ص 303 ـ 418.

[4]. صاحب‏نظران انقلاب اسلامى بر رهيافت فرهنگى انقلاب و بازتاب فرهنگى آن اهميت خاصى مى‏دهند جنبه‏اى كه مى‏تواند تحولات ارزشى گسترده‏اى را ايجاد نمايد. در اين رابطه ر. ك. به: محمدى، منوچهر، بازتاب انقلاب اسلامى در جهان اسلام، مجله دانشكده حقوق و علوم سياسى، ش 63، بهار 1383، ص 119 ـ 141.

[5]. درباره ايجاد ناهمگونى و وقفه در نظام بين‏الملل ر. ك. به: فرد هاليدى، انقلاب و روابط بين‏الملل، ترجمه مسعود اخوان كاظمى، انقلاب اسلامى، س اول ش سوم، پاييز 1378، ص 32.

[6]. هويت فرهنگى ايران آميخته با مذهب اسلامى است و ايده‏هاى مذهبى در آن نقش اساسى ايفا مى‏كند. يكى از افرادى كه تا حدى به بررسى آن پرداخته است رضا بهنام است. در اين رابطه ر. ك. به:
M. Reza Behnam. cnltnral foundation of Iranian politics (New York: university of utah press 1991) p. 49-84.


/ 3