3ـ انقلاب اسلامي، ايده ها و ارزشها در روابط بين الملل
انقلاب اسلامي ايران در وهله اول مرهون تحولات ذهني و باورهاي ارزشي ملت ايران در رويارويي باساختارهاي ذهني پذيرفته شده قبلي است. در نظريه ساختار ـ كارگزار، آگاهي و بينش كارگزار يكي از مؤلفه هاي اصلي لازم براي وضعيتي است كه مي توان كارگزار را به عنوان متغير مستقل لحاظ نمود و قابليتهاي لازم را براساس آن براي ساخت رابطه تعاملي آن با ساختار فراهم ساخت.در اين رابطه آموزه هاي آگاهي بخش انقلاب اسلامي دانش گسترده اي را در سطح داخلي در دسترس نيروهاي مخالف وضع موجود قرار داد و از طريق صدور انقلاب محيط ذهني ـ رواني نظام بين المللي را تحت تأثير قرار داد. انقلاب اسلامي ايران با طرح ارزشها و هنجاريهاي نوين و يا تقويت آنها تصاوير ذهني مخاطبان را تحت تأثير قرار داد و الگوهاي رفتاري جديدي را ايجاد كرد. ارزشهايي مانند استقلال خواهي، آزادي، عدالت، همبستگي و اتحاد مستضعفان، بيداري مسلمانان، حق طلبي، حقانيت ملل محروم، همكاري و ياري ملل تحت ستم و مقابله با قدرت طلبي، غارتگري، زورگويي، انحصارطلبي، پايگاه خارجي، تجاوز، امپرياليزم، استعمار، جهالت، تفرقه و اختلاف نظام معنايي خاصي را شكل داد كه در تعارض با نظام معنايي قدرتهاي بزرگ حافظ وضع موجود بود و ايده هاي انقلابي را تقويت و يا ايجاد نمود.[3]انقلاب ايران با طرح ايده هاي نوين و همنوايي با ارزشهاي اجتماعي و مردمي جنوب سطحي از ادراكات فرهنگي مشتركي را ايجاد نمود[4] و از طريق آگاهي بخشي و صدور ارزشهاي انقلاب توانست بخشي از مسائل و مشكلات كشورهاي تحت ستم را در بسته هاي معناداري علامت گذاري نمايد و به ايجاد صف آرايي جديد نيروهاي اجتماعي كمك كند و بخشي از حاكميت قدرتهاي مسلط را بر نظام بين الملل كه ناشي از ضعف جنوب بود، تقليل دهد و با افزايش توان سياسي ملل تحت ستم امكان درخواست موقعيت برابر با شمال را افزايش دهد. اين تقاضا به صورت كانونهاي مقاومت ظاهر شد و شمال را در سركوب نيروهاي انقلابي ناتوان ساخت. بر اين اساس مي توان گفت كه انقلاب اسلامي ايران جرياني از جنوب عليه شمال بود؛ جرياني كه همراه خود عنصر آگاهي بخشي و رهايي را دارا بود. از سوي ديگر انقلاب ايران قدرت ريسك كردن را ميان نيروهاي انقلابي افزايش داد و نشان داد امكان رويارويي با ساختار موجود نظام بين المللي هست و قدرتهاي انقلابي مي توانند هزينه قدرتهاي بزرگ را براي حفظ وضع موجود افزايش دهند؛ وضعيتي كه قدرتهاي مسلط به صورت اجتناب ناپذيري با آن روبه رو مي شوند و توان حذف وضعيتهاي تعارضي و بحراني را از نظام بين الملل ندارند.وجه ديگر انقلاب ايران در ارتباط با ايده ها و ايجاد تغييرات بنيادين در نظام بين الملل، در ارتباط با ساخت فرصتهاي سياسي است. انقلاب ايران در اين رابطه با ردّ ساختار نظام دوقطبي و مخالفت با سياستهاي عملي بلوكهاي قدرت، فضاي نويني ايجاد نمود. اين فرصت سازي سياسي از چند طريق صورت گرفت:1ـ ايجاد وقفه در ساختار نظام بين الملل دو قطبي.[5]2ـ تضعيف كنترل امريكا بر كشورهاي تحت نفوذ، به ويژه منطقه خاورميانه.3ـ تقويت گروههاي داخلي معارض با رژيمهاي حاكم در منطقه.4ـ بديل سازي و ارائه الگوهاي جايگزين.از سوي ديگر تداوم انقلاب فرصتهاي بين المللي را براي تقويت ايده ها و ارزشهاي جديد گسترش داد. انقلاب اسلامي توانست در محيط بين المللي در يك فرايند اجتماعي ـ سياسي ضمن حفظ خود، فرصتهاي جديدي ايجاد كند؛ فرصتهايي كه مي توان آن را در گفتمان اسلام سياسي مشاهده نمود. اين امر با افزايش بازيگران غيردولتي و رشد فزاينده انتظارات افكار عمومي جهاني، تقاضا براي ارزشهاي جديد را بالا برد و اسلام به عنوان مرجع هويت ساز جهاني ظاهر شد كه به نوبه خود قرائت ديگري از ادراكات ذهني هويتي ايجاد كرد.
3ـ1 انقلاب اسلامي و مسئله هويت در نظام بين الملل
انقلاب اسلامي ايران در راستاي انتشار ايده ها و آموزه هاي خود، مرجع هويت ساز و الهام بخش بسياري از جريانهاي اسلامي و جهان سومي گرديد. پيامدهاي انقلاب به سرعت در محيط ذهني ـ رواني افراد نفوذ كرد و مرزبنديهاي فرهنگي، قومي و نژادي و مذهبي را درنورديد. اين انقلاب در داخل در چالش با مظاهر و نمودهاي تمدن غربي و مدرنيزم به عنوان يك مرجع هويت ساز ظاهر شد. و ضمن تأكيد بر اهميت توجه به امور مادي و دنيوي، با افكار و ارزشهاي سكولار و دنياپرستي مبارزه كرد و خواهان احياي ارزشهاي الهي ـ انساني و فضايل و ارزشهاي اخلاقي گرديد. توجه به دين و معارف اسلامي و گرامي داشت جايگاه و نقش آن در زندگي اجتماعي و سياسي جامعه از اهميت فزاينده اي برخوردار گرديد. انقلاب بازگشت به اسلام اصيل و طرد اسلام امريكايي و زورمداران را دستور كار خود قرار داد و خواهان زدودن انواع خرافه ها و تفسيرهاي غلط از اسلام شد.[6] تأكيد بر محوريت خداوند، تكيه بر او، شكوفا ساختن استعدادهاي انساني و بهره گيري از تواناييها و امكانات فكري و مادي جامعه در انقلاب مورد تأكيد واقع شد.مسئله هويت خواهي و كسب شخصيت جديد در شعارها و هنجاري هاي برآمده از انقلاب به خوبي مشخص است. شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي، بازتاب هويت اسلامي و ملي و حاكم شدن بر سرنوشت خويش و قطع سلطه و نفوذ قدرتهاي خارجي است؛ زيرا هويت ايران، پس از ورود به دوران جديد، از دو جهت در معرض چالش قرار گرفت؛ نخست آنكه ارزشها، هنجارها و فرهنگ برآمده از مدرنيته در تضاد با ارزشها و فرهنگ بومي قرار گرفت و دوم آنكه؛ روابط قدرتهاي بزرگ و دخالت آنها در ايران مانع رشد هويت مستقل ايراني شد. در اين دوره پرسش از چيستي ما با توجه به غيريت سازي (غرب) صورت گرفت. در اين حالت هويت يابي به كمك غيريت سازي به توليد «دشمن» كمك كرد كه در آن بخشي از واقعيت را همسو با «خود» و بخش ديگر را در تضاد با خود و همسوي با «ديگر» مي ديد.[1]. در اين رابطه. ر.ك. به: چارلز دوران، بحران در سيستمها، (نقد و بررسى) داريوش اخوان زنجانى، مجله دانشكده حقوق و علوم سياسى، ش 34، زمستان 1374، ص 161 ـ 171.[2]. صحيفه نور، ج 5، ص 55 ـ 56.[3]. درباره طرح ارزش ها توسط انقلاب ر. ك: مهدى محسنيانراد، انقلاب، مطبوعات و ارزشها (تهران: سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى 1375) ص 303 ـ 418.[4]. صاحبنظران انقلاب اسلامى بر رهيافت فرهنگى انقلاب و بازتاب فرهنگى آن اهميت خاصى مىدهند جنبهاى كه مىتواند تحولات ارزشى گستردهاى را ايجاد نمايد. در اين رابطه ر. ك. به: محمدى، منوچهر، بازتاب انقلاب اسلامى در جهان اسلام، مجله دانشكده حقوق و علوم سياسى، ش 63، بهار 1383، ص 119 ـ 141.[5]. درباره ايجاد ناهمگونى و وقفه در نظام بينالملل ر. ك. به: فرد هاليدى، انقلاب و روابط بينالملل، ترجمه مسعود اخوان كاظمى، انقلاب اسلامى، س اول ش سوم، پاييز 1378، ص 32.[6]. هويت فرهنگى ايران آميخته با مذهب اسلامى است و ايدههاى مذهبى در آن نقش اساسى ايفا مىكند. يكى از افرادى كه تا حدى به بررسى آن پرداخته است رضا بهنام است. در اين رابطه ر. ك. به:
M. Reza Behnam. cnltnral foundation of Iranian politics (New York: university of utah press 1991) p. 49-84.