1. سير تاريخي حديث اهل سنت را ميتوان به ده دوره تقسيم كرد. دوره ممانعت از تدوين حديث، دوره تدوين حديث و عصر شكوفايي دانشهاي حديثي كه مربوط به عصر كنوني است، از مهمترين اين ادوار است.2. سوزاندن پانصد روايت و جلوگيري از نقل حديث و تاكيد بر بسنده بودن قرآن از نشانههاي مخالفت خليفه اول (ابوبكر) با كتابت و تدوين حديث است.3. سوزاندن نگاشتههاي حديثي مسلمانان، فراخواني صحابه از شهرهاي مختلف به مدينه براي جلوگيري از نقل حديث، به زندان انداختن گروهي از صحابه بخاطر كثرت نقل احاديث پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ، نشانگر مخالفت گسترده خليفه دوم با نقل، كتابت و تدوين حديث است.4. كار مخالفت با كتابت وتدوين حديث در دوره عثمان، البته با شدت كمتري همچنان استمرار يافت.5. در توجيه علل و انگيزههاي ممانعت از نقل، كتابت و تدوين حديث هفت توجيه ارائه شده است. كه عبارتند از:1. روايات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ2. جلوگيري از اختلاف مردم3. دفاع از جايگاه قرآن4. بسنده بودن قرآن5. بسنده بودن حفظ از كتابت6. ناآگاهي صحابه از نگارش7. بيم اختلاط حديث با قرآناز ميان اين توجيهات، توجيه دوم، سوم، چهارم و هفتم از سوي خلفا ارائه شده و ساير توجيهها از سوي برخي از انديشهوران اهل سنت مطرح شده است.6. روايات مورد ادّعا از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از سه تن از صحابي به نامهاي ابوسعيد خدري، زيد بن ثابت و ابوهريره نقل شده كه همه آنها از نظر سند و دلالت داراي اشكالاند.7. با توجه به اذعان محدثان اهل سنت به وجود روايات اذن به كتابت در برابر روايات نهي چهار راه حل در جمع ميان اين روايات، پيشنهاد شده است كه عبارتند از:1. انحصار روايات اذن به افراد كم حافظه2. انحصار روايات اذن به اشخاصي خاص3. ناسخ بودن روايات نهي نسبت به روايات اذن4. عكس صورت سوم8. فقدان نگاه روشن در برخورد با روايات اذن و نهي، عدم استناد خلفا به اين روايات در زمان ممانعت از كتابت حديث از جمله ضعفهاي توجيه نخست است.9. جلوگيري از اختلاف مردم دومين توجيه ممانعت از نقل و كتابت حديث است كه بر زبان ابوبكر جاري شده است. اين توجيه از آن جهت نادرست است كه اولاً : جايگاه حديث رفع ابهام از آيات قرآني و رفع اختلاف است نه ايجاد اختلاف. ثانياً: راه جلوگيري از خطر اختلاف مردم تنقيح و پيراستهسازي احاديث است نه نابودكردن آنها.10. دفاع از جايگاه قرآن كه براي توجيه ممانعت از سوي خليفه دوم ابراز شده، توجيهي ناتمام است. زيرا قرآن و سنت پيوسته يكديگر را تأييد كرده و جايگاه يكديگر را مورد تاكيد قرار دادهاند. از اين رو چنان نيست كه رويكرد به احاديث باعث رويگرداني مردم از قرآن شود.11. ادعاي بسنده بودن قرآن كه از سوي خلفا براي توجيه ممانعت از كتابت حديث عنوان شده، افزون بر آن كه با واقعيتهاي تاريخي مبني بر مراجعه مكرر مسلمانان به سنت مخالفت است، از سوي محدثان اهل سنت با مخالفت روبرو شده است.12. بسنده بودن حفظ از كتابت كه از سوي برخي از دانشوران همچون ابنصلاح به عنوان پنجمين توجيه ممانعت ارائه شده، به خاطر منافات نداشتن حفظ با كتابت، حساسيت سنت و ضرورت ثبت بيكم و كاست آن، راهيافت ضعف و خطا در حافظه و... مخدوش است.13. ناآگاهي صحابه از نگارش، توجيه ديگري است كه از سوي برخي از محدثان در توجيه ممانعت از كتابت و تدوين حديث طرح شده است. در حالي كه اصل چنين مدعايي مردود است به علاوه نهي از كتابت در صورتي است كه امكان كتابت در بين باشد.14. بيم اختلاط حديث با قرآن نيز نميتواند توجيه مناسبي براي ممانعت از كتابت و تدوين حديث به شمار آيد زيرا پذيرش اين توجيه بدين معناست كه حديث ميتواند گفتاري همسان و همپاي قرآن به حساب آيد. در حالي كه بنيان اعجاز قرآن بر همآورد طلبي و عدم امكان ارائه گفتاري همسان آن استوار است.15. با توجه به ناكافي بودن توجيههاي هفتگانه پيشگفته در تبيين علل و انگيزههاي مخالفت از كتابت و تدوين حديث، دانشوران شيعه معتقداند، در وراي اين ممانعت انگيزههاي غير الهي نقش داشته است. جلوگيري از انتشار فضايل اهل بيت ـ عليه السّلام ـ بويژه علي ـ عليه السّلام ـ، محور روايات نكوهش خلفا و بنيانگذاري رأي و اجتهاد در برابر نصّ انگيزهها و اهدافي بوده كه از نگاه اين صاحبنظران مورد نظر خلفا بوده است. زيرا آنان براي تحكيم حكومت غاصبانه خود و تضعيف جايگاه علي ـ عليه السّلام ـ و ساير اهل بيت ـ عليه السّلام ـ ناگزير از مقابله با انتشار احاديث بودهاند. زيرا انعكاس فضايل اهل بيت ـ عليه السّلام ـ و نكوهش خلفا در اين روايات و ضرورت عمل به نصوص موانع مقاصد سياسي آنان بوده است.16. گرچه خلفا و توجيه كنندگان ممانعت از كتابت و تدوين حديث كار خود را در جهت مصلحت قرآن و به سود مسلمانان ارزيابي كردهاند، امّا واقعيت آن است كه عدم كتابت و تدوين حديث طي يك سده، زيانهاي جبران ناپذيري به فرهنگ ديني مسلمانان وارد ساخت كه عبارتند از:1. ز بين رفتن حلقه اتصال اسناد روايات به گونهاي كه خاورشناسان همين امر را معناي عدم اعتبار سنت ارزيابي كردهاند؛2. هيافت حجم انبوهي از روايات موضوع، چنانكه گردآورندگان صحاح سته خود به آن اذعان كردند؛3. از بين رفتن بخشي از ميراث روايي با وفات صحابيان و فقدان ميراث مكتوب روايي؛4. راهيافت اختلاف در حديث در اثر تكيه به حافظه و كاستي و فزوني گرفتن نصوص روايي. افزون بر صاحب نظران شيعي، شماري از حديثپژوهان اهل سنت نيز بر تحقق چنين زيانهايي اذعان كردهاند.17. با آزاد شدن كتابت و تدوين حديث كه به دستور عمر بن عبد العزيز در سال 101 هجري انجام گرفت، و با فرمان او مبني برگردآوري سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از آغاز نيمه اول سده دوم تا پايان همين سده گروهي از محدثان همچون عبد الملك بن جريج، سفيان ثوري، وكيع بن جرّاح و... به گردآوري روايات روي آوردند. گرچه عموم آثار حديثي اين دوره (دوره دوم از ادوار حديثي اهل سنت) به دست ما نرسيده است، اما همين نگاشتهها به عنوان دستمايههاي اصلي حديث در دوره سوم يعني تدوين مورد استفاده قرار گرفته است.علي نصيري- حديثشناسي، ج1، ص 175