اين آيه بهترين گواه است كه خداوند پيروي از پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - را عين تبعيت از خود دانسته است. و اين جاي شگفتي ندارد؛ زيرا پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - انسان ها را به صراط مستقيم؛ يعني همان راه الهي هدايت مي كند: انك لتهدي الي صراط مستقيم. صراط الله...[1] به راستي كه تو به خوبي به راه راست هدايت مي كني، راه خدا.....
ج ـ معرفي پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - به عنوان الگوي حسنه
الگوهاي اخلاقي، بسانِ خط كش ها و پرگارهاي اعوجاج ناپذيري كه به خاطر خطا ناپذيري به عنوان وسيله اي براي راست كردن كژي ها و ارزيابي ميزان بهره مندي خطوط از استقامت و راستي به كار مي آيند، حدّ و مرز انسان كامل را به تصوير مي كشند و ديگران براي رسيدن به كمال انساني و سنجش ميزان قرب خود به اين مرز، مي بايست خود را با آن منطبق سازند و به آن نزديك نمايند. معرفي پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - به عنوان اسوه حسنه بدين منظور انجام گرفته است: و لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجو الله و اليوم الآخر و ذكر الله كثيراً[2]. قطعاً براي شما (در اقتدا به) رسول خدا سرمشقي نيكو است براي آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مي كند.معرفي پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - به عنوان اسوه حسنه بدين معناست كه ايشان آينه تمام نماي انسان كامل است و تمام جوانب زندگي ايشان مي تواند سرمشق ديگران قرار گيرد. جالب آن كه پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - به عنوان اسوه حسنه به صورت مطلق و بدون استثنا معرفي شده است، در حالي كه پس از معرّفي ابراهيم - عليه السلام - به عنوان اسوه حسنه مؤمنان، استغفار ايشان براي پدر (عموي) خود (=) آذر استثنا شده است:لقد كان لكم اسوه حسنه في ابراهيم و الذين معه.... الا قول ابراهيم لابيه لاستغفرن لك....
قطعاً براي شما در (پيروي از) ابراهيم و كساني كه با اويند سرمشقي نيكو است.... جز (در) سخن ابراهيم (كه) به (نا) پدر (ي) خود (گفت:) حتماً براي تو آمرزش خواهم خواست.زيرا قرآن در جاي ديگر از استغفار مؤمنان براي مشركان نهي كرده است[3]. و اين امر نشان از آن دارد كه تأسي مؤمنان از پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - مي بايست به صورت جامع و فراگير انجام گيرد. بدون ترديد چنين دامنه اي به معناي اعتبار و حجيت تمام شؤونات ايشان از جمله سنّت است.
دـ لزوم تسمك به تمام آموزه هاي پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم -
با صرف نظر از آيات پيشين كه بر حجيت سنت پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - دلالت دارند، رساترين آيه دال بر مدّعا اين آيه شريفه است:ما ءاتيكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا و اتقوا الله ان الله شديد العقاب[4].
آنچه را فرستاده (او) به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، باز ايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سخت كيفر است.رسايي اين آيه از چند جهت است:1. جمله ما اتيكم به خاطر فراگيري معنايي هر آن چيزي كه از پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - صادر شده است، اعم از رفتار و گفتار و تقرير و كتابت را در بر مي گيرد.2. در كنارِ فرمانِ به تمسّك و عمل به برون دادهاي پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم -، به اجتناب از منهيّات ايشان نيز تأكيد شده است؛ يعني عمل به اوامر و ترك مناهي يك جا آمده است.3. آوردن واژه رسول بر اساس قاعده تعليق الحكم بالوصف مشعر بعلّيته نشان از آن دارد كه اين اطاعت و پيروي كامل نه به خاطر شخص پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - است، بلكه به خاطر حيثيت رسالت و انتساب ايشان به خداوند است.4. توصيه به تقوا و هشدار از كيفر سخت الهي از اعتبار سنّت پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - و ملازم دانستن آن با پديده تقوا حكايت دارد.
2ـ2. اجماع
گرچه در حوزه مفهومي اجماع و ملاك حجيت آن، ميان عالمان اهل سنت و شيعه اختلاف هاي چشم گيري وجود دارد، و اهل سنت آن را اصالتاً[5] و شيعه به خاطر كاشفيت از رأي معصوم حجّت مي دانند[6]. امّا در اين نكته اختلافي نيست كه وقتي تمام مسلمانان و انديشمندانِ فِرَق مختلف اسلامي به رغم همه اختلافات و نگرش هاي گوناگون، بر يك امر اتفاق نظر دارند چنين اجماعي قطعاً حجّت است. به عنوان مثال يكصدايي مسلمانان بر اصل توحيد و وجوب نماز، نشان گر قطعيت آنها است. در گفتار معصومين - عليهم السلام - نيز چنين اجماعي معتبر شناخته شده است. به عنوان نمونه امام هشتم - عليه السلام - پس از انكار رؤيت جسماني الهي از سوي پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - در پاسخ به پرسش ابوقرّه كه با شگفتي پرسيد آيا روايات را تكذيب مي كنيد؟!فرمود: اذا كانت الروايات مخالفه للقرآن كذّبتها و ما اجمع المسلمون عليه؛
وقتي روايات، مخالف قرآن و اجماع مسلمانان باشد، من آن را تكذيب مي كنم (و صادر شده از پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - نمي دانم)[7].خوش بختانه سنّت پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - از مصاديقي است كه مسلمانان و انديش وران تمام فرق اسلامي بر اعتبار و حجيت آن و بر شمردن سنت به عنوان دومين منبع دين شناخت پس از قرآن اتفاق نظر دارند.
3ـ2. سيره عملي مسلمانان
گذشته از حجت دانستن سنّت كه در نظريه پردازي متفكران اسلامي انعكاس يافته است. سنّت از آغاز تاكنون كانون توجه مسلمانان و مدار مراجعه همه وقت آنان بوده است. صحابه از آغازين روز با شنيدن فرمان پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم -:صلّوا كما رأيتموني اصلّي؛ همان گونه كه مي بينيد نماز مي گزارم، نماز بخوانيد[8].
و خذوا عنّي مناسككم؛ مناسك خود را از من فرا گيريد[9].
شيوه نماز خواندن و حج گذاردن را از سنت عملي پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - آموختند. چنان كه در برخورد با هر معضلي در حوزه عقايد، اخلاق يا احكام به آن حضرت مراجعه كرده و گفتار پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - از نگاه ايشان حجّتِ مطلق و قول فصل بوده است.پس از رحلت پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - نيز صحابه، تابعان و اتباع تابعان هماره پي جوي اخذ و تلقي روايات پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - بوده اند. و آن هنگام كه مكتب هاي فقهي و كلامي رخ نمود همه كوشيدند تا از سنت پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - براي تحكيم عقايد خود بهره گيرند. و سرانجام تدوين سنت در هزاران نگاشته خرد و كلان و نيز استناد پي در پي همه انديش ورانِ به سنت در جاي جاي نگاشته هاي خود در زمينه هاي مختلف علوم اسلامي، اعم از تفسير، فقه، كلام، فلسفه، اخلاق، عرفان، تاريخ و.... حكايت از سيره عملي آنان در تمسّك به سنت و بالطبع معتبر دانستن آن دارد.
حجيت سنّت ائمه اطهار - عليهم السلام -
براي اثبات حجيت سنتِ نقل شده از ائمه - عليهم السلام - نيز مي توان از دو دليل عقلي و نقلي كمك گرفت:1. دليل عقلي
فلسفه رسالت پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - همان گونه كه به حجّيت سنّت ايشان منتهي مي شود، حجيت سنّتِ امامان معصوم - عليهم السلام - را نيز به اِثبات مي رساند؛ زيرا امام از منظر شيعه به عنوان وصيّ و جانشين پيامبر تمام وظائف پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم -؛ اعم از هدايتِ امّت، سامان دادن به نظام اجتماعي با تشكيل حكومت اسلامي و رفع انواع اختلاف ها را بر عهده دارد[10] و به همان برهاني كه پيامبر به خاطر ايفاي چنين نقش هايي مي بايست معصوم و عاري از هر گونه لغزش و خطا بوده و بالطبع تمام حركات و سكناتش سر مشق و حجت باشد، امام نيز چنين است. تنها با اين تفاوت كه امام فاقد مقام نبوت است و از وحي رسمي آسماني بهره نمي گيرد[11]. و اين امر به زيبايي در اين گفتار بلند پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - خطاب به علي - عليه السلام - منعكس شده است: انت مني بمنزله هارون من موسي الا انت لست بنبي؛ تو براي من به مثابه هارون براي موسي هستي، جز آن كه تو پيامبر نيستي[12].بنابر اين، انديشه، كردار، گفتار، تقرير، كتابت و.... امام معصوم - عليه السلام - بسان پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - از اعتبار و حجيت ـ كه به معناي عاري بودن از هر گونه خطا و انطباق كامل با خواست الهي است ـ برخوردار است.2. دلايل نقلي
قرآن و سنت نبوي به عنوان دلايل نقلي حجيت سنّت ائمه اطهار - عليهم السلام - را اثبات مي كنند. توضيح اين دو دليل بدين شرح است:1ـ2. قرآن
گذشته از آياتي؛ هم چون آيه ولايت[13] و ابلاغ[14] كه بر امامت و پيشوايي علي - عليه السلام - و به دنبال ايشان ائمّه معصومين - عليهم السلام - دلالت دارند و با كمك برهان عقلي پيشين و ضرورت معصوم بودن، حجيت سنت آنان اثبات مي گردد، در برخي از آيات بر همساني آنان با پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - در ضرورت اطاعت و پيروي تأكيد شده است.نظير آيه اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم[15].
خدا را اطاعت كنيد و پيامبر را و صاحبان امر از ميانتان را.مقصود از اولي الامر در اين آيه به استناد برخي از روايات و گفتار مفسّران شيعه، اهل بيت - عليهم السلام - هستند و آنچه اين مدعا را به اثبات مي رساند آن است كه اطاعت اولي الامر پس از اطاعت رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - و همپاي آن دانسته شده است.
[1] - سوره شوري، آيه 52 و 53.[2] - سوره احزاب، آيه 21.[3] - البته قرآن در سوره توبه، آيه 114 توضيح مي دهد كه استغفار ابراهيم عليه السلام تا زماني بود كه براي پدرش تعيين كرده بود و همين كه به دشمن بودن او با خداوند اطمينان يافت از او تبرّي جست براي تفصيل بيشتر ر.ك: تفسير الصافي، ج 5، ص 162 ؛ التبيان، ج 9، ص 580.[4] - سوره حشر، آيه 7.[5] - براي تفصيل بيشتر ر.ك: الاحكام، ج 4، ص 554 ـ 564؛ المستصطفي، ج 1، ص 203.[6] - براي تفصيل بيشتر ر.ك: فرائد الاصول، ج 1، ص 75 ـ 101؛ كفايه الاصول، ج 2، ص 68 ـ 77.[7] - كافي، ج 1، ص 96.[8] - بحار الانوار، ج 79، ص 335؛ السنن الكبري، ج 2، ص 345.[9] - فتح الباري، ج 1، ص 193؛ فيض القدير، ج 1، ص 100.[10] - براي تفصيل بيشتر ر.ك: كافي كتاب الحجّه، باب هاي معرفه الامام و الردّ اليه؛ فرض طاعه الائمه؛ انّ الائمه ولاه امر الله و خزنه علمه و.....[11] - براي تفصيل بيشتر ر.ك: كشف المراد، ص 364.[12] - كافي، ج 8، ص 107؛ معاني الاخبار، ص 74.[13] - سوره مائده، آيه 55.[14] - همان، آيه 67.[15] - سوره نساء، آيه 59.