عزت كار و ذلت صدقه - عزت كار و ذلت صدقه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عزت كار و ذلت صدقه - نسخه متنی

محمد رضا اکبري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عزت كار و ذلت صدقه

مردي از انصار نيازمند گرديد و از بر آوردن نياز خود درمانده شد. نزد رسول خدا صلي اللّه عليه و آله رفت و حاجت خود را بيان كرد. حضرت فرمود: آنچه را در منزل داري بياور و چيزي را در اين باره كوچك نشمار. مرد انصاري به منزل رفت و يك قدح و يك قطعه پوست يا پارچه كه زير زين اسب يا شتر مي گذارند را با خود آورد.

رسول خدا صلي اللّه عليه و آله فرمود: چه كسي اين دو را مي خرد؟

مردي گفت : من آنها را به يك درهم خريدارم .

حضرت فرمود: چه كسي بيشتر مي خرد؟

مرد ديگري عرض كرد: من به دو درهم مي خرم . پيامبر صلي اللّه عليه و آله فرمود: براي تو باشد و خريدار، دو درهم به مرد انصاري داد. آنگاه حضرت فرمود: با يك درهم آن خوراكي براي خانواده خود تهيه كن و با درهم ديگر تيشه اي خريداري كن . مرد انصاري تيشه اي خريداري كرد و پيامبر صلي اللّه عليه وآله دسته اي براي آن گرفت و تيشه اي را به دسته اي مجهز كرد و فرمود: برو با اين تيشه هيزم بيابان را بكن و چيزي را از چوب و خار بيابان ،تر يا خشك بي ارزش ندان . مرد انصاري بدنبال كار رفت و پس از پانزده شب به محضر پيامبر صلي اللّه عليه و آله مشرف گرديد و وضع اقتصادي او خوب شد. حضرت صلي اللّه عليه و آله فرمود: اين كار بهتر از اين بود كه در روز قيامت بيائي در حالي كه در چهره تو ذلت صدقه باشد.

قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام)/ محمد رضا اکبري

/ 1