عاقبت شيطان در روز قيامت چگونه است لطفاً توضيح دهيد؟
پاسخ
در ميان شياطين جنّ فرد ممتازي وجود دارد كه در شيطنت مقام عالي دارد و همان ابليس است و شيطان سنبل التقاط خير و شر در عالم است. و ما بايد مراقب خويشتن باشيم، نپنداريم اگر خداوند توفيقي عطا فرموده و ما چند روزي در راه درستي گام برداشتيم. تا پايان چنان خواهيم ماند، جهان، عرصة درگرگونيهاست، آدمي تا زنده است و بر راستاي باريك روزگار مي گذرد احتمال سقوط دارد. درود بر بزرگاني كه هماره از سوء خاتم و بدي عاقبت، بيش از هر چيزي هراسيدند و همواره دعا مي كردند كه عاقبت به خير گردند. «اللهّم اجعل عواقب امورنا خيراً»مسأله مهلت خواستن و دادن، ابليس و خداوند در سه مورد در قرآن ذكر شده است:اعراف/14:«قال انظرني الي يومِ لا يبعثون» تا روزي كه مردم برانگيخته مي شوند، مرا مهلت ده! حجر36/ص/79«قال ربّ فانظر ني الي يومِ لا يبعثون»گفت پروردگارا، مرا تا روزي كه (مردم دوباره) برانگيخته مي شوند، مهلت ده!امّا البتّه خداوند نمي فرمايد كه به او تا قيامت مهلت داديم، بلكه مي فرمايد:حجر/37 و 38: «قال فانك مِنْ المنظرين الي يوم الوقت المعلوم»فرمود همانا تو از مهلت داده شدگاني تا روز هنگام معلوم.«اين جمله جواب خداي متعال به ابليس است و در آن اجابت قسمتي از خواستة او و هم ردّ قسمتي ديگر از آن است. اجابت است نسبت به اصل عمر دادن و ردّ نسبت به قيدي كه او به كلام زد و آن اين است كه اين مهلت تا قيامت باشد. و لذا فرمود، مهلت ميدهم اما تا روزي معلوم نه تا قيامت حال بپردازيم به اينكه «وقت معلوم» به چه معناست. و براي چه كسي معلوم است. اين كه در آيه مورد بحث وقت مذكور براي ابليس معلوم است يا نه؟ از لفظ آيه فهميده نمي شود»[1] بعد مرحوم علّامه(ره) در بحث روايي اين آيات روايتي از ابن عبّاس نقل مي كند كه منظور از «يوم» در آيه آخرين روز تكلف است، كه همان روز نفغ اوّ است كه تمامي خلايق مي ميرند و ميان نفخة اوّل و دوّم كه همه را زنده مي كند چهارصد يا چهل سال «به اختلاف روايات» فاصله است. و تفاوت ميان آنچه ابليس خواسته و آنچه خداوند اجابت فرموده، همين چند سال است.«و در تفسير عياشي از وقب بن جميع در تفسير برهان از شرف الدين نجفي، با حذف سند از وهب نقل كرده كه گفت: از امام صادق ـ عليه السلام ـ از ابليس پرسيدم و اين كه منظور از «يوم وقت معلوم» در آيه مذكور چيست؟ فرمود: اي وهب، آيا گمان كرده اي همان روز بعث است كه مردم در آن زنده مي شوند نه، بلكه خداي «عزّوجل» او را مهلت داد تا روزي كه قائم ما ظهور كند كه در آن روز موي پيشاني ابليس را گرفته، گردنش را مي زند روز وقت معلوم آن روز است»[2]و نيز حضرت علّامه در پاسخ به چنين سؤالي فرموده اند: «گويا اين وقت نزد خود شيطان نيز معلوم است،[3] در اخبار رجعت آمده، لشگر اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ با شيطان و ذريّه و ياران او در حوالي بصره مي جنگند و نزديك مي شود كه لشگر اميرالمؤمنين شكست بخورد ناگاهرسول اكرم(ص) از آسمان نازل مي شود و شيطان مي فهمد كه وقت معلوم فرا رسيده است لذا به طرف بيت المقدّس مي گريزد. ولي پيغمبر اكرم (ص) او را تعقيب مي كند و روي صخرةبيت المقدس قبلة نخست مسلمانان شيطان را سر مي برد و دنيا پر از خير و صلاح مي گردد.»[4]
علّامه طباطبايي(ره) در جمع بين اين روايات مي فرمايد: «ممكن است هر سه روايت را به صورتي معنا كنيم كه منافاتي ميان آنها نباشد آن اين است كه بگوييم، در روايات وارده از طريق امامان اهل بيت ـ عليه السلام ـغالب آيات مربوط به قيامت گاهي به روز ظهور مهدي و گاهي به روز رجعت و گاهي به روز قيامت تفسير شده و اين بدان جهت است كه هر سه روز در اين كه روز بروز حقايق اند مشتركند، هر چند كه بروز حقايق در آنها مختلف و داراي شدّت و ضعف است. بنابراين حكم قيامت در آن دو روز ديگر هم جاري است.»[5]
و نهايت اين كه شيطان راهي به سوي نجات و سعادت نخواهد داشت و تا «وقت معلوم» بنابر تفسيري كه گذشت خداوند به او مهلت داده است و وعيد جهنّم به شيطان و پيروان او داده است. چنانكه خداي متعال در آية 85 سورة (ص) مي فرمايد: «لا ملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعكَ منهم اجمعين» اين آيه در حقيقت پاسخي است از خداي سبحان به ابليس كه مشتمل بر قضايايي است كه خدا عليه ابليس و پيروانش رانده و بزودي همه را داخل جهنّم كرده و مشمول خلود در عذاب الهي است. و خداوند به حقّ سوگند ياد مي كند و حقّ مي گويد كه جهنّم را از شيطان و پيروانش پر مي كند. اين جمله و اين آيه كه با الفاظ تأكيد هم همراه است مبيّن اين معناست كه كسي كمترين ترديد و شكي در اين باره به خود راه ندهيد كه براي شيطان و پيروانش راه نجاتي نيست و ادامة خط آنها به دارالبوار منتهي مي گردد.در مورد عاقبت و فرجام نهايي شيطان برخي از اهل تصوف هم نظر گاه[6] ديگري دارند كه بخاطر سست و بي پايت و بي اساس بودن اين قول، از ذكر آن خودداري مي كنيم.مردان الهي كه به جايي رسيده اند و به قرب الهي نايل شده اند، با ياد خدا و ذكر او هميشه دلهاي خويش را جلا داده اند و نگذاشته اند كه شيطان بر آنها تسلّط يابد و ما نيز بايد با استعداد از رحمت پيكران الهي هميشه به ياد خداباشيم و با ذكر نام و ياد او شيطان را از خود برانيم. چنانكه علّامه نراقي مي گويد:
تا كه دل با ياد حق باشد قرين
دل چو شد خالي زياد كردگار
منزل شيطان و ديو و دشتيار[7]
مي نيايد ره در آنجا آن لعين
منزل شيطان و ديو و دشتيار[7]
منزل شيطان و ديو و دشتيار[7]
[1] . الميزان،ترجمه،ج12،رجوع شود به صحات236 ـ 235 ـ 234 سيد محمد باقر موسوي همداني،دفتر انتشارات اسلامي قم.[2] . البرهان ج2، ذيل آية مذكور ج7، عياشي ج2، ذيل آيه مذكور، حديث 14.[3] . در محضر علامه طباطبايي، ص 57، محمد حسين رخشاد، انتشارات سماء قلم، چاپ اول 82.[4] . بحارالانوار، ج53، ص 39و 145.[5] . الميزان، ترجمه، ج12، ص 258، سيد محمد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي قم.[6] . طالبان رجوع كنند به ترجمة فتوحات مكيّه، شيخ اكبر محي الدين ابن عربي ص 96 معارف، باب 1-4، ترجمة محمد خواجوي،انتشارات مولي.[7] . مثنوي طلاقديس.[8] . معجم الفاظ غررالحكم و درر الكلم ص 571.