چرا خداوند شيطان را آفريد و چگونه؟
پاسخ
انسان بين خير و شر، سعادت و شقاوت واقع شده است[1]كه اگر اين اجزاء متضاد در جهان عمل و در عالم فكر و احساس و درك متصور نباشد، هيچ وقت شقاوت و سعادت مفهوم و معنا و مصداق واقعي و حقيقي خود را نخواهند يافت و در نتيجه مشخص نميشود چه كساني سعادتمند و به كمال رسيدهاند و چه كساني نرسيدهاند، انسان اگر بخواهد به معناي واقعي و كامل وجود داشته باشد بايد در حول و حوش او عوامل شقاوت و سعادت پراكنده باشند تا بدين وسيله با اختيار[2] و انتخاب، راه سعادت، سعادتمندي خود را پيدا و در نظام احسن، وجود كامل خود را بروز و ظهور دهد و همين طور با اختيار خود راه شقاوت و بدي را بپيمايد.پس در عالم تشريع (قانونگذاري) براي رسيدگي به مقامات عاليه و داشتن ارواح طيبه، وجود ملائكه و خلقت اين طايفه از مخلوقات الهيّه بيضرر و مناسب است، همين طور خلقت شيطان و ابليس كه عاملي مؤثر در داشتن پليدي و داشتن صفات خبيثه در انسانهاست، بر تناسبي بسيار لازم و ضروري در عالم و نظام آفرينش گواهي ميدهد، زيرا بنا به قاعدة «تعرف الاشياء بأضدادها» «يعني اشياء با اضدادشان شناخته ميشوند» تا علم به بدي و پليدي در جهان نباشد و زشتيها در اوصاف انسان ظهوري نداشته باشد تحقق اوصاف حسنه جايگاه خود را نخواهد يافت و انسان ارزش و قدر زيباييهاي روحي و معنوي را ندانسته و به آن دسترسي پيدا نخواهدكرد.بنابراين در خلقت شيطان و ابليس، شرايط و مقدمات سير الياللّه و صعود و كمال و مقام و منزلت بهشتي، موجود است. البته معلوم است كه شيطان در باطن وسوسه انسان ميكند و از راه قوة خيال در او تصرف مينمايد و يك مناظرهاي زيبا و دلفريب را جلوه ميدهد[3] و يك سلسلة تخيلات را به ياد انسان ميآورد تا آن كه انسان از محبت لقاي خدا، منصرف شود و از درجات و مقامات عاليه و رضوان خدا غفلت ورزد، و ايمان بيپايه جدا شود و انسان پاك را از افراد آلوده حدا كند.[4] و ايمان ثابت از ايمان بيپايه جدا شود و انسان پاك و طيّب به سوي پروردگار بالا رود.[5] شيطانهايي را كه خدا آفريده، محكهايي هستند براي تمييز آلوده از پاك بنابراين عبث خلق نشدهاند و پروردگار روي مصلحت آنها را آفريده است. و در مورد قسمت دوم سؤالتان كه چگونه شيطان آفريده شده است بايد بگويم:كلمة شيطان از مادة «شطن» به معني خبيث و پست گرفته شده و به هر موجودي سركش و متمرد اطلاق ميشود، شيطان اسم عام، ابليس اسم خاص است و نام آن شيطاني است كه آدم را فريب داد و اكنون هم با لشكر و منسوبين خود در كمين انسانهاست.[6] لذا در قرآن كلمةشيطان بر انسان و بر جن اطلاق شده است. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ»[7] قرآن از سوي ديگر ميفرمايد: «وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ»، يعني جن را از شعلههاي مختلط آتش آفريد، و از سوي ديگر هنگامي كه ابليس از سجده بر آدم سرپيچيده منطقش اين بود: «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» يعني مرا از آتش و او را از خاك آفريدي (و آتش بر خاك افضليت دارد).در آخر توجه شما را به چند مطالب و نكته جلب ميكنم:1. ابتدا بايد دانست كه خداوند كه شيطان را خلق كرد ازهمان اول به اين صورت نبود، كه كارش فقط به گمراهي كشاندن انسانها باشد بلكه او از جنيان عابد بوده است بهطوريكه از روايات برميآيد او حدود شش هزار سال (آنهم به ساعات و روزهاي قيامت) عبادت خدا را ميكرده؛ اما بعدها به هر دليل و بهانهاي با اختيار و ارادة خود تمرد و نافرماني كرد و مورد غضب الهي واقع شد. گرچه خداوند به اين مسألة نافرماني شيطان از قبل علم داشت لكن اين سبب جبر نيست و مانع اختيار شيطان نشده است كه ميتوان در مباحث جبر و اختيار به طور كامل آن را مطالع كرد.2. وجود شيطان با اينكه كارش جز گمراهي و ضلالت انسانها چيز ديگري نيست لكن اين خود از الطاف و نعمتهاي الهي است چون بدين وسيله انسانهاي خوب از بد جدا و شناسايي ميشوند و اگر اين ميزان و معيار وجود نداشت چگونه ميتوانستيم بين انسانهاي خوب و باايمان و صالح را كه با همة اين سختيها و مشكلات راه سعادت و خير را پيمودند و از گناهان و بديها دوري گزيدند از انسانهاي بيايمان و گمراه فرق بگذاريم. چرا كه در غير اين صورت همة مردم يكسان و برابر بودند و در آن صورت ديگر ارسال پيامبران و انزال كتب آسماني و وحي الهي براي هدايت انسانها، بيمورد و بيهوده و لغو بود و اساساً هدف از آفرينش انسانها لغو و عبث بود و ديگر انسان كامل و سعادتمندي و باايماني معنا نداشت كه در نهايت بهشت و نعمتهاي بهشتي نصيبش شود. به هر حال با وجود اين ابليس و شيطانها و وسوسهها است كه انسان در امتحانهاي سخت آبديده شده و قابليت سعادت و تكامل را پيدا ميكند.منابع جهت مطالعه بيشتر:1. انسان كامل، آيت الله مطهري، انتشارات صدرا.2. منشور جاويد، ج 7، آيت الهي جعفر سبحاني.3. دورة معادشناسي، ج 3، مجلس 10، آيت الله محمد حسين حسيني طهراني.
[1] . ر.ك: انسان كامل، استاد مرتضي مطهري.[2] . «كل نفس بما كسبت رهينه»، هر نفسي در گرو چيزي است كه آن را كسب كرده است. (مدثر، آيه 38) ـ «انّا هديناه سبيل اما شاكرا و اما كفورا»، «انسان، آيه 3)[3] . فروغ كافي، كتاب الجفائز باب تلقين الميّت، طبع سنگي، حيدري، ج 3، ص123.[4] . سوره حشر، آيه 16.[5] . المؤمن العبين الرّاسخ لاتحرّكه العواصف، تفسير عياشي، ج 2، ص 225، (طبع انتشارات قم).[6] . نور الثقلين، ج 3، ص 267.[7] . سوره الرحمن، آيه 15.