مخلوقات خداوند، بجز انسان مانند حيوانات و نباتات و جمادات چگونه خالق خود را تسبيح ميگويند؟ بخصوص جمادات؟
پاسخ
تسبيح در لغت بمعني تنزيه و تقدس(1) است و مراد از تسبيح خداوند، توجّه هر شيء به خداوند عزوجل و تقديس و تنزيه او از هر نقص و عيبي(2) ميباشد، و بعبارت ديگر منزه دانستن حق تعالي از نقائص ميباشد.براي تسبيح تقسيم بنديهائي ذكر شده كه بيان تمامي آنها از حوصله اين اوراق خارج است، ولي ما به يكي از آنها اشاره ميكنيم: تسبيح تكويني و تشريعي:تكويني: آنست كه تمامي موجودات عالم در مقابل خداوند مطيع، و مقهور قدرت او هستند. و تسبيح آنان از اين جهت بدين معناست كه: همه موجودات از آن روزي كه از نيستي به هستي آمدهاند، ذاتاً بر وجود قدرتي مافوق خود، كه آنان را به وجود آورده دلالت ميكنند. و از تمامي ذرّات وجود خود اين نغمه را سر ميدهند كه: آنكسي كه آفريدگار آنانست داراي نقائصي كه خود دارند، نيست. و از كاستيها مبرّا و پاكيزه است، والاّ نياز به آفريدگار ديگري خواهد داشت، و نميتواند پروردگار اين جهان با همه آنچه كه داراست، باشد. بنابراين همه موجودات عالم با زبان متناسبِ وُسْعتِ وجودي خود در حال تسبيح پروردگار هستند.(3)تشريعي: تسبيحي است كه توسط خداوند از طريق ارسال رُسُل، به انسان دستور داده شده، كه آن هم يا از سنخِ است مانند: "سبحان اللّه" گفتن، ساير انواع تسبيح، و يا از نسخ عمل است مانند: انجام فرائض و خضوع و خشوع در برابر حضرت حق.در تفسير حقيقتِ تسبيحي كه به غير انسان اعمّ از جماد ونبات و حيوان نسبت داده شده نظرات حكماء و دانشمندان مختلف است. و پرداختن به تمامي آنها از حوصله اين مختصر خارج است و فقط به بيان يكي از اين نظرات ميپردازيم:تمامي موجودات عالم، از روي علم و درك و شعور و آگاهي به ثناء و تسبيح حق تعالي مشغولند و هر موجود، در هر مرتبهاي از مراتب وجود كه هست، و هر مقدار كه از هستي حظي دارد، بهمان اندازه نسبت به خالق خود علم و آگاهي دارد وخدوند را به اين نحو تقديس و تنزيه ميكند.(4)و توضيح اينكه: علم و ادراك در تمام مراحل و مراتب وجود از واجب الوجود گرفته تا جماد و نبات و حيوان تحقق دارد، وهر موجودي در هر مرتبهاي از وجود، سهم و حظي از صفات مثل علم و شعور و حيات و... دارد و هيچ موجودي نيست كه از آنها خالي باشد. امّا گاهي بر اثر شدّت و ضعف اين صفات، وجود آنها براي ما معلوم و مشكوف نيست. موجودات جهان هر چه از ماده و آثار آن فاصله و دوري گزينند و به صورت يك موجود مجرّد در آينه، اين صفات در آنها قويتر و روشنتر خواهد بود و هر اندازه كه از نظر وجود به ماده گرايش پيدا كنند اين صفات در آنها تنزل و كاهش خواهد يافت تا آنجا كه به نظر ميرسد كه فاقد علم و شعور هستند. ولي در حقيقت چنين نيست بلكه اين صفات به طور ضعيف در آنها وجود دارد هر چند انعكاسي براي ما نداشته باشند.(5)ذكر اين نكته ضروري است كه: صدر المتاهلين اين مطلب را از راه برهان فلسفي و مكاشفات نفساني به اثبات ميرساند. و گامي فراتر نهاده و ميگويد:بيان قرآن كه شما تسبيح موجودات را نميفهميد(6) ارتباط به نوع مردم دارد، چون اكثر مردم حقيقت تسبيح موجودات را درك نميكنند، ولي مانعي ندارد كه برخي از افراد روشن ضمير و كساني كه روح و روان آنان با حقايق موجودات ارتباطي پيدا كرده، با گوش دل تسبيح موجودات را بشنوند و از تسبيح موجودات در برابر فرمان خدا آگاه باشند.(7)مولوي با بينش خاصّي دين حقيقت را دريافته كه: قلبي كه از وساوس نفساني و علائق مادّي پاك گردد و مركز فرود انوار الهي باشد از طريق مكاشفه وجداني همه اين حقايق را ديده و درك ميكند:
گر تو را از غيبت چشمي باز شد
نطق آب و نطق خاك و نطق گل
جمله ذرات عالم در نهان
ما سميعيم و بصيريم و خوشيم
چون شما سوي جمادي ميرويد
فاش تسبيح جمادات آيدت
چون ندارد جان تو قنديلها
بهر بينش كردهاي تأويلها(8)
با تو ذرّات جهان همراز شد
هست محسوس حواس اهل دل
با تو ميگويند روزان و شبان
با شما نامحرمان ما خامشيم
محرم جان جمادان كي شويد
وسوه تأويلها بزدايدت
بهر بينش كردهاي تأويلها(8)
بهر بينش كردهاي تأويلها(8)
1- از راه آيات قرآن كريم،
2- از راه دلايل عقلي، ولي چون ذكر تماميآنها گنجايش اين متن را ندارد، فقط به آيات قرآن كريم اكتفا ميكنيم.1- مورچهاي گفت: مورچگان به لانههاي خود پناه ببريد تا سليمان و سپاهيان او شما را نابود نكنند در حالي كه آنها متوجه نيستند (نمل: 18).2- سليمان از شنيدن نداي مورچه در شگفت ماند و از خدا خواست به او شكرگذاري نعمت دهد. (نمل: 19).3- سليمان وارث داود شد و گفت مردم: زبان پرندگان بما تعليم شده است. (نمل:16).4- برخي از صخرهها از ترس خدا از نقطهاي ميافتد(بقره: 74).5- نزديك است از حيله آنان، كوهها از جاي خود كنده شوند. (ابراهيم: 46).6- در آن روز زمين اخبار خود را بازگو ميكند زيرا پروردگار او به او وحي كرده است. (زلزال: 5-4).7- به آسمان و زمين گفت از روي رغبت و يا كراهت تحت فرمان در آيند، گفتند ما از روي اطاعت زير فرمان در آمديم (فصلت: 11).8- روزي فرا ميرسد كه زبانها و دستها و پاهاي آنان بر ضرر آنان گواهي ميدهد.(نور: 24).و در ادعيه اسلامي نيز اشاره به اين مطلب شده از جمله:چهارپايان در چراگاهها، درندگان در بيابانها، پرندگان در آشيانهها ترا تسبيح ميگويند، دريا با امواج متلاطم خود، ماهيان در ميان آنها ترا تنزيه مينمايند."(9)پس طبق اين آيات و روايت كه شعور و ادراك را در تمامي موجودات عالم اثبات ميكند و اين تسبيحي كه ذكر شد، تسبيح حقيقي و واقعي ميباشد و تمامي موجودات جهان با زبان ويژه خود، خداي خود را تسبيح ميگويند.تلاشهاي دانشمندان و پژوهشگران، وجود علم و ادراك را در جهان نبات ثابت كرده است بدين معنا كه دانشمندان روسي معتقدند كه گياهان اعصاب دارند و فرياد هم ميكشند، لابراتوار علائم كشاورزي "مسكو" فرياد و گريههاي ريشه گياهي را كه در آب گرم قرار گرفته بود ضبط كرد، خبرگزاريهاي جهان در راديو مسكو نقل ميكنند كه گياهان اعصاب دارند و فرياد ميكشند.(10)منابع جهت مطالعه بيشتر:1- المنجد في اللغة و الاعلام، دار المشرق بيروت، التوزيع المكتبه الشرقيه ساحة النجمة، ص 1986.2- تفسير البصائر، يعسوب الدين رستگاري الجويباري، سازمان چاپ و صحافي دار الكتاب، قم، ايران، 1403 ه ق.3- فرهنگ معارف اسلامي، دكتر سيد جعفر سجّادي، شركة مؤلفان و مترجمان ايران، چاپ اول، ارديبهشت 1362، چاپخانه كاويان.4- منشور جاويد، آية الله جعفر سبحاني، نخستين تفسير موضوعي قرآن كريم به زبان فارسي، چاپخانه اعتماد قم، چاپ سوم، ناشر: مؤسسة امام صادق عليه السلام، مركز پخش: قم، ميدان شهداء، انتشارات توحيد، تلفن 23151.5- چهل حديث، امام خميني (قدس (ره)چاپ اول 1371، چاپ چهارم 1373).6- تفسير الميزان، استاد سيد محمد حسين طباطبائي، ناشر دارالكتاب الاسلاميه، ملتزم الطبع و النشر شيخ محمد آخوندي، نوبت چاپ چهارم، 1362 ش.
1) المنجد في اللغة و الاعلام.2) تفسير البصائر، ج 54، ص 601.3) تفسير البصائر، ج 54، ص 587.4) منشور جاويد، ج 2، ص 98، به نقل از انصار صدر المتأهلين، ج 1، ص 118، و ج 6، ص 140-139. چهل حديث، ص 417. تفسير الميزان، ج 13، ص 116. تفسير بصائر، ج 54، ص 585-589. سوره نور آيه 41 كلٌ قد علم صلاته و تسبيحه.5) همان، ج 2، ص 99.6) اسراء: 44: آسمانهاي هفتگانه و زمين و هر چه در آن است خدا را تنزيه ميكند و آنچه در جهان شيء شناخته شده خدا را تنزيه ميكند ولي شما از تسبيح آنها آگاه نيستند و درك نميكنيد.7) همان، ج 2، ص 99.8) مشنور جاويد، ج 2، ص 100-99، به نقل از مثنوي مولوي، ج 1، ص 86 وج 3، ص 227.9) منشور جاويد، ج 2، ص 106.10) منشور جاويد، ج 2، ص 110، به نقل از اطلاعات 16 بهمن 1352.