منظور از آفرينش آسمان و زمين در شش روز چيست؟
پاسخ
بحث از آفرينش آسمان و زمين در شش روز، در هفت مورد از آيات قرآن مجيد آمده است،[1] ولي در سه مورد علاوه بر آسمانها و زمين (ما بينهما) و آنچه ميان زمين و آسمان قرار دارد، نيز به آن اضافه شده است كه در حقيقت توضيحي است براي جمله قبل، زيرا همه اينها در معني آسمانها و زمين جمع است.لفظ "يوم" كه مرادف آن در زبان فارسي كلمه "روز" است؛ در هر مقام و مناسبتي، معناي مخصوصي به خود مي گيرد. معمولاً اين لفظ در همان معناي روز كه ضد شب است به كار مي رود و در قرآن نيز اين معني زياد به كار رفته است. ولي گاهي همين لفظ به معناي، يك "دوران"[2] و "اوقات"[3] استعمال مي شود؛ به طوري كه اگر چيزي دورانهاي مختلفي داشته باشد، به هر دوراني "يوم" اطلاق مي گردد. مثلاً پيرمردي مي گويد: روزي كودك بودم، روزي هم جوان بودم، امروز ديگر پير شدهام؛ چون اين دورانها مانند حلقه هاي زنجير يكي به ديگري مانند سه روز معمولي وصل است. از اين نظر اين سه دوران مختلف زندگي را به لفظ روز تعبير مي كنند.در قرآن از عالم رستاخيز به يوم القيامه تعبير شده است و اين نشان مي دهد كه مجموعه رستاخيز كه دوراني است بسيار طولاني، به عنوان روز قيامت شمرده شده است. راغب در مفردات مي گويد: يوم گاهي به مقدار زمان ميان طلوع و غروب آفتاب گفته مي شود و گاهي به مدتي از زمان، هر مقدار كه باشد.[4] در كتب تفسير نيز منظور از ايام را اوقات معني كرده اند.[5] در روايات و سخنان پيشوايان ديني نيز كلمة يوم به معني دوران بسيار آمده است. چنانكه حضرت علي (ع) مي فرمايند: "الدهر يومان يوم لك و يوم عليك"[6] روزگاري دو روز بيش نيست، روزي كه به نفع تو مي گردد و روزي هم به زيان توست. يعني انسان در طول زندگي خود دو دوران مختلف دارد، روزي در اوج قدرت است و روزي گرفتار مشكلات.و يا به قول كليم كاشاني:[7]
بدنامي حيات دو روزي نبود بيش آن هم
يك روز صرف بستن دل شد به اين و آن روز
دگر به كندن دل زين و آن گذشت
كليم با تو بگويم چسان گذشت
دگر به كندن دل زين و آن گذشت
دگر به كندن دل زين و آن گذشت
با تاني گشت موجود از خدا تا
ورنه قادر بود كز كن فيكون
اين تاني از پي تعليم تو است
صبر كن در كار دير آي و درست
به شش روز اين زمين و چرخها
صد زمين و چرخ آوردي برون
صبر كن در كار دير آي و درست
صبر كن در كار دير آي و درست
[1] . (اعراف/54)، (يونس/3)، (هود/7)، (فرقان/59)، (سجده/4)، (ق/38) و (حديد/4).[2] . احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقاييس اللغه، ج6، ص159، ناشر مكتب الاعلام الاسلامي، 1404.[3] . فيومي، المصباح المنير، ج1و2، ص683، مؤسسه دار الهجره، چاپ دوم، 1414.[4] . راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ص553، ناشر كتاب فروشي مرتضوي، چاپ دوم، 1362.[5] . مشهدي قمي، ميرزا محمد، كنز الدقائق، ج3، ص506، مؤسسه نشر اسلامي، چاپ اول، 1411.[6] . سيد رضي، نهج البلاغه، نامه 73، نهج البلاغه نسخه المعجم المفهرس.[7] . مكارم شيرازي و ساير همكاران، تفسير نمونه، ج6، ص202، ناشر دارالكتب الاسلاميه، چاپ نهم، 1317.[8] . همان.[9] . مثنوي معنوي به نقل از تفسير مواهب عليه (كمال الدين حسين واعظ كاشفي) ج1، ص449، نشر كتابفروشي اقبال، چاپ اول، 1317.