گفتمان احیاء و زوال گفتمان های پیشین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گفتمان احیاء و زوال گفتمان های پیشین - نسخه متنی

نویسنده: محمدتقي قزلسفلي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مجموع، تلاشهاي اين حوزه زرخيز به دليل برخوردهاي آن با مانع جدي سرانجام خوشي نيافت. استقرار نيافتن «قانون»، بيش از آن كه علت ناكامي همين اقدامات اصلاحي نوگرايي تجدد طلب باشد، معلول ناكامي برنامه هاي اصلاحي و نشانه ناتواني نوگرايان تلقي مي شد. افزون بر چنين رويكردي در حقيقت هيچ يك از تجدد طلبان پيش از مشروطه و بعد از آن، به رغم تأكيد بر نهادينه كردن «قانون مداري» و هسته هاي معرفتي معطوف به آن، چندان تصوير روشني از ماهيت، مفهوم و ضابطه هاي قانون مطلوبي كه در منظومه فكري خويش پياده كرده بودند، نداشتند. وانگهي، عمده نوگرايان شيفته زاويه تمدني «آنجا» در تلاش براي استقرار حكومت قانون و نهادهاي خاص آن، توجهي به تفاوتهاي تاريخي و فرهنگي جامعه بومي با جامعه غربي نداشتند. لذا اين اقتباس تنها رنگي فريبنده داشت و عمدتاً بر ناديده انگاشتن تفاوتها بنا شد. همچنين ناكام شدن بسياري از برنامه هاي اصلاحي نوگرايان مشروطه طلب (و قانون طلب) پس از صدور فرمان مشروطيت و به رغم استقرار نهاد قانوني مجلس و تدوين قانون اساسي و متمم آن، سطحي انديشي متفكراني را آشكار مي كند كه علت اصلي ناكامي تكاپوهاي نوگرايانه را به استقرار پيدا نكردن قانون محدود كرده اند.[4]

در هسته معرفتي گفتمان تجدد طلب، جدا از زواياي تقليد و شيفتگي، نوعي همسويي پيشگامان نوگرا با جوامع ديگر بود. ميرزا فتحعلي آخوندزاده، مدينه فاضله را در روسيه مي جست و مشيرالدوله نيز از انگليس تقدير و ستايش مي كرد. ملكم خان نيز پاسخي مشابه داد: «در اخذ اصول تمدن جديد و مباني ترقي عقلي و فكري حق نداريم در صدد اختراع باشيم، بلكه بايد از فرنگي سرمشق بگيريم و در جميع صنايع از باروت گرفته تا كفش دوزي محتاج سرمشق بوده و هستيم.»[5]

سرانجام چنين بر ساخته هاي ناقص و كم عمق معرفتي از محيط غير بومي، مغاك شيفتگي بر تجدد بود و چنين آرزوي پس از هبوط نخستين، همچنان در بستر خواسته هاي متعدد خود را محفوظ نگه داشت. لذا آنچه در كوله بار انديشه ها در چنين گفتماني نهفته بود، مبنايي از راه يابي به كانون محرك كننده و سازنده عقلي و به زبان نويسنده اي «آوردن دكارت عقلي به قبيله بومي» نداشت.[6] از ديگر سوي چنان كه خوانده و در خاطر سپرده ايم، اهم دغدغه اين گفتمان از نخستين روز آغازين آن، نوعي ترميم شكست هاي نظامي در جنگها بود. حضور كم رنگ اين گفتمان به دليل نياز رو به ترقي جامعه، در آتيه تداوم يافت. شايد تصعيد مترقيانه از آگاهي به روز، در گفتماني جلوه واقعي مي يافت كه بر بستر سنتزي از آن ساخته شود. اما چنين سنتزي، نياز به يك آنتي تز گفتماني داشت، كه به شكل گفتمان انكار وضع موجود بروز و ظهور يافت.


[1] . بهنام، 1375، ص 43.

[2] . آجداني، 1374، ص 136.

[3] . حائري، 1364، ص 306-272.

[4] . آجداني، همان،‌ص 38.

[5] . آدميت، 1340، ص 3-102.

[6] . نيكفر، 1375، ص 25-6.



/ 12