تشيع عامل اصلي انقلاب اسلامي
كاربرد يا التزام به دكترين امامت در عصر غيبت، نتايج قابل توجهي به همراه مي آوردكه در انقلابي سازي تشيع تأثير قابل توجه و بسزايي دارد سير تحول تشيع در ايران به لحاظ تاريخي و عيني روحانيت و شيعه را به انقلاب اسلامي سال هاي 57-1356 مي رساند شكل و شمايل، سمبل ها، شعارها، پايگاهها، ادبيات، ايدئولوژي، نقاط عطف، رهبران، نقطه آغازين وگفتمان مسلط انقلاب ايران باعث گشته كه در مقام پاسخ به سؤال از چيستي و چرايي اين انقلاب بسياري از محققين و ناظرين به سراغ اسلام و تشيع رفته و اين انقلاب را اسلامي و موتور محركه آن را تشيع بدانند. به عبارت ديگر در تحليل آنها نقطه عزيمت اين انقلاب اسلام و تشيع بوده است. يعني اگر تشيع نبود انقلاب اسلامي در ايران نيز نبود.ولي چرا و چگونه شيعه به عامل اصلي انقلاب در ايران تبديل مي شود؟چه عواملي در درون تشيع آن را انقلابي مي كند؟
چه وقايع و حوادث بيروني زمينه هاي انقلابي شدن تشيع و انقلابيگري شيعه را فراهم مي سازد؟
آيا شكل و محتواي مذهبي انقلاب اسلامي ايران در حلول چهارده ماهي كه جريان داشت، اتفاقي و تصادفي بوده است يا اصيل و ريشه دار؟برخي را اعتقاد بر اين است كه وجود پنج بنيادنظري در درون تشيع اين مذهب را مستعد انقلاب و انقلابي گري مي سازد: نخست اين كه اساساً تولد شيعه يك تولد سياسي بوده است. شيعه با بحث بر سر جانشيني پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - متولد مي شود و با قيام امام حسين - عليه السلام - عليه خليفه وقت يعني يزيد، تداوم مي يابد و اين هر دو يعني آغازي سياسي براي تشيع. آنچه كه تداوم تشيع در خلال قرون و اعصار پر خطر گذشته را تامين و تضمين مي نمايد تقيه و تعزيه بوده است.
احتياط در ابراز عقيده به هنگام خطر و بزرگداشت ساليانه خاطره و ياد كربلا از عوامل استمرار بخش به حيات شيعه در طول تاريخ بوده است. با مراسم مرتب و منظم ياد بود واقعه عاشورا، سمبل هاي اين تراژدي تاريخي نيز براي هميشه حفظ شده و زنده مي ماند، سمبل هايي نظير حقيقت، حقانيت، شهادت، عدالت، مظلوميت، ايثار، جبهه حق، جبهه باطل و... . همين سمبل ها هستند كه در سال هاي 57-56 به سمبل هاي انقلاب اسلامي ايران تبديل مي گردند.دكترين امامت دومين بنياد نظري قوام بخش تشيع در طول تاريخ خصوصاً در سال هاي پس از رحلت پيامبراكرم - صلي الله عليه و آله - بوده است. برخلاف اهل تسنّن كه از ارائه يك نظريه منسجم، همگن و همبسته درباره جانشيني پيامبراكرم - صلي الله عليه و آله - و رهبري امت مسلمان پس از پيامبر اسلام دچار ضعف و ناتواني است، تشيع با ارائه دكترين امامت تكليف اين مهم را به لحاظ نظري كاملاً روشن ساخته و معين مي نمايد. مشخص بودن تكليف رهبري جامعه در تفكر شيعي اين مكتب را در اداره جامعه چه در دوران ثبات و چه براي دوران تغيير توان مند مي سازد..تشيع در تعيين تكليف عصر غيبت نيز با اتخاذ دكترين فقاهت بر بحران نظري پديد آمده به خوبي فائق مي آيد. ائمه شيعه رهبري جامعه اسلامي در عصر غيبت را به علماي شيعه يا فقها و روحانيت تشيع واگذار مي كنند. در نتيجه تعهد به دكترين فقاهت جامعه شيعي به دو دسته عمده مجتهدان و مقلدان تقسيم مي گردد. مكلف شدن مقلدان يعني اكثريت جامعه تشيع در مراجعه به مجتهدان يعني اقليت عالم و فقيه اين جامعه، جايگاه اجتماعي بسيار والايي را به روحانيت شيعه مي بخشد.در طول تاريخ، تقليد شيعيان از مجتهدان از حوزه مسائل صرفاً ديني فراتر رفته و ساير حوزه هاي زندگي اجتماعي انسان شيعي را نيز دربر مي گيرد. آنان نه تنها در مسائل شرعي- فردي از روحانيت خويش كسب تكليف مي كنند، بلكه در مسائل اجتماعي تري نظير ازدواج، انتخاب شغل، اداره محله و شهر، امور خيريه و عام المنفعه، چگونگي تعامل با حاكمان و فرمانروايان و... نيز با آنان مشورت مي كنند.ورود استعمار خارجي به ايران و همراهي استبداد داخلي با آنان جايگاه روحانيت را كه دعوت به مقابله با نفوذ و سلطه بيگانگان نموده و به مخالفت با استبداد داخلي برمي خواستند، دو چندان رفيع و مهم مي سازد. آنان از صرف رهبران مذهبي به رهبران اجتماعي و سپس به رهبران سياسي تغيير جايگاه دادند. روحانيت شيعه در ايران ده ها سال محل رجوع مردم در امور مذهبي، اجتماعي و سياسي بوده اند.كاربرد يا التزام به دكترين امامت در عصر غيبت نتايج قابل توجهي به همراه مي آورد كه در انقلابي سازي تشيع تأثير قابل توجه و بسزايي دارد. براساس دكترين امامت همه حكومت ها غير مشروع اند مگر حكومت ائمه شيعه عليهم السلام. در زمان غيبت نيز همه حكومت ها غير مشروع خواهند بود مگر اينكه مبتني بر قوانين دين بوده و مستلزم به رعايت اصول شرعي و شيعي باشند.علت مخالفت دائمي شيعيان با دخالت در حكومت ها و تاييد حكومت صفويه توسط آنان در اين نكته نهفته است. در نتيجه دكترين امامت و عملي سازي آن در عصر غيبت، مبارزه با اين حكومت ها براي بر قراري يك حكومت ايده آل (حكومت ايده آل ائمه با حكومت مبتني بردين) وظيفه شرعي هر مسلمان شيعه مي گردد.اين جاست كه دكترين ولايت فقيه امام خميني نيز معنا و مفهوم مي بايد. براساس اين نظريه نه تنها حكومت ايده آل مبتني بر دين در عصر غيبت مطلوب بوده و توصيه مي شود، بلكه بايد براي تحقق آن گام برداشت، كه آن حكومت فقهاست، حكومت فقيه اعلم، اعدل و اتقي. براساس اين نظريه و با استناد به اصل امامت و دكترين فقاهت در صورتي كه فقيهي به اين مهم مبادرت ورزد و زمينه هاي اقامه يك حكومت اسلامي بر اين اساس وجود داشته باشد، كمك به برقراري اين حكومت، اطاعت از آن و نيز حفظ و تداوم آن تكليفي شرعي بر عهده آحاد جامعه اسلامي و شيعي خواهد بود. انقلاب اسلامي 57-1356 ايران اوج و ثمره عملي اين بنيادهاي نظري بود.سير تحول تشيع در ايران به لحاظ تاريخي و عيني روحانيت و شيعه را به انقلاب اسلامي سال هاي 57-1356 مي رساند. اين جا نيز پنج واقعيت تاريخي برجسته و قابل ذكر است: نخست اين كه روحانيت شيعه از بدو تولد به دو دسته تقسيم مي شده است: گروهي كه در كنار حكومت ها قرار گرفته و با ارتزاق از ماليات هاي ديني آنان نظير خمس، زكات، هبه، وقف، و... به عنوان سخنگويان و مدافعين مردم در مقابل حكومت ها عمل مي كردند.واقعيت بعدي اينكه از زمان صفويه به بعد پادشاهان ايران دائماً در جست وجوي يك مشروعيت مذهبي براي حفظ و بقاي خويش بوده اند. شاهان صفوي با توجه به جايگاه، موقعيت و عملكردشان خود به نوعي از اين مشروعيت ديني بهره مند بودند و اساساً بنيان گذاران اين سلسله خود را نايبان ائمه يا نمايندگان نايبان آنها يعني روحانيت اعلام مي كردند و به دليل سيادتي كه از آن بهره مند بودند اين مشروعيت را حاصل شده و مفروض مي انگاشتند. ولي خاندان قاجار به دليل عدم بهره مندي از اين امتياز نياز به منبعي ديني يا نهادي شيعي داشتند و اين نهاد نبود مگر نهاد روحانيت. اجبار و الزام قاجاريه به كسب مشروعيت مذهبي از روحانيت شيعه جايگاه اجتماعي و سياسي روحانيت در ايران را بسيار اعتلا بخشيد. به همين دليل بود كه مؤسس سلسله پهلوي نيز در آغاز كار خود تظاهرات مذهبي شديدي از خود بروز داد، هرچند كه در نهايت به مقابله با مذهب شيعه و روحانيت شيعي برخاست.استمرار سياست هاي ضد مذهبي سلسله پهلوي از سالهاي 7-1306 تا سالهاي 7-1356 كه با تأكيد بر غرب و فرهنگ غربي براي مقابله با فرهنگ شيعي مردم همراه بود، جامعه ايران در آستانه انقلاب را عملاً به دو گروه عمده تقسيم نمود: در يك سو گروه اقليت شاه و دربار قرار داشت و مروج فرهنگ بيگانه محسوب مي شد و از سوي ديگر مردم و روحانيت بودند كه مدافعان و حافظان فرهنگ بومي- شيعي به حساب مي آمدند، فرهنگي كه توسط شاه مورد تهاجم و تخريب جدي قرار گرفته بود. در خلال سال هاي انقلاب، امام خميني به عنوان مرجع تقليد شيعه به سخنگوي توده هاي مردم ايران در مقابل جبهه شاه و طرفدارانش تبديل شد، زيرا با زباني سخن مي گفت كه زبان فرهنگ بومي- شيعي بود. زبان او همان زبان دير آشناي كربلا و عاشورا بود. هماني كه مردم كوچه و بازار با آن زندگي كرده و در اعماق وجود خويش با آن انس گرفته و به آن عشق مي ورزيدند.شكلي كه حركت توده هاي مردم در انقلاب اسلامي سال هاي 57-1356به خود گرفت نيز يك شكل شيعي بود. تظاهرات مردم ايران به عنوان اصلي ترين ابزار انقلابيون در براندازي شاه چيزي جز همان دسته هاي عزاداري حسيني البته در قد و قواره اي به مراتب بزرگ تر و عظيم تر نبود. تظاهرات تاسوعا و عاشوراي سال انقلاب كه امام خميني از آن به عنوان رفراندم عيني و عملي مردم ايران عليه رژيم شاه ياد كرد از به هم پيوستن دسته هاي عزاداري هيأت هاي مختلف شهرهاي ايران خصوصا شهر تهران پديد آمده بود.روحانيت شيعه در سال 1987 كاري جز برداشت بذرهايي كه با حوصله و روحيه اي پي گير طي حداقل يك قرن افشانده بود، نكرد. در اين سال روحانيت با پيوند زدن مستضعفين به عنوان نيروهاي عمل كننده انقلاب به بازار به عنوان نيروهاي پشتيباني كننده(لجستيك) آن، توانست انقلاب اسلامي را تاسيس و هدايت نمايد.به اين ترتيب طرفداران نظريه «تشيع، عامل اصلي انقلاب اسلامي»، كه از رهيافت شان با عنوان رهيافت فرهنگي در تبيين انقلاب اسلامي ياد مي شود، مجموعه هاي از عناصر درون زا و برون زا را در ايفاي نقش تشيع در اين انقلاب براي تحليل آن به كار مي گيرند. اينان در بازگشت از واقعيت انقلاب اسلامي ايران با همه ويژگي ها و خصوصياتش به ريشه هاي آن، چرايي اين انقلاب را جز در تشيع اعم از مباني و سير تحول تاريخي آن نمي يابند.دكترمحمد باقر خرمشاد - ويژه نامه روزنامه همشهري (خردنامه)، 21/11/1383