همچنين اصل بيستم قانون اساسي مقرر مي دارد كه «همه افراد ملت اعم از زن و مرد، به صورت يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي با رعايت موازين اسلام برخوردارند.ملاحظه مي شود كه اين دو اصل اخير تصريح دارند كه ميان مردم از لحاظ حقوقي و قانوني هيچ گونه تفاوتي وجود ندارد و با صراحت اختلاف رنگ و نژاد و زبان و... را مايه برتري حقوقي و قانوني نمي شمارد. علاوه بر اين قانون اساسي تأكيد مي كند كه رهبر در نظام جمهوري اسلامي ايران از لحاظ حقوقي و قانوني با ساير افراد كشور مساوي است.[1] علاوه بر اين، بند 9 اصل سوم قانون اساسي، دولت جمهوري اسلامي ايران را موظف مي سازد كه براي نيل به عدل الهي و ارج نهادن به كرامت انساني، با رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براي همه در تمام زمينه هاي مادي و معنوي، زمينه هاي تحقق تساوي افراد را فراهم سازد. همچنين بند 14 اصل سوم نيز دولت را موظف مي كند كه به تأمين حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ايجاد امنيت عادلانه براي همه و تساوي عمومي در برابر قانون بپردازد.البته همانگونه كه در اصول ياد شده قانون اساسي نيز قابل توجه بود، قسط و داد، به هيچ وجه به امور اقتصادي منحصر نيست و در قلمرو حاكميت و سلطه بر انسان ها نيز قابل اعمال است و مانع از حكومتي مي شود كه به تبعيض و نابرابري، سلطه گري ها و ادعاهاي ناروا و تجاوز به كرامت انساني مي انجامد.ملاحظه مي شود كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به دو مشكل اساسي يك جامعه؛ يعني " تكاثر" و " فقر " توجه خاص شده و راهكار مبارزه با اين دو پديده شوم و رسيدن جامعه به سعادت و عدالت معرفي شده است. در مقدمه اين قانون، تمركز و تكاثر ثروت و سودجويي نفي مي شود و بر رفع نيازهاي انسان، تأمين امكانات مساوي و متناسب و ايجاد كار براي همه تأكيد مي شود. از اين رو سياست دولت جمهوري اسلامي بايد براي ريشه كن كردن فقر و محروميت و همچنين تأمين نيازهاي مادي انسان در جريان رشد، به گونه اي باشد كه از اختلافات طبقاتي جلوگيري كرده، مانع انباشت و تكاثر ثروت در دست عده محدودي از اهالي كشور گردد. در غير اين صورت انگيزه هاي لازم براي كار و توليد، كه جوهر اصلي حيات جامعه است، از بين مي رود و ثروت اندوزي از راه هاي خلاف قانون افزايش مي يابد.آن چه در عبارت هاي قانون اساسي در حوزه عدالت آمده است، نه شعار است؛ زيرا كتاب قانون جاي شعار نيست و نه توصيه اخلاقي محض، بلكه اصول هدايت گر و خط مشي سياست هاي حقوقي، اداري، اقتصادي و اجتماعي دولت است. اصولي بنيادي و ارزش هايي برين است كه سايه آن ها بر سر تمام قواعد اساسي و قوانين عادي گسترده است و ساير اصول، در پرتو آن بايد تعبير و تفسير شوند. مراجع رسمي ناظر بر اجراي درست قانون اساسي مي توانند با استناد به آن ها از حقوق ملت در برابر هر گونه تعدي و تجاوزي دفاع كنند.طبيعي است اگر همه دستگاه ها و نهاد هاي حكومتي،خود را به رعايت لوازم و روح آرمان هاي اعلام شده ملتزم بدانند، بدون ترديد از دامنه سلطه گري ها، استثمار ها و انحصار ها كاسته و جامعه به تعديل مطلوب نزديك مي شود؛ به ويژه چون آموزه هاي ديني و به تبع آن، عرف مذهبي نيز روح مساوات، برابري و عدالت را مورد تأييد و تأكيد قرار مي دهد، دادگاهي تيزبين، دلسوز و انسان دوست و عدالت گستر مي تواند راه هاي مناسبي را براي تحقق آرمان برابري و تعديل قدرتهاي بيابد و به كار بندد.