حديث قدسي و غير قدسي
اصطلاحات درون حديثي آن چنان كه در درس قبل اشاره شد، به دو گروه درون و برون حديثي تقسيم شده كه از اين درس تا درس دوازدهم بدانها پرداخته ميشود و مقصود تمامي اصطلاحاتي است كه مربوط به حديث ميشود. نخست به تعريف حديث از منظر محدّثان شيعه پرداخته ميشود:حديث
واژه حديث از نظر لغت شناسان به معني جديد و حادث شده، در برابر قديم ميباشد[1] و در اصطلاح هر كلامي و عبارتي است كه از معصوم ـ عليه السّلام ـ صادر و بدو منتهي ميشود و بر دو قسم قدسي و غير قدسي تقسيم ميگردد:1. حديث قدسي
حديث قدسي كه از آن تعبير به ربّاني و الهي نيز شده است، عبارت است از كلام خداوند متعال كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، يا ديگر پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ بدون غرض اعجاز و تحدي آن را حكايت مينمايد و جزيي از آيات قرآن هم نيست، زيرا به عنوان مثال، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ گاهي مواعظي و حكمي را از خداوند حكايت مينمود كه وحي مُنزَل قرآني نبود و از طرفي قول صريح معصوم ـ عليه السّلام ـ و منسوب به او شمرده نشده تا حديث نبوي ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، يا سخن معصوم ـ عليه السّلام ـ به شمار آيد، بلكه حكمتي ربّاني از عالم غيب است.كلام برخي از محدّثان در تعريف حديث قدسي چنين است:1. شيخ بهايي: و هو ما يحكي كلامه تعالي غير متّحد بشيء منه.[2]2. سيد حسن صدر: و من الحديث ما يُسمّي حديثاً قدسيّاً و هو ما يحكي كلامه تعالي غير متّحد بشيء منه نحو قوله: قال الله تعالي.[3]3. علاّمه مامقاني: عباره عمّا حكاه احد الانبياء أو الاوصياء من الكلام المنزل لا علي وجه الاعجاز.[4]
تفاوت حديث قدسي با حديث غير قدسي
با توجّه به تعاريف مذكور، ميتوان بر آن شد كه در حديث قدسي، لفظ و معني از طرف خداوند متعال است و الفاظ آن منتخب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نميباشد و حكايت حديث قدسي از طرف خداوند و به واسطه معصوم ـ عليه السّلام ـ است ولي لفظ و حكايت حديث غير قدسي از معصوم ـ عليه السّلام ـ ميباشد. گر چه برخي بر آنند كه لفظ حديث قدسي هم از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ است، يا ميتواند از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ باشد.[5]تفاوت حديث قدسي با قرآن
قرآن داراي خصايص و ويژگيهايي است كه آنها در مورد حديث قدسي ضرورت ندارد و قرآن با حديث قدسي در موارد ذيل متفاوت است:[6]1. قرآن معجزه جاويد و محفوظ از هر گونه تبديل و تغيير و كلامي متواتر است.2. منكر قرآن، كافر شمرده شده.3. قرائت نماز، فقط با قرآن صحيح است.4. مس قرآن بدون طهارت، جايز نيست.5. واسطه نزول در قرآن، جبرييل امين است.6. الفاظ قرآن، قطعاً از ناحيه خداوند متعال است.7. تعبّد بر قرائت قرآن منصوص از طرف پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، واجب است.8. بيع و معامله قرآن، جايز نيست.9. نقل به معني، در مورد قرآن جايز نيست.چگونگي روايت حديث قدسي
حديث قدسي، ممكن است به شكلهاي ذيل روايت شود:الف) قال الله تعالي فيما رواه عنه رسول الله ...ب) قال رسول الله فيما يرويه عن ربّه انه قال ...احاديث قدسي در كتب روايي، نقل شده و نخستين بار توسّط سيد خلف حويزي (م / 1074) بنام كتاب «البلاغ المبين في الاحاديث القدسيه» و پس از او شيخ حر عاملي (م / 1104) كتاب گرانقدر «الجواهر السنيه في الاحاديث القدسيه» را فراهم آورده است. مجموعه دگري هم كه به شيعه نسبت داده شده كتاب «الصحاف الاربعون» است كه شامل تعدادي از احاديث قدسي منتخب از تورات است كه ابن عباس آنها را از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ روايت مينمايد.نمونهها
1. قال الصادق عن رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ : قال الله عزوجل: الصوم لي و انا أجزي عليه.[7]2. قال امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ : قال الله من فوق عرشه: يا عبادي أعبدوني فيما أمرتكم.[8]3. عن علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ : قال يقول الله عزوجل: إذا عصاني من خلق من يعرفني سلّطت عليه من لا يعرفني.[9]برخي حديث «سلسله الذهب و زيارت عاشورا» را، از جمله احاديث قدسي بر شمردهاند. در شأن انبياء و برخي از معصومان، احاديث قدسي وارد شده كه در كتب روايي موجود است.2. حديث غير قدسي
عبارت از قول معصوم ـ عليه السّلام ـ ، يا كلامي است كه قول يا فعل يا تقرير معصوم ـ عليه السّلام ـ را حكايت مينمايد برخي از بزرگان چنين تعريف نمودهاند:1. شهيد ثاني: ما جاء عن المعصوم من النبي و الامام.[10]2. شيخ بهايي: كلام يحكي قول المعصوم او فعله أو تقريره ... و لو قيل الحديث قول المعصوم ـ عليه السّلام ـ او حكايه قوله او فعله او تقريره لم يكن بعيداً اما نفس الفعل و التقرير فيطلق عليهما السنّه لا الحديث.[11]3. علاّمه مامقاني: هو ما يحكي قول المعصوم او فعله او تقريره.[12]با توجّه به تعاريف مذكور، هر كلامي كه به معصوم ـ عليه السّلام ـ پايان نپذيرد، نميتواند حديث باشد، مانند:كلام صحابه و تابعين. سيّد حسن صدر در تعريف حديث پس از نقل كلام شيخ بهايي بيان ميدارد كه گر چه گفته شده تعريف ايشان جامع و مانع نيست؛ زيرا اگر مراد از حكايت، الفاظ باشد، احاديث نقل به معني را در بر نميگيرد و همچنان كه كتاب فقها را نيز در مواردي شامل ميشود؛ زيرا متن آنها حديث است، ولي روشن است كه حكايت، معناي عامي دارد و علاوه بر لفظ، معني را نيز شامل ميشود و از طرفي كتابهاي فقهي نيز مثل نهايه شيخ طوسي و ... از مجموعه احاديث هستند؛ زيرا آنها نيز قول معصوم ـ عليه السّلام ـ را حكايت ميكنند؛ گر چه كه هر آنچه حكايت اجتهاد آنها است، حديث نخواهد بود.[13]مامقاني نيز بر خلاف شيخ بهايي بيان ميدارد كه نفس قول يا فعل، حديث تلقي نميشود، زيرا قول، غالباً امر و نهي است بر خلاف حكايت آن كه در هر حال اخبار است[14] ولي شيخ بهايي، حديث را شامل نفس قول هم ميداند. نزد شيعه اماميه، اطلاق حديث بر سخن و حكايت غير معصوم صحيح نبوده و مَجاز ميباشد، گر چه كه نزد اهل سنّت، كلام صحابه هم حديث تلقّي ميشود.[15][1] . صحاح اللّغه، جوهري: 1 / 278.[2] . الوجيزه في علم الدرايه، ص 3.[3] . نهايه الدرايه، ص 85.[4] . مقباس الهدايه في علم الدرايه: 1 / 70.[5] . علم الدرايه، نگارنده، ص 25؛ كشّاف اصطلاحات الفنون، تهانوي: 2 / 15.[6] . علم الحديث، نگارنده، ص 19.[7] . بحار الانوار: 93 / 255.[8] . الجواهر السنيّه، ص 247.[9] . همان، ص 250.[10] . الرعايه في علم الدرايه، ص 50.[11] . الجويزه في علم الدرايه، ص 2.[12] . مقياس الهدايه: 1 / 57.[13] . نهايه الدرايه، ص 80.[14] . مقباس الهدايه: 1 / 57.[15] . علم الحديث، نگارنده، ص 14.سيد رضا مؤدب- درس نامه درايه الحديث، ص 27