نقد ادله مخالفين چادر مشکي
«يا بنى آدم قد انزلنا عليكم لباساً يوارى سؤاتكم و ريشاً و لباس التقوى ذلك خير ذلك من آيات الله لعلهم يذكّرون× يا بنى آدم لا يفتننّكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنه ينزع عنهما لباسهما ليريهما سَوْءَتهما انّه يريكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يؤمنون»(1)اى فرزندان آدم، براى شما لباسى فرو فرستاديم كه اندام شما را مىپوشاند و مايه زينت شماست، و لباس تقوا بهترين است اين از آيات خداست باشد كه متذكر شده پند گيرند× اى فرزندان آدم، مبادا شيطان شما را فريب دهد چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد. پوشش از تن آنان بر كَند و قبايح آنان را در نظرشان پديد آورد. همانا كه شيطان و بستگانش شما را مىبينند در صورتى كه شما آنها را نمىبينيد ما شيطان را دوستدار آنان كه ايمان نمىآورند قرار داديم.مقدمه
اخيراً روزنامه ايران در شمارههاي 1623،1627،1628 در باب مخالفت با پوشش و چادر مشكى مطالبى نوشته است. علاوه بر روزنامه ايران، روزنامهها و مجلات ديگر نيز مطالبى كم و بيش مشابه درباره پوشش چادر مشكى نوشته يا مىنويسند. اگرچه مخاطب خاص و مستقيم نوشته حاضر روزنامه ايران است ولى مخاطب غير مستقيم و عام آن مىتواند همه مطبوعات يا افرادى باشند كه مطالبى مشابه مطالب روزنامه ايران در مورد پوشش و چادر مشكى ذكر كرده يا مىكنند. بنابراين نقد حاضر مىتواند به طور عام براى مخالفين پوشش و چادر مشكى مفيد باشد.پس از مقدمه مطالب اين نوشته را در چند قسمت مىتوان بيان نمود.الف ـ مدعاى مشترك و اصلى مقالات سه گانه روزنامه ايران
پيام مشترك و مدعاى اصلى سه شماره مذكور اين است كه پوشش و چادر سياه براى بانوان مكروه و نامطلوب است، بنابراين مطلوب است از چادر رنگارنگ استفاده شود.ب ـ ادله و نقد و بررسى آنها
در لابلاى مقالات سه شماره مذكور براى اثبات مدعاى قبل به طور پراكنده به ادلهاى استناد شده است. نگارنده پس از استخراج و نقل قول مستقيم ادله به نقد منطقى و استدلالى آنها پرداخته و داورى را به خوانندگان محترم، مخصوصاً بانوان مؤمن و عفيف و فرهيخته واگذار مىنمايد.دليل اول
«چادر به احتمال خيلى زياد از زمان قاجاريه در ايران جا افتاده است و هيچ ارتباطى به دين و مذهب ندارد»(2)اولاً
اين كه واقعاً چادر در چه زمانى بين زنان ايرانى جا افتاده است نيازمند مطالعه تاريخى است و گوينده محترم نيز سند و مدرك معتبر تاريخى براى حرف خويش نقل نكردهاند بنابراين كلام ايشان مدعايى بدون دليل است.ثانياً
بر فرض آن گونه كه ايشان ادعا كردهاند بپذيريم چادر در زمان قاجار در ايران جا افتاده است. پس از اثبات ارتباط وثيق و مستحكم چادر با دين كه در قسمت بعد ذكر مىشود بايد زنان ايرانى افسوس بخورند كه چرا دير و در زمان قاجار متوجه چادر به عنوان مدل و الگوى پوشش مناسب شدهاند نه اين كه از اين پوشش متين و داراى وقار گلايهمند باشند. و البته زنان مسلمان و مؤمن حقيقى هيچ وقت از پوشش كامل اسلامىمثل چادر گلايهمند نبوده و نخواهند بود.ثالثاً
گوينده محترم ادعا نموده اساساً چادر (چه رسد به رنگ مشكى آن) هيچ ارتباطى به دين و مذهب ندارد. دقت و پژوهش در آيه 59 احزاب كه واژه جلابيب (جمع جلباب) در آن به كار رفته، صحت مدعاى فوق را مورد ترديد جدّى قرار مىدهد. در آيه مذكور آمده است:«يا ايها النبىّ قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهنّ ذلك ادنى أَنْ يُعْرَفْنَ فلا يُؤذَيْنَ و كان الله غفوراً رحيماً»(3)بر اساس ترجمه مرحوم الهى قمشهاى معناى آيه شريفه چنين نقل شده است: اى پيغمبر گرامى به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادر فرو پوشند كه اين كار براى اين كه آنها (به عفت و حرّيت) شناخته شوند تا از تعريض و جسارت هوس رانان آزار نكشند بر آنان بسيار بهتر است و خدا در (حق خلق) آمرزنده و مهربان است.به منظور بررسى صحت و سقم ادعاى مذكور لازم است بين جلباب مطرح شده در قرآن و چادر رايج فعلى در ابعاد چهارگانه «مفهوم»، «اندازه»، «كاركرد»، و «رنگ» مقايسهاى انجام گردد تا ارتباط يا عدم ارتباط چادر با دين اسلام و قرآن آشكار گردد. براى انجام مقايسه مذكور به طور مستقل به تبيين ابعاد چهارگانه مذكور نسبت به جلباب و چادر پرداخته مىشود.
1ـ مفهوم، اندازه، كاركرد و رنگ جلباب
1ـ1ـ مفهوم جلباب
اصل ريشه لغوى جلباب، جيم، لام و باء است كه طبق نقل كتاب لغت معتبر معجم مقاييس اللغه داراى دو معناست. معناى اول آوردن شىء از جايى به جايى و معناى دوم چيزى كه شىء ديگر را مىپوشاند. كه جلباب از معناى دوم مشتق شده است.(4)واژه جِلْباب در اصل مصدر فعل رباعى جَلْبَب است كه از مصدر، اسم ذات اراده شده و نام پوشش ويژهاى قرار گرفته است. براى فهميدن ويژگيهاى جلباب و مفهوم آن بايد از كتابهاى لغوى و تفسيرى معتبر كمك گرفت.كتابهاى لغت
كتابهاى لغوى معتبر مثل العين، لسان العرب، صحاح اللغه، مصباح المنير، معجم الوسيط(5) اتفاق نظر دارند كه مفهوم جلباب پوشش گسترده است ولى در اين كه اندازه آن چه مقدار بوده و چه ميزان از بدن و لباسهاى ديگر را مىپوشانده است، اختلاف نظر دارند.كتابهاى لغات قرآنى
در كتاب لغات قرآنى «لسان التنزيل» نگاشته قرن چهارم و پنجم كلمه جلباب به چادر معنا شده است(6) مرحوم شعرانى نيز در كتاب لغات خويش جلباب را به چادر معنا كرده است.(7)كتابهاى تفسير
در تفاسير مهم شيعه و عامه معانى مختلفى براى جلباب ذكر شده است.بعضى از مفسرين مانند شيخ طوسى(8) و بيضاوى(9) جلابيب را به ملاحف تفسير كردهاند. ملاحف جمع ملحفه (10) پوشش فراگير است كه بالاى لباسهاى ديگر پوشيده مىشود و از نظر كاركرد كارآيى چادر را دارد. علامه طباطبايى(11) و شيخ محمد جواد مغنيه(12) ابتدا گفتهاند جلباب به معناى پوشش شامل و فراگير است و سپس قول ديگرى مبنى بر اين كه جلباب به معناى خمار و مقنعه است را نيز نقل كردهاند.تفسير قرطبى جلباب را به لباسى كه همه بدن را مىپوشاند معنا كرده است.(13)حاصل اين كه از مجموع كلمات لغويين و مفسرين استفاده مىشود جلباب پوششى گسترده بوده است ولى اين كه دقيقاً اندازه آن چه مقدار بوده و چه ميزان از بدن و لباسهاى ديگر را مىپوشاند ديدگاههاى متفاوتى وجود دارد.1ـ2ـ اندازه جلباب
از مجموع كلمات لغويين و مفسرين كه ذكر آنها گذشت در مورد اندازه جلباب سه ديدگاه قابل اشاره است.ديدگاه اول
جلباب پوششى فراگير بوده كه از بالاى سر تا قدمها را مىپوشانده است.ديدگاه دوم
جلباب پوششى بزرگتر از خمار و مقنعه بوده كه كمتر از مقدار رداء، يعنى تقريباً تا زانوها را مىپوشانده است.ديدگاه سوم
جلباب همان خمار و مقنعه است، پوششى كه فقط سر و سينهها را مىپوشانده است.با ذكر دو شاهد آشكار مىگردد كه ديدگاه اول درست و ديدگاه دوم و سوم مخدوش است.شاهد اول
از نحوه پوشش حضرت فاطمه زهراعليها السلام هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد براى دفاع از فدك(14) دو نكته مهم استفاده مىشود.نكته اول
از جريان تاريخى مذكور فهميده مىشود حضرت دو پوشش مستقل به نام خمار و جلباب داشتهاند. بنابراين نظر طرفداران ديدگاه سوم مانند راغب اصفهانى در مفردات كه جلباب را به خمار معنى كردهاند مخدوش مىگردد.نكته دوم
از عبارت «لاثت خمارها على راسها و اشتملت بجلبابها» كه در مورد نحوه پوشش حضرت نقل شده، استفاده مىشود كه «خمار» همانند مقنعههاى امروزى براى پوشش سر بوده است و «جلباب» نيز پوششى سرتاسرى بوده كه تمام آن وجود مبارك از سر تا قدمها را شامل و فراگرفته است.شاهد دوم
مؤيد مدعاى قبل كه جلباب از نظر اندازه پوششى بوده كه از سر تا قدمها را مىپوشانده است، تفسير ابن عباس صحابى پيغمبرصلى الله عليه وآله و شاگرد امام علىعليه السلام در تفسير قرآن، در مورد جلباب است. زمخشرى در كشاف و آلوسى در روح المعانى از او نقل كردهاند كه جلباب پوششى است كه از بالا تا پايين بدن را مىپوشانده است.(15)حاصل اين كه اندازه جلباب بلند و گسترده بوده است به گونهاى كه همانند چادرهاى فعلى بانوان از سر تا پايين پا را مىپوشانده است. پس از مشخص شدن اندازه جلباب، بايد بررسى نمود كيفيت پوشش و كاركرد جلباب چه بوده است؟1ـ3ـ كاركرد جلباب
براى فهميدن كاركرد جلباب و كيفيت پوششى آن لازم است معناى «يدنين عليهن من جلابيبهنّ» در آيه 159 احزاب معلوم گردد. تقريباً همه مفسرين آوردهاند كه تا قبل از نزول آيه مذكور بعضى از زنان حرّ همانند زنان برده به دليل رعايت نكردن پوشش مناسب و كامل گاهى اوقات در بين كوچهها مورد اذيت و آزار مردم لاابالى قرار مىگرفتند. آيه شريفه نازل شد كه اگر زنان مىخواهند مورد اذيت و آزار مزاحمان قرار نگيرند، هنگام خروج از منزل، جلابيب خويش را به سر و بدن خود نزديك سازند تا به عفت و حجاب شناخته شده و در نتيجه از مردم آزارى شهوت رانان مصون بمانند.بعضى از تفاسير مانند تفسير زمخشرى كشاف از ابن سيرين در مورد معناى «يدنين» نقل كردهاند كه مراد قرار دادن جلباب بالاى ابرو و گِرد كردن و جمع و جور كردن و قرار دادن گوشههاى جمع شده آن بالاى بينى است.(16)
كاركرد مذكور و كيفيت پوشش جلباب، دقيقاً همان كارى است كه امروزه بسيارى از دختران و زنان چادر پوشى كه حساسيت بيشترى نسبت به رعايت حجاب خويش دارند، انجام مىدهند.آيا علاوه بر مفهوم، اندازه و كاركرد جلباب قرآنى رنگ خاصى نيز داشته است يا نه؟
1ـ4ـ رنگ جلباب
قرآن به زبان عربى مبين نازل شده كه براى مردم عرب زبان خصوصاً مردم عرب عصر نزول قابل فهم بوده است. بنابراين بايد بررسى نمود زنان مؤمن عرب عصر نزول مخاطب آيه، از واژه جلباب چه برداشتى داشته و تبادر ذهنى آنها از واژه مذكور چه بوده است؟ سنن ابن داوود قضيهاى از امّه سلمه نقل كرده است كه مبيّن تبادر ذهنى زنان عرب است.در كتاب ابى داود آمده است وقتى آيه »يدنين عليهن من جلابيبهنّ« نازل شد. زنهاى انصار از خانههايشان خارج شدند در حالى كه پوشش مشكى داشتند، گويى بالاى سر آنها كلاغ نشسته است.(17)در كتاب عون المعبود شرح سنن ابى داود آمده است، چون پوششهايى كه زنان انصار به عنوان جلابيب از آن استفاده كرده بودند سياه رنگ بوده است لذا به كلاغ كه رنگ آن سياه است تشبيه شدهاند.(18)بعضى از تفاسير مهم عامه و شيعه مانند تفسير الدر المنثور سيوطى، روح المعانى آلوسى و تفسير الميزان علامه طباطبايى نيز جريان فوق را نقل كردهاند.(19)شواهد لغوى نيز مؤيد و تثبيت كننده تبادر ذهنى فوق است. بسيارى از كتابهاى لغوى معتبر مانند لسان العرب، القاموس المحيط، اقرب الموارد، محيط المحيط، معجم الوسيط... هنگام بحث از جُلب ريشه جلباب تصريح كردهاند كه يكى از معانى جُلْب، سياهى است.مثلاً جَلْب الليل به معناى سياهى شب آمده است. در بسيارى از كتابهاى لغوى و تفسيرى شواهدى از شعرهاى عربى نقل شده كه جُلْب در آنها به معناى سياهى به كار رفته است مثل «وَ جُلْب الليل يطرده النهار» لسان العرب پس از نقل عبارت مذكور تصريح كرده است گوينده شعر از جُلْب، سواد و سياهى را اراده كرده است.علاوه بر كتابهاى لغوى معتبر، بسيارى از كتابهاى تفسير مثل كشاف، بعضى از شواهد شعرى كه جُلْب در آنها به معناى سياهى به كار رفته را نقل كردهاند مثل: مُجَلْبب من سواد الليل جلباباً(20)حاصل اين كه از قرينه تاريخى مذكور و شواهد لغوى فوق استفاده مىشود رنگ جلباب قرآنى مورد استفاده در صدر اسلام مشكى بوده است.2ـ مفهوم، اندازه، كاركرد و رنگ چادر
2ـ1ـ مفهوم چادر
چادر پوششى گسترده است كه از بالاى سر روى لباسهاى ديگر پوشيده مىشود.2ـ2ـ اندازه چادر
از نظر اندازه، چادر پوششى بزرگ است كه سرتاسر بدن و لباسهاى ديگر را از بالاى سر تا قدمهاى پا مىپوشاند.2ـ3ـ كاركرد چادر
كاركرد چادر به گونهاى است كه از بالاى سر پوشيده شده و اطراف آن جمع و جور شده و به گونهاى كنترل مىگردد تا پوشش بيشتر و بهترى داشته باشد. بسيارى از زنان حسّاس نسبت به حجاب خويش اطراف قسمت بالاى چادر را جمع و جور كرده با دست خويش كنترل مىكنند.2ـ4ـ رنگ چادر
گرچه رنگ آن چادر به اقتضاء شرايط محيط بعضاً متفاوت است ولى پس از پيروزى انقلاب اسلامى خصوصاً در محيطها و شهرهاى مذهبى به دليل ملازمت چادر مشكى با وقار و متانت، رنگ چادر دختران و بانوان متدين، غالباً مشكى است.3ـ مقايسه جلباب و چادر از نظر مفهوم، اندازه، كاركرد و رنگ
3ـ1ـ مقايسه مفهوم جلباب و چادر
گذشت كه از نظر مفهوم هر دو پوشش گسترده و بزرگ هستند كه از بالاى بدن و روى لباسهاى ديگر پوشيده مىشوند.3ـ2ـ مقايسه اندازه جلباب و چادر
ذكر شد كه بر اساس ديدگاه صحيح در اندازه جلباب، چادر و جلباب اندازهشان يكسان است به نحوى كه هر دو از بالاى سر تا پايين پا را مىپوشانند.3ـ3ـ مقايسه كاركرد جلباب و چادر
با توجه به معناى مذكور درباره »يدنين« و تطبيق آن با كارى كه زنهاى چادرى هنگام استفاده از چادر انجام مىدهند معلوم شد كه كاركرد و كيفيت پوشش هر دو يكسان است.3ـ4ـ مقايسه رنگ جلباب و چادر
گذشت كه به دليل تبادر ذهنى و شواهد لغوى رنگ جلباب زنان عرب زمان نزول آيه مشكى بوده است. و اكنون رنگ اكثر چادرها به ويژه چادر زنان متدين در محيطهاى مذهبى نيز مشكى است. بنابراين از نظر رنگ نيز اختلافى ندارند.حاصل اين كه پس از مقايسه جلباب و چادر در ابعاد چهارگانه مفهوم، اندازه، كاركرد و رنگ آشكار گرديد كه جلباب و چادر در ابعاد مذكور، همخوانى و شباهتهاى بسيار نزديكى با يكديگر دارند بنابراين بر خلاف اظهار نظر گوينده محترم مىتوان گفت چادر رايج فعلى بانوان مؤمن و مسلمان ارتباط بسيار وثيق و مستحكمى با دين اسلام خصوصاً قرآن دارد.علاوه بر اين كه پژوهش در آيه 59 احزاب ارتباط وثيق چادر حتى رنگ مشكى آن با دين اسلام و قرآن را آشكار ساخت. براى فهميدن ارتباط چادر با دين و مذهب بايد به نظرات فقها و مراجع تقليد به عنوان كارشناسان دينى توجه نمود. كه در بررسى دليل بعدى نمونه هايى از نظرات آنها ذكر خواهد شد.دليل دوم
در روايات رنگ سياه مكروه ذكر شده است.(21)تذكر
تمسك به روايات يكى از مهمترين ادله مخالفين پوشش و چادر مشكى مىباشد. بنابراين مناسب است با تفصيل بيشترى درباره آن بحث شود ولى چون بررسى دقيق و همه جانبه تك تك روايات كارى فنى و تخصصى است كه جاى طرح آن مجلات تخصصى فقه است، لذا تلاش مىشود فقط بخشى از بحثهاى ضرورى و لازم با بيانى ساده و قابل استفاده براى عموم ذكر گردد.نقد
اولاً
رواياتى كه از ظاهر آنها كراهت پوشش سياه استفاده مىشود از نظر سند ضعيف هستند بنابراين قابل استناد نيستند. فقيه ژرف انديش مرحوم صاحب جواهر(22) و مرحوم خويى(23) نيز به ضعف سندى روايات باب تصريح كردهاند. بنابراين با ضعف سندى روايات اساساً نوبت به بررسى دلالت آنها نمىرسد.ثانياً
اگر ادعا شود به دليل فراوان بودن روايات باب و به دليل اين كه ضعف سندى در روايات مربوط به مستحبات و مكروهات مانند مورد، بحث خيلى مهم نيست. بنابراين مىتوان در دلالت روايات بحث كرد.پاسخ اين است كه با فرض صحت ادعاى فوق، بر اساس فحص و جستجوى مفصلى كه در روايات انجام شد. حتى يك روايت نيز يافت نشد كه بر كراهت پوشش و چادر مشكى بانوان به طور خاص و صريح دلالت نمايد.(24) و شايد به همين دليل است كه به رغم جستجوى گستردهاى كه در كتابهاى فقهى انجام شد حتى يك نفر از فقيهان برجسته و بزرگ شيعه را نيافتيم كه فتوا به كراهت چادر مشكى بانوان داده باشند. بلكه بر عكس بعضى از مراجع همانند رهبر معظم انقلاب آيت الله خامنهاى و آيت الله تبريزى، تصريح كردهاند كه چادر مشكى كراهت ندارد و بعضى مانند آيت الله فاضل لنكرانى بالاتر از عدم كراهت تصريح كردهاند كه چادر مشكى بهترين نوع حجاب است.(25)فقيه ظريف انديش شيعه مرحوم صاحب جواهر نيز به حق در كتاب فقهى معروف خويش آوردهاند كه طبق تصريح كتابهاى متعددى از اصحاب اماميه كراهت پوشش سياه مختص مردان است زيرا شارع مقدس پوشش غليظتر و بيشترى براى زنان هنگام مواجهه با نامحرم قرار داده است و رنگ سياه در مقايسه با رنگهاى ديگر به نحو بهترى پوشش غليظتر و بيشتر را تأمين مىكند.(26)ثالثاً
اگر ادعا شود از ظاهر و اطلاق بعضى از روايات (مثل روايتى كه مىگويد پيامبرصلى الله عليه وآله از پوشش لباس سياه مگر در سه مورد خُفّ (نوعى كفش چرمى نازك) عمامه و كساء كراهت داشت)(27) استفاده مىشود كه كراهت پوشش سياه به طور مشترك شامل زن و مرد، هر دو مىشود.پاسخ ادعاى فوق اين است كه :اولاً
با فرض چشم پوشى از ضعف سندى روايت مذكور، بايد گفت ترديدى نيست كه در اسلام پوشش زن و مرد از نظر نوع، مقدار و حتى رنگ متفاوت است. مثلاً جامه زربافت و حرير براى زن جائز ولى براى مرد جائز نيست. مقدار پوشش زنان طبق نظر مشهور فقها همه بدن بجز وجه و كفين است. ولى مقدار پوشش مردان كمتر است. از نظر رنگ پوشش نيز استفاده از لباس احرام سفيد رنگ در حج براى مردان مستحب است ولى زنان مجاز هستند از همان لباس معمولى خويش استفاده نمايند.بنابر آنچه گذشت با فرض چشم پوشى از ضعف سندى روايت فوق از آن استفاده مىشود پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به لحاظ مرد بودن سنت و سيره خاصى در رنگ لباس داشتهاند بنابراين روايت مذكور فقط در باب رنگ پوشش مردان آنهم در غير سه مورد استثناء قابل استناد است.ثانياً
بر فرض بپذيريم روايت مذكور مختص بيان حكم رنگ پوشش مردان نيست و شامل زنان نيز مىشود به دليل رواياتى كه ظاهر آنها كراهت نماز خواندن در لباس سياه جز در موارد سه گانه است،(28) بسيارى از فقهاء روايت قبل را نيز مختص به حالت نماز دانستهاند.ثالثاً
بر فرض كه روايت مذكور عام باشد و شامل زنان و مردان و شامل حالت نماز و غير نماز گردد. باز از روايت استفاده نمىشود كه پوشيدن چادر مشكى براى زنان در مواجهه با نامحرم مكروه است. زيرا در روايات متعدد سه مورد خُفّ، عمامه و كساء از كراهت استثناء شدهاند و كساء به قرينه حديث كساء پيامبرصلى الله عليه وآله لباس بلند و فراگير تمام بدن است كه شامل عبا سياه مردان و چادر مشكى بانوان مىگردد و بر اساس همين نكته هيچ يك از فقهاى برجسته شيعه فتوا به كراهت پوشيدن چادر مشكى بانوان نداده است.دليل سوم
«به خاطر اين كه رنگ مشكى جاذب نور است در تابستان معمولاً نمىتوان دختران را به حجاب تيره تشويق كرد»(29)توضيح: لبّ سخن گوينده محترم اين است كه حجاب با رنگ مشكى در تابستان باعث ايجاد گرما و در نتيجه مشقت و سختى است و لذا نمىتوان به آن تشويق نمود.نقد
اولاً
حجاب مشكى در تابستان گرم براى دستهاى از دختران و بانوان اساساً موجب احساس مشقت و سختى نيست و براى دستهاى ديگر بر فرض مشقت آور بودن، سختى آن قابل تحمل است.دسته اول
كه حجاب مشكى در تابستان براى آنها مشقت آور نيست دختران و بانوان مؤمنى هستند كه به نقش حجاب برتر در سلامت روحى و جامعه اعتقاد راسخ داشته و باور دارند بين مقدار رعايت حجاب و سلامتى روحى و روانى افراد جامعه رابطه معنادار و مستقيمى وجود دارد. بدين ترتيب كه هر چه بانوان جامعه از حجاب و پوشش بيشتر و بهترى برخوردار باشند افراد جامعه نيز از سلامت روحى و روانى بيشتر و بهترى برخوردار هستند.اساساً وقتى انسان عملى را از روى ايمان و عقيده راسخ و مستحكم انجام دهد نسبت به عوارض سخت آن احساس مشقتى ندارد در سيره معصومينعليهم السلام و اصحاب و ياران آنها نمونههاى بسيار زيادى وجود دارد كه در برابر سختىها و مشقتهاى ناشى از عقيده و ايمان راسخ اساساً احساس مشقتى نداشتهاند.(30) در كتابهاى مربوط به كشف حجاب نيز قضاياى فراوانى از زنان متدين محجبه نقل شده است كه به دليل ايجاد مزاحمت ماموران رضا خان در كوچهها و خيابانها سالهاى سال رنج و مشقت ناشى از باقى ماندن در خانه را تحمل كردهاند.(31)اينگونه زنان عفيف و متدين اساساً نسبت به حجاب و پوشش كامل خويش احساس مشقتى نداشته و ندارند بلكه برعكس جدايى از حجاب و پوشش برتر مانند چادر باعث اذيت روحى آنها بوده است.دسته دوم
دختران و بانوانى كه به دليل قرار داشتن در محيط دينى و مذهبى خانواده و جامعه از همان كودكى به حجاب و پوشش عادت نمودهاند و لذا در بزرگسالى سختى و مشقت احتمالى ناشى از حجاب مشكى كاملاً براى آنها قابل تحمل است.اساساً وقتى انسان از كودكى به انجام كارى تمرين و به آن عادت نمود آن كار ديگر برايش مشقت آور نيست و بر فرض مشقت آور بودن سختى و مشقت آن به آسانى قابل تحمل خواهد بود. همين نكته مهم رمز و راز توصيه ائمه اطهارعليهم السلام به والدين مبنى بر عادت دادن فرزندان خويش از كودكى به عباداتى مثل نماز و اذكار آن، روزه كله گنجشكى و غيره است.(32) بر اساس همين تأثير شگرف مقوله عادت متن بيان به كارهاى شايسته در كتابهاى تربيت اسلامى از روشهاى تربيتى همچون »تلقين به نفس« و »تحميل بر نفس« بحث مىشود.(33)بنابراين گوينده ارجمند به طور مطلق نمىتواند ادعا كند حجاب مشكى در تابستان براى همه دختران و بانوان فارغ از هر مقدار اعتقاد دينى و هر نوع تربيت خانوادگى مشقت آور است. و نمىتوان به آن تشويق نمود.ثانياً: به طور اجمال مىپذيريم حجاب مشكى در تابستان بعضى از مناطق بسيار گرم، براى بعضى از افرادى كه از دو دسته قبل نيستند ممكن است سخت و مشقت آور باشد ولى هرگز نمىپذيريم تحمل هر گونه مشقت و سختى به طور مطلق نامطلوب و نامعقول باشد زيرا اولاً زندگى بدون مشقت و سختى وجود خارجى ندارد ثانياً انسان در وصول به سعادت و كمال الهى خويش كه براى آن خلق شده است به تحمل بعضى از سختىها و مشقتها نيازمند است. و احكام و تكاليفى الهى كه بعضاً همراه با سختى است براى تأمين نياز مذكور است.نقل و عقل بر اساس همين نيازمندى انسان در مواردى تحمل سختى و مشقت را مطلوب و راجح دانسته و به آن تشويق مىنمايد. عقل در مواردى كه تحمل مشقت باعث دستيابى به هدف بالاتر و والاتر است حكم به مطلوبيت آن مىكند. مثلاً اگر تامين سلامت جسمانى به عنوان هدفى مهم متوقف بر انجام عمل و جرّاحى سخت يا خوردن فلان داروى بسيار تلخ و مشقت آور باشد. در اين مورد عقل حكم به لزوم و ضرورت تحمل سختى و مشقت مىكند تا غرض بالاتر كه حفظ سلامت جسمانى فرد است تأمين گردد.علاوه بر عقل، نقل و شرع نيز قولاً و عملاً انسان را به تحمل سختىهايى كه در راستاى سعادت و تكامل اوست تشويق نمودهاند. امام علىعليه السلام به فرزندشان امام حسينعليه السلام فرمودهاند: «عَوَّدْ نفسك التّصبر على المكروه»(34) خويشتن را به تحمل كارهاى سخت و مشقت آور عادت بده. از فرزند امام سجادعليه السلام نيز نقل شده است كه گفتهاند وقتى پدرم امام حسينعليه السلام شهيد شد زنان بنى هاشم در عزاى حضرت لباس سياه پوشيدند و اين لباس را در گرما و سرما تغيير نمىدادند.(35)از قضيه مذكور استفاده مىشود همان طور كه پوشش لباس سياه حتى در تابستان بسيار گرم در مراسم عزادارى سيدالشهداءعليه السلام مطلوبيت و رجحان دارد استفاده از پوشش و حجاب مشكى نيز حتى در تابستان گرم به دليل وجود مصلحت پوشش بهتر و عدم تحريك جنسى داراى مطلوبيت و رجحان است و در نتيجه مىتوان به آن تشويق نمود.همان طور كه در باب سلامت جسمانى گذشت كه در بعضى از موارد لزوم تحمل سختى و مشقت عقلاً و نقلاً مطلوب و راجح است. در باب سلامت روانى و روحى جامعه نيز شارع مقدس به عنوان طبيب روحانى تشخيص داده است. تأمين سلامت كامل روحى جامعه متوقف بر رعايت حجاب برتر و كامل (ولو رنگ مشكى آن) در همه شرايط است. حتى در شرايط هواى گرم تابستان كه تحمل حجاب و پوشش كامل براى بعضى از افراد به دليل ضعف اعتقادى و تربيت دينى و خانوادگى احتمالاً مشقت آور باشد. زيرا بين رعايت پوشش كامل زنان و سلامتى روحى و روانى آنان و جامعه رابطه مستقيم وجود دارد.دقت در ذيل بعضى از آيات شريفه قرآن مثل:«يا ايها النبى قل لازواج و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين»(36)آيه شريفه »و القواعد من النساء التى لا يرجون نكاحاً فليس عليهنّ جناح اين يضعن ثيابهن غير متبرجات بزينه و ان يستعفضن خير لهن(37)» و آيه شريفه «اذا سألتموهن متاعاً فاسئلوهنّ من وراء حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن»(38) رابطه مذكور فوق را اثبات مىنمايد.به دليل همين رابطه مستقيم رعايت حجاب كامل و شديد با حفظ و بقاى سلامت روحى و روانى افراد جامعه. امام علىعليه السلام تصريح كردهاند كه حجاب و پوشش شديد و كامل زنان باعث بقاى عفت و پاكى زنان است.(39)
دليل چهارم
استفاده مكرر از لباسهايى با رنگ تيره و كدر و سياه مىتواند به نوعى به افسردگى بيانجامد.(40)توضيح: از دو كلمه «مكرر» و «مىتواند» گوينده محترم فهميده مىشود ايشان دو مطلب را قبول دارد.مطلب اول
از وصف «مكرر» پس از واژه «استفاده» معلوم مىشود كه گوينده محترم قبول دارد در صورتى كه استفاده از پوشش و لباس سياه مثل چادر مشكى به طور مكرر و دائمى نباشد بلكه فقط در مواجهه با نامحرم و در بيرون از منزل از آن استفاده شود. ديگر باعث افسردگى نخواهد بود.مطلب دوم
از كلمه «مىتواند» فهميده مىشود گوينده محترم قبول دارند كه حتى استفاده مكرر و دائمى از لباس سياه نيز فقط به طور احتمالى ممكن است به افسردگى منجر شود يعنى خود ايشان نيز اعتراف دارند اينگونه نيست كه بين پوشش مكرر و دائمى لباس سياه و افسردگى رابطه قطعى و لزومى باشد.حاصل اين كه كلام ايشان صِرفاً مبين يك رابطه اجمالى و احتمالى بين استفاده مكرر از لباس سياه و افسردگى است ولى به همين رابطه اجمالى و احتمالى و ادعايى گوينده محترم دو اشكال متوجه است:نقد
اولاً
گوينده محترم حتى براى اثبات رابطه اجمالى و احتمالى فوق بايد سند و مدرك ارايه مىكردند كه چنين نكردهاند بنابراين كلام ايشان مدعايى بدون دليل و مدرك است.ثانياً
به نظر مىرسد همين رابطه ادعايى و احتمالى و بدون دليل و مدرك گوينده محترم نيز نادرست است زيرا بر اساس مشورتهاى علمى كه با بعضى از روان شناسان و روان پزشكان انجام گرفت ممكن است افسردگى بعضى از افراد علت تمايل آنها به پوشش سياه باشد ولى پوشش سياه افراد علت ايجاد افسردگى آنها نيست و بين اين دو نكته تفاوت دقيق و ظريفى است و احتمالاً عدم دقت و خلط بين آن دو باعث اظهار نظر نادرست گوينده محترم گرديده است.اگر ادعا شود به هر حال همين تمايل احتمالى بعضى از افراد افسرده به پوشش سياه نيز مبيّن نوعى رابطه بين افسردگى و پوشش سياه است پاسخ اين است كه:اولاً
رابطه فوق نيز همانند رابطه قبلى، رابطهاى اجمالى و احتمالى است بنابراين مفيد و كارساز نيست.ثانياً
رابطه فوق همانند رابطه مطرح شده توسط گوينده محترم صرفاً رابطهاى ادعايى و بدون ارايه دليل و مدرك قطعى است.ثالثاً
بر فرض كه رابطه احتمالى ادعايى بين افسردگى و تمايل بعضى از افراد به پوشش سياه توسط بعضى از پژوهشهاى ميدانى تأييد و در نتيجه ادعاى مذكور مستند شود، باز نتيجه پژوهشهاى مذكور به طور قطعى و يقينى قابل اعتماد نخواهد بود. زيرا كنترل تمامى عوامل و علائم گسترده و پيدا و نهان تأثير گذار در نتايج پژوهشهاى ميدانى بسيار مشكل است، توضيح مختصر اين كه افسردگى يكى از بيمارىهاى روحى بسيار پيچيده است كه داراى عوامل و علائم و تظاهرات رفتارى مختلف و حتى متضاد است.مثلاً بعضى از افراد افسرده ممكن است به بى اشتهايى تمايل داشته باشند و بر عكس در افراد افسرده ديگرى تمايل پرخورى موجود باشد. در خصوص مورد بحث نيز ممكن است فقط بعضى از افراد افسرده تمايل به رنگ مشكى داشته باشند و افراد افسرده ديگرى ممكن است تمايل به رنگهاى ديگر داشته باشند.دليل پنجم
«رنگ سياه به دليل جذب كردن نور خورشيد تأثيرات منفى بر سلامتى خانمها دارد و باعث بيمارىهاى استخوانى و... مىشود»(41)نقد
اوّلاً
ايشان نيز همانند گوينده محترم قبلى دليل و مدركى براى مدعاى خويش ارايه نكردند بنابراين كلام ايشان نيز همانند كلام گوينده قبل مدعايى بدون دليل است.ثانياً
كارشناسان وجود رابطه بين پوشيدن چادر و مقنعه (كه مصداق بارز و رايج فعلى آن در جامعه ما چادر و مقنعه مشكى است) و ايجاد بيمارى آرتروز و نرمى استخوان را انكار كردهاند مثلاً دكتر طباطبايى متخصص پوست و دبير اجرايى پنجمين همايش بين المللى بيمارىهاى پوست تصريح كرده است كه استفاده از چادر و مقنعه بيمارى آرتروز و نرمى استخوان نمىآورد.(42) نكته سؤال برانگيز اين است كه روزنامه ايران كه مطلب فوق را در تاريخ 28 شهريور سال79 نقل كرده چرا در تاريخ 2 مهر 79 مدعايى بدون دليل و مخالف با مطالب فوق را ذكر كرده است.دليل ششم
«در سالهاى نخست انقلاب بيشتر خانمها از چادرهاى رنگ روشن و گلدار استفاده مىكردند كه پوشش خوب و كاملى نيز بود»(43)نقد
بر فرض بپذيريم كه خانمها در اول انقلاب از چادرهاى گل دار و رنگ روشن استفاده مىكردند مگر هر كارى كه در سالهاى نهضت و پر التهاب انقلاب توسط بانوان انجام شده شرعاً خوب بوده است كه اكنون پس از بيست سال عملكرد آن زمان ملاك و معيار و حجت شرعى باشد. پر واضح است كه عمل مقطعى عدهاى از زنان سالهاى نخستين انقلاب نه تنها شرايط سيره متشرعه قابل قبول را ندارد بلكه مخالف با آن است و لذا نمىتوان به آن استدلال نمود زيرا استفاده زنان از پوشش رنگارنگ و گلدار در بيرون از خانه و در مواجهه با نامحرم در صورتى كه باعث جلب توجه نامحرم و تحريك جنسى مردان شود مخالف با مجاب مورد قبول قرآن و سيره عملى فاطمه زهراعليها السلام و زنان انصار است كه در بيرون از خانه از جلباب و چادر مشكى استفاده مىكردهاند.اساساً داورى در باب خوب، كامل و شرعى بودن و پوشش مسألهاى دقيق، پيچيده و تخصصى است كه كارشناسان و متخصصان مسائل اسلامى يعنى فقهاء بايد در مورد آن اظهار نظر نمايند كه در نقد دليل دوم به بعضى از نظرات آنها اشاره شد. اظهار نظر ساده و سطحى گوينده محترم در مورد ارايه ملاك و معيار براى خوب و كامل بودن چادر بانوان، حاكى است كه ايشان جزء كارشناسان و متخصصان مسائل اسلامى نيستند والاّ در باب مسأله چادر و ملاك خوب بودن آن اينگونه بدون مطالعه و تحقيق اظهار نظر نمىكردند.ج ـ خلاصه و نتيجهگيرى
1ـ خلاصه
آن چه گذشت نقد و بررسى اجمالى ادله روزنامه ايران بلكه بعضى افراد و مطبوعات ديگر در باب مخالفت با پوشش چادر مشكى بود. در نقد دليل اول آشكار شد كه نه تنها پوشش چادر ارتباط وثيق و مستحكم با دين اسلام دارد بلكه نتيجه گرفته شد كه چادر مشكى رايج بين زنان مؤمن و عفيف، ريشه قرآنى داشته و در قرآن از آن به «جلباب» ياد شده است.در نقد دليل دوم معلوم شد كه اولاً رواياتى كه در آنها رنگ سياه براى پوشش مكروه دانسته شده است از نظر سند ضعيف هستند و ثانياً از نظر دلالت نيز مخدوش هستند و اساساً روايتى در مورد كراهت پوشش چادر مشكى وجود ندارد.در نقد دليل سوم گذشت كه دختران و بانوانى كه به فلسفه حجاب و آثار و فوائد حجاب برتر اعتقاد و ايمان راسخ دارند اساساً نسبت به پوشش چادر مشكى در تابستان گرم احساس مشقت و سختى ندارد ندارند و ديگر اين كه دختران و بانوانى كه از خردسالى به پوشش و حجاب تمرين و عادت نمودهاند در بزرگسالى سختى و مشقت احتمالى ناشى از چادر مشكى در تابستان، براى آنان قابل تحمل و آسان خواهد بود.در نقد دليل چهارم معلوم گشت كه ادعاى وجود رابطه اجمالى و احتمالى بين پوشيدن لباس سياه و افسردگى ادعايى بدون دليل است و اساساً هيچ رابطه قطعى و لزومى بين پوشيدن لباس سياه و افسردگى وجود ندارد.در نقد دليل پنجم ذكر شد كه ادعاى وجود رابطه بين پوشيدن لباس سياه جذب كننده نور و بيمارى استخوانى، ادعايى بدون دليل است و اساساً رابطهاى بين آن دو وجود ندارد.در نقد دليل ششم نيز بيان گرديد كه خوب و كامل و شرعى بودن حجاب و چادر بانوان بايد بر اساس معيارها و ملاكهاى شرعى و اسلامى باشد و پوشش چادرهاى رنگارنگ و گل دار در ابتداى انقلاب نه تنها معيار و ملاك شرعى نيست بلكه مخالف با ضوابط شرعى پوشش بانوان از ديدگاه قرآن و سنت است.2ـ نتيجه گيرى
ضمن نقد ادله مطرح شده براى اثبات مدعاى كراهت و نامطلوب بودن پوشش و چادر مشكى آشكار گشت كه تمام ادله شش گانه در اثبات مدعاى مذكور عقيم و مخدوش هستند و از قرآن و فتاواى كارشناسان مسائل اسلامى يعنى مراجع تقليد و فقهاء استفاده مىشود كه پوشش و چادر مشكى براى بانوان هنگام مواجهه با نامحرم و در بيرون از منزل نه تنها كراهت ندارد بلكه به دليل تأمين پوشش بيشتر و بهتر داراى مطلوبيت و رجحان نيز هست و مىتوان گفت حجاب با چادر مشكى، يكى از مصاديق حجاب برتر در جامعه امروزى ايران است.د ـ توصيهها و پيشنهادها
در پايان، نگارنده به منظور مفيد واقع شدن نتايج بحث حاضر و در راستاى دستيابى به برترين نوع حجاب و پوشش در جامعه اسلامى خطاب به دختران و بانوان عفيف، اصحاب شريف و متدين مطبوعات، والدين و مربيان جامعه و نظام آموزشى كشور اعم از وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم و فن آورى توصيهها و پيشنهادهاى عملى و كاربردى ارايه مىنمايد.1ـ بدون ترديد اعمال ظاهرى انسان از اعتقادات و باورهاى درونى و باطنى او سرچشمه مىگيرد. در باب پوشش و حجاب نيز نگارنده معتقد است محال است دختر جوان و بانوى مسلمانى معرفت و اعتقاد راسخ به ضرورت و فلسفه حجاب و آثار فردى و اجتماعى آن داشته باشد و در عين حال عملاً نسبت به حجاب و پوشش خويش و روى آوردن به سوى حجاب برتر و برترين تلاش نكند. با توجه به نقش بنيادى اعتقاد و باور راسخ در كارها به دختران و بانوان توصيه مىشود به منظور تقويت حجاب درونى كه همان اعتقاد و باور راسخ و مستحكم است سعى كنند هر چه بيشتر و بهتر مطالعات و تحقيقات خويش را درباره ابعاد مختلف حجاب و فلسفه و آثار آن و ضررهاى بد حجابى و گسترش دهند.علاوه بر توصيه مذكور به نظام آموزش كشور اعم از آموزش و پرورش و علوم و فن آورى پيشنهاد مىشود به منظور نهادينه كردن حجاب و پوشش كامل اسلامى در بين دختران جامعه با انجام كارهاى كارشناسى به كمك اساتيد حوزه و دانشگاه براى سطوح مختلف ابتدايى، راهنمايى، دبيرستان و دانشگاهى با رعايت سن و سطح تحصيلى دختران درباره مسائل مختلف حجاب متون درسى مفيد براى تمام مقاطع تحصيلى مذكور به طور سلسله وار تهيه گردد تا وقتى دختران وارد محيط دانشگاه مىشوند ايمان و اعتقاد راسخ در مورد مسائل حجاب و فلسفه آن در آنان ايجاد شده باشد. البته علاوه بر پيشنهاد علمى مذكور در بُعد عملى و الگو پذيرى استفاده از معلمان و اساتيد زن عفيف و آراسته به حجاب كامل نيز در نهادينه كردن فرهنگ حجاب تأثير بسيار مهمى دارد.2ـ نگارنده معتقد است بخشى از ناهنجارهاى بد حجابى و سهل انگارى نسل جوان نسبت به عبادات و فرائض دينى ناشى از كم توجهى يا بى توجهى و برخورد تساهل و تسامح آميز والدين نسبت به تربيت دينى فرزندان از همان سنين خردسالى است، لذا به والدين توصيه مىشود مسؤوليت خطير خويش در باب توجه به تربيت دينى فرزندان را جدى گرفته و از همان كودكى نسبت به آشنايى و تمرين دادن فرزندان نسبت به وظايف شرعى از قبيل عبادات و حجاب و پوشش اسلامى اهتمام ويژه داشته باشند تا هنگام بزرگسالى فرزندان آنان در مقابل وظايف عبادى و شرعى خويش مانند حجاب احساس مشقت و سختى ننمايند.3ـ گرچه نگارنده معتقد است چادر مشكى رايج در بين زنان يكى از مصاديق حجاب برتر است ولى يكى از اشكالهاى چادر فعلى اين است كه به دليل گستردگى و رها و آزاد بودن آن از بدن، كنترل و حفظ و نگهدارى آن قدرى مشكل است و از اين جهت چادرهاى عربى و تركى رجحان دارند.
به هر حال پيشنهاد مىشود افراد و هيئتهاى كارشناسى در باب مسائل و ابعاد مختلف چادر و پوشش تحقيق و پژوهش نموده و با توجه به ابعاد مختلف شرعى، جامعهشناسى، روان شناسى...مدل كاملترى از چادر كه از اشكالات و نواقص چادرهاى فعلى را نيز نداشته باشد، ارايه دهند. توصيه مىشود در تهيه مدل و طرحهاى حجاب برترين از نظرات مراكز فرهنگى بانوان خصوصاً زنان مؤمن و مسلمان و فرهيخته حوزه علميه و دانشگاه حتماً استفاده شود.4ـ به دليل حساسيت ويژه حجاب و پوشش بانوان و تأثير مستقيم آن در سلامت روحى و روانى جامعه به اصحاب شريف و متدين مطبوعات توصيه مىشود با دقت و توجه درباره آن اظهار نظر نمايند. زيرا هر چه حجاب و پوشش بانوان بيشتر و بهتر باشد به تأمين مصالح نهفته در تشريع تكليف اسلامى حجاب نزديكتر شدهايم.با توجه به نكته مذكور انتظار آن است كه نتيجه و ثمره تبليغ مطبوعاتى اصحاب قلم در راستاى تقويت كمى و كيفى حجاب و تثبيت آن در جامعه اسلامى باشد. و اگر تاكنون چنين نبوده شايسته است در نحوه كار مطبوعاتى خويش تجديد نظر نمايند. همه بايد اين حقيقت را بپذيريم كه پوشش و حجاب اسلامى در بين بانوان مسلمان اعم از هر قوم و ملتى داراى ريشههاى عميق و مستحكم فطرى و دينى است و دقيقاً به همين جهت طرح كشف حجاب رضا خان در ايران و آتاتورك در تركيه على رغم تبليغات و زمينه سازىهاى گسترده با شكست مواجه شد.5ـ نگارنده از نقطه نظرات خوانندگان اهل نظر در باب نقد حاضر استقبال نموده و از مسؤولان روزنامهها تقاضا دارد با چاپ اينگونه مباحث زمينه بحث علمى و پژوهشى در باب ابعاد مختلف حجاب و پوشش كامل اسلامى را فراهم نمايند.
1) قرآن كريم، سوره اعراف: 27 و 26.2) فاطمه خاتمى، روزنامه ايران، ش 2، 1627 ، مهر 1379، ص 4.3) قرآن كريم، سوره احزاب: 59.4) جلب الجيم و اللام و الباء (اصلان) احدهما الاتيان بالشىء من موضع الى موضع و الاخر شىء يغشى شيئاً... و من هذا اشتقاق الجلباب و الجمع جلابيب. احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، ريشه جلب.5) الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطى به المرأه راسها و صدرها. العين خليل. لسان العرب علاوه بر عبارت خليل، اقوال ديگرى نيز نقل كرده است: «قيل هو ثوب واسع دون المحلفه تلبسه المرأه و قيل هو الملحفه و قيل هو ما تغطّى به المرأه الثياب من فوقٍ كالملحفه».
صحاح اللغه جوهرى تصريح كرده است جلباب به معناى ملحفه است. مصباح المنير فيومى گفته است «ثوب اوسع من الخمار دون الرداء» در معجم الوسيط آمده است «الجلباب، الثوب المشتمل على الجسد كلّه، ما يُلبس فوق الثياب كالملحفه». علاوه بر منابع مذكور به كتابهاى لغت معتبر ذيل ريشه جلب و واژه جلباب مراجعه شود.6) لسان التنزيل، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، لغات سوره احزاب، ص 103.7) شعرانى، نثر طوبى، واژه جلباب.8) الطوسى، التبيان فى تفسير القرآن، ج 8، ص 361 ذيل آيه جلابيب (آيه 59 احزاب).9) البيضاوى، انوار التنزيل ذيل آيه مذكور.10) لحف، اصل: يدل على اشتمال و ملازمه يقال الِتَحَفَ باللحاف. معجم مقاييس اللغه، ريشه لحف.اللحاف و الملحف و الملحفه: اللباس الذى فوق سائر اللباس من دثار البرد و نحوه، لسان العرب ماده لحف.11) هو ثوب تشتمل به المرأه فيغطى جميع بدها او الخمار الذى تغطى به رأسها و وَجْهها، علامه طباطبايى تفسير الميزان، ج 12، ص 339، ذيل آيه 59 سوره احزاب.12) و فى معناه اقوال: منها انّه رداء يغطى المرأه من راسها الى قَدَمَيْها و منها انّه الخمار الذى يغطى رأسها و وجهها. محمد جواد مغنيه، تفسير الكاشف، ج 6، ص 239.13) الثوب الذى يستر جميع البدن. قرطبى، تفسير الجامع لاحكام القرآن، ج 14، ص 243، ذيل آيه مذكور.14) انه لمّا اَجْمَعَ ابوبكر و عمر على منع فاطمهعليها السلام فدكاً و بلغها ذلك لاثت خمارها على راسها و اشتملت بجلبابها... و تُطأذيولها... .طبرسى، الاحتجاج، ج 1، ص 98 (طبع بيروت(.15) عن ابن عباس: الرداء الذى يستر من فوقٍ الى اسفل. زمخشرى تفسير كشاف و آلوسى روح المعانى ذيل آيه 59 احزاب.16) عن ابن سيرين سألت عبيده السلمانى عن ذلك (يدنين)؟ فقال اَنْ تَضَعَ رداءها فوق الحاجب ثم تديره حتى تضعه على أنفها. زمخشرى تفسير كشاف ذيل آيه 59 احزاب.17) لمّا نزّلت هذه الآيه «يدنين عليهن من جلابيبهن خَرَجَ نِساء الانصار كأنّ على روسهِنَّ الغربان من اكسيه سُود يَلْبَسْنَها» سنن ابن داود، كتاب اللباس، باب لبس السواد، ج 2، ص 182.18) عون المعبود شرح سنن ابى داود، ج 11، ص 159.19) به تفاسير مذكور، ذيل آيه 59 سوره احزاب مراجعه شود.20) علاوه بر كتابهاى لغوى مذكور براى آشنايى با شواهد شعرى مذكور به كتاب العين خليل، و تاج العروس زبيدى ذيل ريشه «جلب» مراجعه شود.21) فاطمه خاتمى، روزنامه ايران، ش1627 ، 2 مهر 79، ص 4.22) محمد حسن نجفى، جواهر الكلام فى شرح شرايع الاسلام، ج 8، ص 233.23) ابوالقاسم خويى، شرح عروه الوثقى، كتاب الصلاه، ج 1، مكروهات لباس مصلّى.24) براى آشنايى با اين روايات به كتابهاى فروع كافى، ج 2، كتاب الهداه باب اللباس الذى تكره الصلاه فيه و ما لا تكره، ص 397. فروع كافى، ج 6، كتاب الذىّ و التجمل باب لبس السواد، ص 449. وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاه ابواب لباس مصلى. و مستدرك الوسائل جلد مذكور و ابواب مذكور.25) ويژه نامه فرهنگ اسلام، بهار 1379، ص 7.26) محمد حسن نجفى، جواهر الكلام، فى شرح شرايع الاسلام، ج 8، ص 235.27) عده من اصحابنا عن احمد بن ابى عبدالله عن بعض اصحابه رفعه قال: كان رسول اللهصلى الله عليه وآله يكره السواد الاّ فى ثلاثٍ الخُفّ و العمامه و الكساء، فروع كافى، ج 6، كتاب الذى و التجمل، باب لبس السواد، روايت 1، ص 449.28) رُوى لا تصلّ فى ثوب اسود فاما الخُفّ او الكساء او العمامه فلا بأس، شيخ كلينى فروع كافى، ج 3، كتاب الصلاه باب اللباس الذى تكره الصلاه فيه، ص 403.29) عباس اللهيارى، روزنامه ايران، ش1623 ، 28 شهريور 79، ص 6.30) به عنوان نمونه به كتاب «آرزوى شهادت در بيان معصومينعليهم السلام بخش دوم، آرزوى شهادت در ميان اصحاب معصومينعليهم السلام» ص 75، سيد اسماعيل گوهرى، (انتشارات اميرى) مراجعه شود.31) به كتاب هايى كه در بردارنده خاطرات زنان مؤمن و مسلمان در قضيه كشف حجاب رضاخان است مراجعه شود.32) به كتاب فروع كافى، ج 3، ص 409 كتاب الصلاه باب صلاه الصبيان. فروع كافى ج 4، ص 124. كتاب الصيام باب صوم الصبيان مراجعه شود.33) براى آشنايى با روشهاى مذكور و نقش تربيتى آنها به كتاب «نگاهى دوباره به تربيت اسلامى» (انتشارات مدرسه) ص 71، چاپ اول مراجعه شود.34) امام علىعليه السلام نهج البلاغه، نامه 31.35) البحرانى، الحدائق الناظره فى احكام العتره الطاهره، ج 7، ص 118.36) احزاب: 59.37) نور: 60.38) احزاب: 53.39) انّ شده الحجاب ابقى عليهن« نهج البلاغه، نامه 31.40) عليرضا اميرپور، روزنامه ايران، ش 1628 ، 3 مهر 79، ص 4.41) فاطمه خاتمى، روزنامه ايران، ش 1627، 2 مهر 79، ص 4.42) روزنامه ايران، ش1623 ، 28 شهريور 79، ص 4.43) فاطمه خاتمى، روزنامه ايران، ش1627 ، 2 مهر 79، ص 4.سيد مهدي شيرازيحسين مهدي زاده