تأملى در «برويم گشتى در بازارچه بزنيم»، ايران جوان ش 165.«برويم گشتى در بازارچه بزنيم» عنوان گزارش گروه شهر، مجله ايران جوان شماره 165 است، كه در عين برخوردارى از نكات مثبت و در خور تحسين از نكات برجسته منفىاى نيز برخوردار است كه علاوه بر بد آموزى و ارائه الگوهاى نادرست به جوانان و نوجوانان، مىرود كه در صورت عموميت و تكرار مطالبى از اين دست، به صورت يك فرهنگ در آيد. بنابراين، آن چه مىخوانيد نكات ريز و درشت و مثبت و منفىاى است كه به نظر نگارنده در اين گزارش به چشم مىخورد. ابتدا نكات مثبت و آن گاه نكات منفى بررسى و در هر دو مورد توضيحاتى ارائه خواهد شد. اما پيش از هر چيز تذكر چند نكته ضرورى است:1ـ ابتدا شايسته است از گزارشگر محترم و به ويژه مخاطبين محترمى كه در اين گزارش نكات ارزنده و در خور تحسينى و توجهى ارائه نمودهاند تقدير و تشكر شود كه رسالت مقدس هدايت گرى نسل جوان را به خوبى انجام دادهاند و از آن جايى كه اين وظيفه و رسالت رسانههاى عمومى خطير است، غفلت و سستى در آن و اندكى انحراف و كژى، خسارت جبران ناپذيرى به مخاطبين و در نتيجه فرهنگ ملى و دينى جامعه وارد خواهد نمود.2ـ در اين گزارش (بعضى نكات منفى و غير قابل توجيه) به چشم مىخورد كه شايسته است مطبوعات و رسانههاى عمومى به ويژه نشرياتى كه عهدهدار هنجار پذيرى و هدايت گرى نسل جوان هستند، به جاى استفاده ابزارى از مطبوعات و صرفاً براى جلب و جذب مخاطب از هر شگردى، استفاده نكنند. بلكه در پى تحقق رسالت خويش باشند و نسل جوان را با ارزشها و هنجارهاى ملى و دينى آشنا سازند.پس از بيان اين دو نكته، به نكات مثبت و منفى در اين گزارش اشاره مىگردد:
الف - نكات مثبت
ـ «... راستى مريم ديشب ديدى بابا چه الكى گير داد به ما و بى خودى الم شنگه راه انداخت...»ـ «... يه عمره كه مىگن دروغ نگين، اون وقت مثل آب روون دروغ مىگن، مىگن غيبت نكنين، اما خودشون...»ـ «... من دلم مىخواست پدرم آدم درس خواندهاى بود تا منِ جوون رو درك مىكرد، هر وقت كه بيكار مىشد، من رو صدا مىكرد و همونطور كه پشت ميزش نشسته بود، با من درباره اختلاف نظر هامون صحبت مىكرد...»ـ «... كار شرافتمندانه براى يك جوان، مانند جليقه ضد گلوله است. من كاسبى مىكنم و پول در مىآورم و احساسم اين است كه زندگى ام داراى معنا و مفهوم است...»ـ «... يقه همه را بايد گرفت، يقه پدر و مادرها را كه آخر شب مىنشينند پاى ماهواره و دختر و پسر نوجوانشان را هم مىنشانند پهلوى خودشان، يقه شماها را كه قلم بر نمىداريد و از رفاقتها و دوستىهاى قديم نمىنويسيد، يقه سيستم را كه به جوانان مملكت ياد نداد. كار كردن بايد مايه افتخار باشد، نه سرشكستگى و...»ـ «... دليل اصلى اين نابهنجارىها، بيكارى بى برنامگى است و فاصله طبقاتى هم به آن دامن مىزند... »- بسيارى از خانوادههاى اكباتان مىخواهند مثل خانوادههاى غربى كه در تلويزيون و ماهواره مىبينند زندگى كنند، اما از كارشان نتيجه درست نمىگيرند...»ـ «... گفتهاند خوشبختترين كسان افرادى هستند كه آرزوهاى كوچك دارند...»اينها و نكاتى ريز و درشت بسيارى از اين دست نكات مثبت در اين متن گزارش است كه به صورت گذرا توضيحاتى چند پيرامون آن ارائه مىشود:1ـ بهترين شيوه تربيتى، همان گونه كه در منابع دينى بر آن تأكيد شده است، اين است كه مربى و آمر به معروف ناهى از منكر، خود پيش از هر كس ديگر عامل به رفتار منهى عنه نباشد. و متأسفانه چه بسيارند والدينى كه همواره فرزندان خويش را توصيه به اخلاق حسنه و رفتار و به هنجار مىكنند، اما خود دچار نوعى تناقض شده و همان اعمال و رفتار منفى و نابهنجار را مرتكب مىشوند. در حالى كه انتظار دارند فرزندانشان از آنان حرف شنوى كنند!!، غافل از اين كه از جمله عوامل تأثيرگذارى امر به معروف و نهى از منكر و نيز از جمله شيوههاى صحيح تربيتى اين است كه والدين در خانه و مربيان در جامعه و نيز عموم مردمى كه عهده دار امر به معروف و نهى از منكر هستند، بايد خود بيش از همه عامل باشند و دست كم پايبند به امور معروف بوده و به رفتارهاى منهى عنه عمل نكنند. و به همين دليل چنين والدينى، اين كه خود بيش از همه گرفتار ناهنجارىهاى اخلاقى هستند، امر و نهى آنان بى تأثير بوده و لذا از كوره در مىروند و فرزندان متخلف را به باد فحش و ناسزا گرفته و به اصطلاح بى خودى الم شنگه راه مىاندازند، خود مثل آب روون دروغ مىگن اما از ديگران انتظار دارند دروغ نگن و به همين دليل، فرزندان و جوانان همواره آرزو دارند كه والدين فهميده و تحصيل كرده داشته باشند، تا جوانان خود را بهتر درك كنند و با بحث و گفتگو و احترام گذاشتن و شخصيت دادن به فرزندان خويش، آنان را نيز به حساب آورند.2ـ متأسفانه بيكارى، پرسه زدن در خيابان، با كمترين رنج و زحمت و تلاش، بيشترين درآمدهاى رؤيايى را كسب كردن امروزه از آرزوهاى دست نيافتنى و هميشگى جوانان است.اصحاب فكر و قلم و رسانههاى همگانى كه به جاى پرداختن به مشكلات واقعى آنان و ارائه راه حل براى اين مشكلات و محاكمه مسؤولان به دليل بى توجهى و شعار صرف و بى عمل براى جوانان و تأكيد بر پاسخ گويى ايشان و.... آنان را به دنيايى از آرزوها وارد مىكنند و نيازهاى كاذب برايشان به وجود مىآورند.و اين فرهنگ غلط را به جامعه و جوانان تزريق مىكنند. اين كه يك شبه با كمترين تلاش و كار، بتوانى خانه، ماشين، موبايل و... به دست آورى... در مقابل اين فرهنگ نادرست، فرهنگ اصيل دينى و ملى وجود دارد و آن كار شرافتمندانه و كاسب حبيب خداست، روزى حلال، فرهنگ تلاش و كوشش است. شايسته است رسانههاى همگانى به جاى ترويج و اشاعه آرزوهاى دست نيافتنى و تبليغِ داشتنِ ماشين، آپارتمان، موبايل و... براى جوانان، فرهنگ اصيل ملى و دينى را براى آنان تبليغ و ترويج كنند، كه هم با فضاى فرهنگى جامعه ما مناسبتر است و هم امكان دسترسى به آن راحتتر است. به راستى در جامعه ما، كه بزرگترين مشكل جوانان، كار شرافتمندانه است، كار و كاسبى نظير مغازه در اكباتان، به انسان احساس غرور مىدهد. و زندگى را با معنا و مفهوم مىكند. و اين هم از جمله نكات قوت اين گزارش است.3ـ در مسائل و مشكلات جوانان به راستى همه مقصرند، برخى بيشتر و برخى كمتر، والدينى كه نه تنها فرزندان خود را درك نمىكنند بلكه با رفتارهاى ناخوشايند خود به مشكلات آنان مىافزايند و نيازهاى كاذب براى آنان ايجاد مىكنند. و به راستى شايسته است رسانهها به جاى پرداختن به شعار صرف براى جوانان و ايجاد نيازهاى كاذب براى آنان، راهكار و چارهاى انديشه كنند تا 30 ميليون نيروى جوان و خلاّق اين مرز و بوم از مشكل بىكارى، اعتياد، سرشكستگى، كسالت و... رهايى پيدا كنند.و به راستى كه چشم و گوش خود را به دنياى فرهنگ دوخته و شيوه مُد و لباس و... خود را از آن سوى مرزها مىگيرند و آن گونه زندگى مىكنند كه از ماهواره و يا تلويزيون مىبينند، از زندگى خود درست نتيجه نمىگيرند. و به راستى خوشبختترين افراد كسانى هستند كه با واقعيتهاى اجتماعى زندگى مىكنند و آرزوهاى كوچك دارند.
ب - نكات منفى
ـ «... خوشا به حال سهيل - پسر خاله كه پاسش رو گرفت و رفت و راحت شد...»ـ «... خودت شاهدى كه (بابا) جلوى همه قول داد اگر امسال دانشگاه قبول بشم، يه موبايل برام مىخره، منم به عشق موبايل خواندم و قبول شدم، درسته كه آزاده، اما چه فرقى مىكنه؟ هيچ كدوم به درد نمىخوره...»ـ «... با كار خلاف مىتوان چند برابر كار شرافتمندانه كاسبى كرد. بنابراين، كار كم زحمت پردرآمد را ترجيح مىدهند...«ـ «... كاش من هم مثل تو دختر بودم و بابا اصلاً باهام كارى نداشت....»ـ «... در گذشتههاى نه چندان دور، عشق چيز مقدسى بود. آن وقتها يك نامه عاشقانه نه فقط آغاز آشنائىهاى بى ثمر كه بهانهاى براى پيوند مقدس زناشويى بود...»ـ «... مهم اين است كه لباس و كفشى را كه دلشان مىخواهد بپوشند...»ـ «برايشان مهم است چه لباسى بر تن و چه كفشى بر پا مىكنند، هر چه را ماهواره مىگويد و نشان مىدهد باور مىكنند و به عنوان الگو مىپذيرند...»ـ «... من آرزويم اين است كه يك روزى واقعاً عاشق شوم...»ـ «... آرزوى من اين است كه تا چهار سال ديگر، آپارتمان و ماشين داشته باشم...»متأسفانه چند صباحى است كه خواسته و ناخواسته دستهايى ناپيدا وجود دارد كه جوانان و نوجوانان اين مرز و بوم را به اقبال از جوامع غربى و تقليد و پيروى از فرهنگ تمدن و مظاهر فرهنگى مصرفى و تهى غربى ترغيب مىكنند و اين جوامع را بسان مدينه فاضلهاى ترسيم مىكنند كه گويا هيچ گونه تبعيضى، كمبود، نا امنى در آن وجود ندارد!! غافل از اين كه با نگاهى منصفانه و بدون تعصب در مىيابيم كه حتى مدارس ابتدايى جوامعى همچون آمريكا مكان امنى براى نونهالان آنان نيست و مظاهر دمكراسى را نيز به معنى واقعى كلمه در انتخابات اخير امريكا شاهد بوديم. لذا «اين جمله كه پاسش را گرفت و رفت و راحت شد...» جاى تأمل جدّى دارد و بايد گفت كه رفت نه تنها راحت نشد كه اول گرفتارى اوست!!درس بخوانيم، از سد كنكور بگذريم به دانشگاه آزاد يا دولتى، راه يابيم - هر چند هيچ كدام به درد نمىخورد - تا موبايل به دست آوريم(!!)، از ديگر خطاهاى آشكار در اين گزارش است.چه، از يك سو، عظمت علم و دانش و دانش اندوزى و جايگاه معرفت و چيز فهمى را در حدّ يك موبايل، بلكه كم ارزشتر از آن تنزل داد. و از سوى ديگر جوانان و نوجوانان را وارد دنيايى از آرزوها و اوهامى مىكند كه بايد با موبايل عشق كند!متأسفانه تبليغ و ترويج ابزارهاى مصرفى و مصرفى گرا و مصرفى بار آوردن جوانان از جمله آفاتى است كه رسانههاى همگانى اعم از تلويزيون و مطبوعات و... بدان گرفتارند. آن هم ابزارهايى كه مشكلى از مشكلات آنان را حل نمىكند بلكه بر ايجاد نيازهاى كاذب آنان دامن مىزند.- مقايسه دختران و پسران، بدون توجه به استعدادها و لياقتهاى هر يك و القاء نابرابرى يا عدم آزادى يكى و آزادى بيشتر ديگرى از ديگر نكات منفى در اين «گشت پاييزى» است. هر چند در برخى خانوادهها متأسفانه اينگونه تفكرات و اعمال نادرست وجود دارد اما وجود اينگونه تفكرات نادرست مجوزى براى ترويج آن نخواهد بود. مگر اين كه با هدف اصلاح و با ارائه راه حل صورت گيرد.از ديگر نكات منفى در اين گزارش اين است كه، كار خلاف پُر درآمدتر از كار و كاسبى شرافتمندانه قلمداد شده است و تلويحاً جوانان را تشويق مىكند كه اگر مىخواهند به آپارتمان، موبايل و ماشين برسند. بايد به دنبال كار خلاف باشند!! و متأسفانه اين امر در ميان جوانان ما تا حدودى به صورت يك فرهنگ در آمده كه »يك« شبه بايد ره صد ساله را پيمود. و با كمترين تلاش و كوشش، بيشترين درآمد را به دست آورد. اين امر به جز در موارد نادر، بيشتر شبيه آرزوها و اوهام دست نيافتنى است و تنها و شايد تنها از يك طريق بتوان بدان رسيد و آن از طريق كار خلاف است!! به راستى با كدامين مجوز مىتوان پذيرفت كه رسانهاى كه عهده دار هدايت گرى نسل جوان است، آنان را مستقيم و غير مستقيم به روى آورى به كار خلاف نمايد چون، كارى پردرآمد است! هر چند اين امر از زبان ديگران باشد.از ديگر نكات منفى در اين گزارشِ گشت پاييزى در شهرك اكباتان اين است كه آشكارا جوانان را توصيه به نوشتن نامههاى عاشقانه مىكند، نامههايى كه در گذشتههاى دور(!!) نه فقط آغاز آشنايىهاى بى ثمر (مثل امروز!!) كه بهانهاى براى پيوند مقدس زناشويى بود. به راستى در گذشتههاى دور نامههاى عاشقانه موجب پيوند مقدس زناشويى مىشد! قطعاً اين نكته منفى ديگرى است كه در اين گزارش آمده و هيچ گونه جايگاهى در فرهنگ ملى و دينى ما ندارد.و متأسفانه در پايان گزارش نيز مجدداً جوانان را آشكارا به الگوگيرى و الگوپذيرى از ماهواره در نوع لباس، نوع پوشش و... توصيه و تشويق مىكند و اين كه اينگونه افراد آزادند كه هر نوع پوششى دوست دارند، بپوشند، روزى عاشق شوند، موبايل و ماشين داشته باشند، هر كفشى كه دوست دارند بپوشند، هر چه ماهواره مىگويد و نشان مىدهد به عنوان الگو بپذيرند! و بايد بپذيريم كه اينگونه توصيهها و نوشتارها هر چند از زبان ديگران - بدون بيان پيامدهاى منفى آن - از لحاظ تربيتى صحيح نيست. و براى جوانان بيكار و پرسه و گشت زن در شهرك اكباتان، و ساير شهركهاى كشور جز ايجاد نياز كاذب، دردى را دوا نمىكند.و نكته پايانى اين كه نشريه ايران جوان كاش يك گشت پاييزى نيز در جنوب شهر تهران و ساير شهرها مىزدند و گزارشى از آنجا به دست مىدادند چون جوانان ما خلاصه در شهرك اكباتان يا شهرك غرب نيستند.محمد فولادى