مگر پسر هم از درخت بالا مىرود؟!
دلم مىخواهد انسان باشم، جامه انسانى بر تن كرده، اداى آدمها را در آورم. اما مىدانم كه ميان من و انسان شدن و آدمهاى خوشبخت تفاوت از زمين تا آسمان است. و اگر دوستانم به من متلك گفتند و گفتند كه از انسانيت و آدميت بويى نبردهام، نبايد خود را ملامت كنم كه اين چه وضع و قيافهاى است كه براى خود درست كردهام، چرا هميشه مثل ميمونها تقليد مىكنم؟ چرا نمىخواهم خودم باشم و ديگران از من ياد بگيرند. تا كى مىخواهم چشم به شيوه لباس، مُد مو، شيوه آرايش، طرز راه رفتن را از ديگران ياد بگيرم و... تا كى مىخواهم خودم باشم و همچون انسانى آزاد و روشن ضمير و مستقل بر خود و استعدادهاى خداداديم ببالم و...طبع جوانى همواره در رؤياهاى دست نيافتنى سير مىكند و خود را شادمان و سرمست از پيروزى مىبيند اما همين كه به واقعيت و جامعه و عرصه اجتماع گام نهاد، از اسب رؤياها و آرزوها پياده مىشود و خود را در زندگى و حيات اجتماعى مىيابد، شيشه آرزوهايش مىشكند و پذيراى شكست مىگردد. با نااميدى تمام دست از كار و تلاش مىشويد و بى هدف زندگى و روزگار مىگذراند. غافل از اينكه مردان خدا در برابر مشكلات آبديده شده و با تلاش و كوشش به آرزوهاى خود مىرسند. و به فرمايش مولى اميرالمؤمنينعليه السلام: «اولياى خدا با شكيبايى به پاداش و با عمل به آرزوى خود مىرسند.»(1)آنچه مهم است اين است كه درك روشن و صحيحى از واقعيتهاى زندگى داشته باشيم و زندگى را بر پايه واقعيتهاى اجتماعى و نه بر پايه تخيلات و موهومات و آرزوهاى دست نيافتنى بنياد نهيم.انسانها و به ويژه نوجوانان و جوانان از عوامل متعددى تأثير مىپذيرند. خانواده، محيط اجتماعى، رسانههاى همگانى از قبيل راديو، تلويزيون، مطبوعات و.. از جمله عواملى است كه قالب و شكل و شمايل شخصيت انسانها را مىسازد.همانگونه كه عوامل فوق مىتوانند زمينه ساز شخصيت خوب و انسانى افراد را فراهم سازند، نيز مىتوانند زمينه انحراف وى را و ساختن شخصيتى كاذب را براى وى فراهم نمايند. در يك جامعه دينى كه داعيه هدايت افراد به سمت و سوى ارزشها و هنجارهاى دينى را دارد، شايسته است كه ابزارهاى فرهنگ ساز آن نيز در اين مسير گام نهند. و عهده دار رسالت بزرگ جامعه پذيرى و فرهنگ سازى و نهادينه كردن ارزشها و هنجارهاى ملى و دينى باشند.ولى متأسفانه چند صباحى است كه بعضى از مطبوعات و نشريات، در ابعاد و اندازههاى مختلف و در حوزههاى گوناگون براى اقشار و طبقات مختلف به ويژه نوجوانان و جوانان و... جواز انتشار از وزارت ارشاد گرفته و با صرف ميلياردها از بودجه بيت المال نه تنها به وظيفه هدايت گرى و جامعه پذيرى مخاطبين خود عمل نمىكنند كه متأسفانه مخاطبينى را در بسيارى موارد، عملكرد ناصحيح آنها تشويق به شكستن هنجارها و پشت كردن به ارزشهاى مقبول جامعه اسلامى مىكنند. نشرياتى از اين دست به بهانه طرح درد دلهاى جوانان و نوجوانان و در پوشش بها دادن به جوانان در مواردى آنها را ترغيب و تشويق به هنجار شكنى نموده، در تخيلات و اوهام دست نيافتنى غوطه ور ساخته، الگوهاى ناصحيح و ناشايستى را به آنان ارائه مىكنند. و البته با كمال تأسف، نظير اين نوع نشريات در صد قابل توجهى از نشريات كشور را بخود اختصاص دادهاند. گزارش ويژه «كى ديده دختر از درخت برود بالا؟» در شماره 165 مجله ايران جوان به تاريخ 5/8/79 منتشر گرديده از اين جمله است. در اين خصوص تنها به تذكر نكاتى چند بسنده مىكنيم:1ـ در اين كه متأسفانه برخى خانوادهها فرزندان نوجوان و جوان خويش را درك نمىكنند و به آنان آن گونه كه بايسته است بها نمىدهند، سخن حقى است و اين خود ناشى از تعارض ارزشها و هنجارهاى مورد قبول والدين و فرزندان است كه هر دو متعلق به دو نسل متفاوت هستند. امروزه فرزندان ما و نوجوانان و جوانان متناسب با مقتضيات زمانى و مكانى، نيازها، امكانات، خواستها، آمال و آرزوهاى كاملاً متفاوتى از نسلهاى گذشته دارند. اين نكتهاى است كه بايد والدين درك كنند.2ـ با كمال تأسف از برخى خانوادهها، اين فرهنگ غلط هنوز وجود دارد كه ميان دختر و پسر تفاوت مىگذارند. البته، هر چند اين امر هنوز به صورت يك فرهنگ عمومى در نيامده، اما در برخى مناطق كشور اين تبعيض كاملاً مشهود و ملموس است. و شايسته است رسانههاى همگانى به ويژه راديو، تلويزيون، مطبوعات و... در اين زمينه به آموزش و فرهنگ سازى خانوادهها بپردازند. در عين حال، توجه به يك نكته ضرورى است كه ساختار فيزيولوژيكى و جسمانى دختران و پسران در عالم خلقت به گونهاى است كه هرگز نبايد آن دو را با يكديگر مقايسه نمود. خداوند متعال زن را به گونهاى خاص خلق نموده و متناسب با ساختار فيزيولوژيكى وى از وى تعهد و مسؤوليت خواسته است. مرد را نيز به گونهاى ديگر و مسؤوليتهاى متناسب با خود مسؤوليت عظيم پرورش و تربيت نسل بشر به عهده زنان است و مسؤوليت كار، تلاش و كوشش و تأمين ما يحتاج خانواده و حفظ و سرپرستى زن و فرزندان به عهده مردان است. تربيت و پرورش وجودى لطيف، ظريف و عاطفى مىطلبد و كار و تلاش وجودى خشن و سخت و زمخت. بنابراين هر يك از زن و مرد بايد در ظرف وجودى خودشان مورد توجه قرار گيرند. و تفاوت هر يك از دختر و پسر، زن و مرد به معناى كمال و يا نقص ديگرى نيست.3ـ هم از اين رو، ترويج اين فكر كه دختران و زنان محدودند. پسران و مردان آزادتر و براى تأييد اين سخن باطل و نادرست، اشتهاد به: در خبرها(!!) آمده است!! كه 53 درصد دختران ترجيح مىدهند پسر باشند» اولاً بطور ضمنى القاء نوعى تفكر فمنيستى است(2) و ثانياً چرا ما هميشه آزاد بودن را در كار كمتر، بلند خنديدن، سوت زند، فرياد زدن، چيز خوردن در خيابان و... مىپنداريم.گويا بلند خنديدن، چيز خوردن در خيابان، فرياد كشيدن و چيزهايى از اين قبيل (كه در اين گزارش آمده) را يك هنجار و عمل نرمال تلقى مىكنيم، آنگاه كسانى كه اين كار را نمىكنند، افراد محدود و مقيد مىپنداريم. به راستى چه كسى گفته چنين اعمالى شايسته يك فرد متشخص و با شخصيت است. آيا جا ندارد در درستى و صحت اينگونه اعمال ترديد كنيم. از سوى ديگر، به راستى شاد بودن، يعنى بلند خنديدن و در خيابان چيز خوردن و بوق زدن است. و كسانى كه در خيابان بوق نمىزنند و يا نمىدوند افرادى هستند كه ماهيتاً شاد نيستند و يا محدودند!!به نظر مىرسد شاد بودن و شاد زيستن مقولهاى ديگر است كه بررسى تفصيلى آن مجال ديگر مىطلبد، اما كارهاى مذكور پيش از آنكه بيانگر شاد بودن افراد باشند، نشانگر كم مايگى فرهنگى و بى هويتى، اعمال ناپسند و نابهنجار و ناشايستى است كه از نظر اجتماع مطرود و ناپسند است!4ـ گفتگو با جوانان و نوجوانان و بيان دردها و مشكلات آنان و انتقال اين مشكلات و مسائل به مسؤولان امر با هدف سر و سامان دادن به وضعيت اسفبار جوانان از جمله وظايف دينى، اخلاقى و شرعى مطبوعات است. به واقع، مطبوعات آئينه تمام نماى طرح مشكلات اقشار مختلف جامعه با هدف درمان آن مشكلات و يافتن راهكارهايى براى حل مشكلات آنان است.حال سؤال اين است كه آيا مىتوان به بهانه اين هدف مقدس، از يك سو، هر چه هر جوان بر زبان جارى مىسازد آن را به عنوان «مشكل» جوانان تلقى و در نشريات چاپ و منتشر كنيم و پيامدهاى آن را مورد توجه قرار ندهيم. و از سوى ديگر، چند جوان را كه از مناطق كذايى در گوشهاى از تهران زندگى مىكنند و شايد نمونههايى از اين دست بسيار اندك باشند، همواره به عنوان سوژه مورد نظر انتخاب و با انجام گفتگوهاى كذايى و طرح مسائل بسيار ابتدايى آنان، فرهنگ خاصشان را به جامعه تزريق نموده و آنان و خواستهاى آنان را به عنوان نيازهاى جوانان امروزى مطرح نموده و آنان را الگوى جوانان معرفى نماييم!! سؤال شود جوانان رى و جنوب شهر، جوان نيستند، به راستى جوانان و نوجوانان ما خلاصه در شهرك اكباتان و شهرك غرب و.. مىشوند!! به راستى مشكل جوانان امروزى جامعه ما، بالا رفتن از درخت است كه در اين امر نبايد ميان دختر و پسر تفاوت گذاشت!! آيا مشكلات جوانان جامعه ما بلند خنديدن و... است!!5ـ بايد بپذيريم كه همه اين كارها براى جذب مخاطب است به هر قيمتى كه باشد و اين آفت بزرگ مطبوعات ماست. با اندك تأمل به راحتى مىتوان فهميد كه مشكلات 30 ميليون جوان جامعه امروزى ما بالا رفتن از درخت نيست و يا بلند خنديدن نيست! بلكه مشكلات جامعه ما، بيكارى، اشتغال، مواد مخدر و اعتياد، ترويج ابتذال در عرصه فرهنگ، ارائه الگوهاى نادرست توسط رسانههاى همگانى، عدم درك والدين، مشكل تحصيل ميليونها جوان پشت كنكور و پس از آن بيكارى هزاران فارغ التحصيل از دانشگاه، ازدواج، مشكل بى توجهى مسؤولان امر به مسائل و مشكلات جوانان، و پرداختن به بحثهاى بىثمر و بىمبناى سياسى و جناحى در مجلس و... است. با اندك تأمل واقعاً عمق فاجعه و انحراف مطبوعات از رسالت واقعى خويش نمايان مىشود.6ـ و نكته آخر اينكه بياييم براى رضاى خدا و به جاى پرورش قواى تخيلى جوانان و ترويج اوهام، آمال و آرزوهاى نامعقول و دست نيافتنى جوانان، به مشكلات و درد آنان پرداخته، راه حلى براى مشكلات جوانان ارائه نموده و مسؤولان امر را به حل و رفع مشكلات جوانانمان ترغيب و تشويق كنيم و رسالت واقعى مطبوعات را كه همانا هدايت گرى و فرهنگ سازى است انجام دهيم.
1) الحياه، محمد رضا حكيمى و ديگران (دفتر انتشارات اسلامى ج 1، قم، چاپ سوم، 1360) ص 282.2) تفكر فمنيستى كه چند صباحى است سكه رايج جامعه ما گرديده، بر احقاق حقوق زنان و نيز برترى و تفوق آنان بر مردان تاكيد مىكند. برابرى و تساوى زن و مرد حتى از درخت بالا رفتن نيز(!!) از اين جمله گرايشات است. براى مطالعه بيشتر ر.ك به مجله معرفت، شماره 35، مقاله از نگارنده.محمد فولادى