مگر پسر هم از درخت بالا مى‏رود؟! - مگر پسر هم از درخت بالا می رود؟! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مگر پسر هم از درخت بالا می رود؟! - نسخه متنی

نویسنده: محمد فولادى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مگر پسر هم از درخت بالا مى‏رود؟!

دلم مى‏خواهد انسان باشم، جامه انسانى بر تن كرده، اداى آدمها را در آورم. اما مى‏دانم كه ميان من و انسان شدن و آدمهاى خوشبخت تفاوت از زمين تا آسمان است. و اگر دوستانم به من متلك گفتند و گفتند كه از انسانيت و آدميت بويى نبرده‏ام، نبايد خود را ملامت كنم كه اين چه وضع و قيافه‏اى است كه براى خود درست كرده‏ام، چرا هميشه مثل ميمونها تقليد مى‏كنم؟ چرا نمى‏خواهم خودم باشم و ديگران از من ياد بگيرند. تا كى مى‏خواهم چشم به شيوه لباس، مُد مو، شيوه آرايش، طرز راه رفتن را از ديگران ياد بگيرم و... تا كى مى‏خواهم خودم باشم و همچون انسانى آزاد و روشن ضمير و مستقل بر خود و استعدادهاى خداداديم ببالم و...

طبع جوانى همواره در رؤياهاى دست نيافتنى سير مى‏كند و خود را شادمان و سرمست از پيروزى مى‏بيند اما همين كه به واقعيت و جامعه و عرصه اجتماع گام نهاد، از اسب رؤياها و آرزوها پياده مى‏شود و خود را در زندگى و حيات اجتماعى مى‏يابد، شيشه آرزوهايش مى‏شكند و پذيراى شكست مى‏گردد. با نااميدى تمام دست از كار و تلاش مى‏شويد و بى هدف زندگى و روزگار مى‏گذراند. غافل از اينكه مردان خدا در برابر مشكلات آبديده شده و با تلاش و كوشش به آرزوهاى خود مى‏رسند. و به فرمايش مولى اميرالمؤمنين‏عليه السلام: «اولياى خدا با شكيبايى به پاداش و با عمل به آرزوى خود مى‏رسند.»(1)

آنچه مهم است اين است كه درك روشن و صحيحى از واقعيت‏هاى زندگى داشته باشيم و زندگى را بر پايه واقعيت‏هاى اجتماعى و نه بر پايه تخيلات و موهومات و آرزوهاى دست نيافتنى بنياد نهيم.
انسانها و به ويژه نوجوانان و جوانان از عوامل متعددى تأثير مى‏پذيرند. خانواده، محيط اجتماعى، رسانه‏هاى همگانى از قبيل راديو، تلويزيون، مطبوعات و.. از جمله عواملى است كه قالب و شكل و شمايل شخصيت انسان‏ها را مى‏سازد.

همانگونه كه عوامل فوق مى‏توانند زمينه ساز شخصيت خوب و انسانى افراد را فراهم سازند، نيز مى‏توانند زمينه انحراف وى را و ساختن شخصيتى كاذب را براى وى فراهم نمايند. در يك جامعه دينى كه داعيه هدايت افراد به سمت و سوى ارزشها و هنجارهاى دينى را دارد، شايسته است كه ابزارهاى فرهنگ ساز آن نيز در اين مسير گام نهند. و عهده دار رسالت بزرگ جامعه پذيرى و فرهنگ سازى و نهادينه كردن ارزشها و هنجارهاى ملى و دينى باشند.

ولى متأسفانه چند صباحى است كه بعضى از مطبوعات و نشريات، در ابعاد و اندازه‏هاى مختلف و در حوزه‏هاى گوناگون براى اقشار و طبقات مختلف به ويژه نوجوانان و جوانان و... جواز انتشار از وزارت ارشاد گرفته و با صرف ميلياردها از بودجه بيت المال نه تنها به وظيفه هدايت گرى و جامعه پذيرى مخاطبين خود عمل نمى‏كنند كه متأسفانه مخاطبينى را در بسيارى موارد، عملكرد ناصحيح آنها تشويق به شكستن هنجارها و پشت كردن به ارزشهاى مقبول جامعه اسلامى مى‏كنند. نشرياتى از اين دست به بهانه طرح درد دلهاى جوانان و نوجوانان و در پوشش بها دادن به جوانان در مواردى آنها را ترغيب و تشويق به هنجار شكنى نموده، در تخيلات و اوهام دست نيافتنى غوطه ور ساخته، الگوهاى ناصحيح و ناشايستى را به آنان ارائه مى‏كنند. و البته با كمال تأسف، نظير اين نوع نشريات در صد قابل توجهى از نشريات كشور را بخود اختصاص داده‏اند. گزارش ويژه «كى ديده دختر از درخت برود بالا؟» در شماره 165 مجله ايران جوان به تاريخ 5/8/79 منتشر گرديده از اين جمله است. در اين خصوص تنها به تذكر نكاتى چند بسنده مى‏كنيم:

1ـ در اين كه متأسفانه برخى خانواده‏ها فرزندان نوجوان و جوان خويش را درك نمى‏كنند و به آنان آن گونه كه بايسته است بها نمى‏دهند، سخن حقى است و اين خود ناشى از تعارض ارزشها و هنجارهاى مورد قبول والدين و فرزندان است كه هر دو متعلق به دو نسل متفاوت هستند. امروزه فرزندان ما و نوجوانان و جوانان متناسب با مقتضيات زمانى و مكانى، نيازها، امكانات، خواست‏ها، آمال و آرزوهاى كاملاً متفاوتى از نسل‏هاى گذشته دارند. اين نكته‏اى است كه بايد والدين درك كنند.

2ـ با كمال تأسف از برخى خانواده‏ها، اين فرهنگ غلط هنوز وجود دارد كه ميان دختر و پسر تفاوت مى‏گذارند. البته، هر چند اين امر هنوز به صورت يك فرهنگ عمومى در نيامده، اما در برخى مناطق كشور اين تبعيض كاملاً مشهود و ملموس است. و شايسته است رسانه‏هاى همگانى به ويژه راديو، تلويزيون، مطبوعات و... در اين زمينه به آموزش و فرهنگ سازى خانواده‏ها بپردازند. در عين حال، توجه به يك نكته ضرورى است كه ساختار فيزيولوژيكى و جسمانى دختران و پسران در عالم خلقت به گونه‏اى است كه هرگز نبايد آن دو را با يكديگر مقايسه نمود. خداوند متعال زن را به گونه‏اى خاص خلق نموده و متناسب با ساختار فيزيولوژيكى وى از وى تعهد و مسؤوليت خواسته است. مرد را نيز به گونه‏اى ديگر و مسؤوليت‏هاى متناسب با خود مسؤوليت عظيم پرورش و تربيت نسل بشر به عهده زنان است و مسؤوليت كار، تلاش و كوشش و تأمين ما يحتاج خانواده و حفظ و سرپرستى زن و فرزندان به عهده مردان است. تربيت و پرورش وجودى لطيف، ظريف و عاطفى مى‏طلبد و كار و تلاش وجودى خشن و سخت و زمخت. بنابراين هر يك از زن و مرد بايد در ظرف وجودى خودشان مورد توجه قرار گيرند. و تفاوت هر يك از دختر و پسر، زن و مرد به معناى كمال و يا نقص ديگرى نيست.

3ـ هم از اين رو، ترويج اين فكر كه دختران و زنان محدودند. پسران و مردان آزادتر و براى تأييد اين سخن باطل و نادرست، اشتهاد به: در خبرها(!!) آمده است!! كه 53 درصد دختران ترجيح مى‏دهند پسر باشند» اولاً بطور ضمنى القاء نوعى تفكر فمنيستى است(2) و ثانياً چرا ما هميشه آزاد بودن را در كار كمتر، بلند خنديدن، سوت زند، فرياد زدن، چيز خوردن در خيابان و... مى‏پنداريم.

گويا بلند خنديدن، چيز خوردن در خيابان، فرياد كشيدن و چيزهايى از اين قبيل (كه در اين گزارش آمده) را يك هنجار و عمل نرمال تلقى مى‏كنيم، آنگاه كسانى كه اين كار را نمى‏كنند، افراد محدود و مقيد مى‏پنداريم. به راستى چه كسى گفته چنين اعمالى شايسته يك فرد متشخص و با شخصيت است. آيا جا ندارد در درستى و صحت اين‏گونه اعمال ترديد كنيم. از سوى ديگر، به راستى شاد بودن، يعنى بلند خنديدن و در خيابان چيز خوردن و بوق زدن است. و كسانى كه در خيابان بوق نمى‏زنند و يا نمى‏دوند افرادى هستند كه ماهيتاً شاد نيستند و يا محدودند!!

به نظر مى‏رسد شاد بودن و شاد زيستن مقوله‏اى ديگر است كه بررسى تفصيلى آن مجال ديگر مى‏طلبد، اما كارهاى مذكور پيش از آنكه بيانگر شاد بودن افراد باشند، نشانگر كم مايگى فرهنگى و بى هويتى، اعمال ناپسند و نابهنجار و ناشايستى است كه از نظر اجتماع مطرود و ناپسند است!

4ـ گفتگو با جوانان و نوجوانان و بيان دردها و مشكلات آنان و انتقال اين مشكلات و مسائل به مسؤولان امر با هدف سر و سامان دادن به وضعيت اسفبار جوانان از جمله وظايف دينى، اخلاقى و شرعى مطبوعات است. به واقع، مطبوعات آئينه تمام نماى طرح مشكلات اقشار مختلف جامعه با هدف درمان آن مشكلات و يافتن راهكارهايى براى حل مشكلات آنان است.

حال سؤال اين است كه آيا مى‏توان به بهانه اين هدف مقدس، از يك سو، هر چه هر جوان بر زبان جارى مى‏سازد آن را به عنوان «مشكل» جوانان تلقى و در نشريات چاپ و منتشر كنيم و پيامدهاى آن را مورد توجه قرار ندهيم. و از سوى ديگر، چند جوان را كه از مناطق كذايى در گوشه‏اى از تهران زندگى مى‏كنند و شايد نمونه‏هايى از اين دست بسيار اندك باشند، همواره به عنوان سوژه مورد نظر انتخاب و با انجام گفتگوهاى كذايى و طرح مسائل بسيار ابتدايى آنان، فرهنگ خاص‏شان را به جامعه تزريق نموده و آنان و خواست‏هاى آنان را به عنوان نيازهاى جوانان امروزى مطرح نموده و آنان را الگوى جوانان معرفى نماييم!! سؤال شود جوانان رى و جنوب شهر، جوان نيستند، به راستى جوانان و نوجوانان ما خلاصه در شهرك اكباتان و شهرك غرب و.. مى‏شوند!! به راستى مشكل جوانان امروزى جامعه ما، بالا رفتن از درخت است كه در اين امر نبايد ميان دختر و پسر تفاوت گذاشت!! آيا مشكلات جوانان جامعه ما بلند خنديدن و... است!!

5ـ بايد بپذيريم كه همه اين كارها براى جذب مخاطب است به هر قيمتى كه باشد و اين آفت بزرگ مطبوعات ماست. با اندك تأمل به راحتى مى‏توان فهميد كه مشكلات 30 ميليون جوان جامعه امروزى ما بالا رفتن از درخت نيست و يا بلند خنديدن نيست! بلكه مشكلات جامعه ما، بيكارى، اشتغال، مواد مخدر و اعتياد، ترويج ابتذال در عرصه فرهنگ، ارائه الگوهاى نادرست توسط رسانه‏هاى همگانى، عدم درك والدين، مشكل تحصيل ميليون‏ها جوان پشت كنكور و پس از آن بيكارى هزاران فارغ التحصيل از دانشگاه، ازدواج، مشكل بى توجهى مسؤولان امر به مسائل و مشكلات جوانان، و پرداختن به بحث‏هاى بى‏ثمر و بى‏مبناى سياسى و جناحى در مجلس و... است. با اندك تأمل واقعاً عمق فاجعه و انحراف مطبوعات از رسالت واقعى خويش نمايان مى‏شود.

6ـ و نكته آخر اينكه بياييم براى رضاى خدا و به جاى پرورش قواى تخيلى جوانان و ترويج اوهام، آمال و آرزوهاى نامعقول و دست نيافتنى جوانان، به مشكلات و درد آنان پرداخته، راه حلى براى مشكلات جوانان ارائه نموده و مسؤولان امر را به حل و رفع مشكلات جوانانمان ترغيب و تشويق كنيم و رسالت واقعى مطبوعات را كه همانا هدايت گرى و فرهنگ سازى است انجام دهيم.



1) الحياه، محمد رضا حكيمى و ديگران (دفتر انتشارات اسلامى ج 1، قم، چاپ سوم، 1360) ص 282.

2) تفكر فمنيستى كه چند صباحى است سكه رايج جامعه ما گرديده، بر احقاق حقوق زنان و نيز برترى و تفوق آنان بر مردان تاكيد مى‏كند. برابرى و تساوى زن و مرد حتى از درخت بالا رفتن نيز(!!) از اين جمله گرايشات است. براى مطالعه بيشتر ر.ك به مجله معرفت، شماره 35، مقاله از نگارنده.

محمد فولادى

/ 1