جذب هموطنان مهاجر
حسن غفاري فرهر از چند گاهي جريدهها مزيّن به مباحثي راجع به هموطنان مقيم خارج از كشور ميگردند، كه موجب مسرّت است، از اين كه به فكر فرزندان اين مرز و بوم كه در خارج از كشور حضور دارند ميباشند. از آن جمله ميشود به مقاله «جذب هموطنان مهاجر، راهبرد تازهي ديپلماسي»[1] اشاره نمود در مقابل آن، مسأله ضرورت اعزام به خارج به خصوص اعزام دختران[2] مجرد نيز مورد تحليل برخي ديگر قرار گرفت، مجموع اينها ما را بر آن داشت تا در مورد جذب عزيزان به خارج رفته و اعزام جوانان به خارج براي تحصيل مطالبي را تقديم خوانندگان محترم بنمائيم، ابتدا به پاسخ مقالهي مذكور ميپردازيم كه در واقع بياني است از اين كه چه كساني شايسته جذب هستند. ليكن اول شاه بيت مقالهي مذكور كه تمام پيامش در آن نهفته است را نقل، آنگاه به نقد مينشينيم؛ نوشتهاند: «براي نخستين بار، هيأت بلند پايه ديپلماسي ايران، سفري به امريكا كه مأموريت اصلي آن شناخت جامعهي علمي ـ انديشهاي ايرانيان مقيم خارج و جذب و انتقال توانمنديهاي آنان به صحنهي داخلي است و بخشنامهها و تصميماتي بر روي سايت خبري سياست خارجي ايران نقش ميبندد كه از تنگ نظريهاي گذشته خبري نيست و ايران را از آنِ همهي ايرانيان ميداند.»[3] پس در توصيف هموطنان مقيم خارج چنين مينويسد: «... و با وجود مرارتها و مشكلات هجرت و دوري از وطن هنوز عشق و علاقه به ايران در وجود اين نسل فرهيخته موج ميزند.»[4]ما نيز همچون نويسندهي محترم هجرت الهي و رجعت خدايي را ارج مينهيم زيرا هجرت كلمهي مقدسي است كه تاريخ اسلام با آن گره خورده است و آن هجرت از مكه به مدينه است و رجعت را پاس ميداريم زيرا ما را به ياد در آغوش گرفتن دوبارهي كعبه توسط نبيّ مكرّم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مياندازد.اما تمام سخن در اين است هجرت از كجا و به كجا و براي چه؟!اگر هجرت از ظلمت و جهل به سوي نور و علم باشد مبارك و ميمون است. همچنان كه بازگشت اگر براي اصلاح و با امداد به محل هجرت باشد مورد تقدير هست، ولي در اين صورت اين پرستوي مهاجر است كه با سر به سوي موطن باز ميگردد و منتظر گلُ گلاب و دود اسپند[5] نيست زيرا به قول شيخ أجل سعدي شيرازي:
هر كه دل پيش دلبري دارد
ريش در دست ديگري دارد[6]
ريش در دست ديگري دارد[6]
ريش در دست ديگري دارد[6]
جذب هموطنان مهاجر (2)
سخن در جذب هموطناني بود كه به خارج رفتهاند، و در شماره قبل در خصوص اين كه چه هجرت و چه بازگشتي زيباست و كدامين زشت و پَلَشت است مطلب نوشتهايم و گفتيم برخي از مسافرين به خارج، علت سفرشان نه ضيقي فضاي سياسي، بلكه به خاطر حادثه جنگ تحميلي به خارج گريختهاند هم چنان كه جمعي از مسافرين طالبان علم و انديشه بودند نه فراريان از فضاي سياسي كشور، و لذا حساب آنها از موضوع مقاله خارج است، لذا آنها نياز به نامه فدايت شوم ندارند، پس روي سخن ما را مدّعيان پر توقّع است كه از ديدگاه نويسنده مقاله »جذب هموطنان مهاجر راهبرد تازه ديپلماسي« بايستي براي جذب آنها «همه هزينه»[13] اجتماعي و اقتصادي و سياسي و... را نظام مقدس جمهوري اسلامي بپردازد و با قاعده «ايران براي همه ايرانيان»[14] ميخواهد همه سفر كردهها، حتي تروريستهاي حرفهاي وطني را شامل شود زيرا هم آنها ايراني هستند، و هم از قضا به لطف دشمنان اين ملت، جمعي از آنها به علوم و فنون دست يافتهاند.حال در ادامه نقد، به معرّفي خارج نشينان به بهانه تحصيل ميپردازيم، البته در اين شماره و شماره بعدي سعي داريم به طور عمده به ارائه اسناد و مدارك بپردازيم كه حاصل تلاش علمي يكي از اساتيد دانشگاه[15] كه به صورت كتاب[16] در آمده است و در بر دارنده آخرين اطلاعات قابل دسترسي تا سال 1371، ميباشد و كمتر تحليل و داوري نمائيم، بلكه آن را به خوانندگان محترم وا ميداريم:الف: جايگاه علم آموزي در جهان اسلام
«به قول يكي از بزرگان اصل مبادله علمي و حتّي اخذ يك جانبه آن از فرهنگهاي بيگانه و غربي موضوعي نيست كه در تاريخ ما براي اولين بار رُخ داده باشد بلكه در قرون اوّليه اسلامي بسيار رواج داشت ولي... مسلمانان به آن رنگ و شكل اسلامي بخشيدند و در بطن تعاليم و ارزشهاي اسلامي پرورش دادند در حالي كه در اقدام أخير (در دو قرن اخير) آن چه وارد شد نه به صورت مهمان كه خود تا مدّتها صاحبخانه شد... (و در اين معامله) متقاضي خود باخته و مقهور ولي طرف مقابل بيدار و پر انرژي و سرشار از اميد به آينده و رسته از قيود اخلاقي ديـن بـود».[17]ب: روند اعزام از 1313 تاكنون
«... به كارگيري سياست درهاي باز در تحصيلات خارج از كشور به وسيله رژيم گذشته موجب گسترش كمّي تعداد دانشجويان ايراني در خارج شد به طوري كه در طي سالهاي 52-47 حدود 30 هزار نفر (بود)... (و) بر اساس تعداد متقاضيان دريافت ارز تحصيلي، در سال 1359 در حدود صد هزار نفر ميتوان ذكر كرد.[18] (كه البته اين تعداد غير از افراد فراري و يا كساني كه با هزينه شخصي به تحصيل در خارج اشتغال داشتند ميباشد)... (و با توجه به) وقوع جنگ تحميلي و مشكل ارز... وزارت علوم براي تأمين و تنظيم ارز تحصيلي دانشجويان خارج از كشور، دست به كار شد (و براي آن فرم متقاضي ارز و شرايط پرداخت را تنظيم و ثبت نام نمود) به حدود صد و بيست هزار نفر ميرسيد.»[19] ولي اين رقم «در سال 1363 به 65133 نفر كاهش يافت.[20] (البته همان طور كه قبلاً گفتيم اين رقم غير از افرادي است كه غير قانوني از كشور خارج گشتهاند و يا ضد انقلاب فراري مشغول تحصيل ميباشند و يا انسانهاي غير معارض با نظام كه با هزينه شخصي در حال تحصيل هستند.)[21]ج: عمدهترين محلّ اقامت دانشجويان اعزامي و سفر كردهها به خارج
(اسناد و آمار) حاكي از آن است كه (در ميان كشورهاي محل تحصيل دانشجويان بعد از انقلاب) آمريكا با جذب 50 درصد دانشجويان با هزينه شخصي، در رتبه اول و سپس انگلستان با جذب 30 درصد در مقام بعدي قرار دارد.د: اهداف رژيم طاغوت در اعزام به خارج
رژيم شاهنشاهي به خاطر ماهيت وابستهاش (اولاً سعي داشت) كادر متخصّص و تحصيل كرده مناسب براي اداره كشورِ سراسر وابسته را عمدتاً از طريق تحصيلات خارج از كشور تأمين كند (ثانياً به خاطر اينكه جوانان) سالهاي پر شور جواني از يك سوي به علّت بُعد مسافت و عدم ارتباط نزديك آنها با جامعه خويش از سوي ديگر به علّت سرگرم شدن آنها به لذّت جوييهاي احتمالي، خطر كمتري از جانب آنان متوجه رژيم باشد و پس از بازگشت نيز به علّت سست بودن ارتباط روحي و معنوي آنها با توده مردم مسلمان و گذشت سالهاي جواني و جذب شدن آنها در نظام اداري رژيم و منافعي كه آنها را وسوسه ميكرد، احتمال مقابله جدّي با رژيم، كمتر مطرح ميباشد.»[22]هـ: امّا خواستگاه اجتماعي دانشجويان و محصلان خارج از كشور و گرايش سياسي آنها
قبل از هر چيز «تاريخ روند... در ايران حاكي است كه عناصر وابسته به آن، بيشتر از دو قشر معيّن انتخاب و گزينش شدهاند، اين دو قشر عبارت بودند از مأموران سياسي وزارت خارج در كشورهاي فرهنگ و دانشجويان ايراني مشغول به تحصيل در آن كشورها»[23] حال در كنار اين قاعده عمومي به خواستگاه اجتماعي اين افراد توجه كنيد، قبل از مشروطيت »واقعيّت اين است كه تا قبل از مشروطيّت انتساب به درباره آشنائي با عناصر با نفوذ عمدهترين شرط براي انتخاب شدن در صف اعزام شوندگان بوده است«[24]و در خود زمان مشروطيّت «تا آنجا كه فهرست اسامي افراد انتخاب شده نشان ميدهد، كساني كه در عمل ثبت نام كردند و بر اساس مسابقه انتخاب شدند...»[25] و در زمان رضاخان نيز «اكثر آنرا فرزندان منتسبين به اركانهاي دولت و سفراء و نمايندگان و بازرگانان تشكيل ميدادهاند»[26] و از نظر موقعيّت جغرافيائي «جمعيّتي بالغ بر 800 نفر از تهران و 162 نفر از تبريز از ميان[27] 1165بودند و در زمان رضاخان د»در مجموع ميتوان گفت اين مقطع فرزندان اقشار متوسط جامعه به تدريج براي ادامه تحصيل به خارج از كشور راه يافتند» و امّا از خواستگاه اجتماعي در مورد دانشجويان بعد از انقلاب، نويسنده محترم كتاب روند اعزام چيزي ننوشتند لكن در مورد حالات سياسي آنها بحث فرمودند كه بعداً به آن اشاره خواهيم كرد. هم چنان كه به سياست جذب دولت مقدس جمهوري اسلامي ايران و جايگاه فعلي دانشجويان در آمريكا خواهيم پرداخت، ولي سؤال ميكنيم تا اينجا كدام دسته از دانشجويان براي ترقّي وطن رفتند و كدام دسته براي نوكري اجانب يا چپاولگري مسلمانان رفتند؟!جذب هموطنان مهاجر (3)
در دو شماره قبل در اطراف انواع هجرت و رجعت از كشورهاي خارجي و خصوصيات كساني كه تا انقلاب اسلامي به خارج رفتند و كيفيّت و كميّت سفر كنندگان و حتي عمدهترين نقطه جذب، مطالبي نوشتيم و در اين شماره بنا داريم در خصوص وضعيّت عمومي دانشجويان مسافر به خارج به لحاظ سياسي و محل تحصيل و نهايت »به سياست جذب در نظام اسلامي« اشارهاي داشته باشيم تا در مقايسه با مطالبي همچون مقاله «جذب هموطنان مهاجر راهبرد تازه ديپلماسي»[28 روشن گردد آيا اين نظام مقدس جمهوري اسلامي است كه تنگ نظر ميباشد، يا حضرات مسافرين كه مرغ خانه همسايه را غاز ميبينند، آيا اين نظام بايد هزينه بازگشت و جذب را بپردازد يا حضرات دَم دَمي مزاج هستند كه ميبايست تمام هزينههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي جذب را بپردازند. (البته باز ميگوئيم توجّه خطاب ما با عالمان و فرهيختگان مهاجر نيست كه عاشقانه به وطن باز ميگردند، خطاب ما به آنهائي است كه با تكبّر رفتند كه باز نگردند لكن ديدن تاريخ مصرف آنها تمام شده، حال با ناز ميخواهند باز گردند) ناگفته نماند طبق وعدهاي كه داديم و در مقاله قبلي نيز بدان عمل نموديم سعي ما بيشتر در ارائه اسناد و مدارك است و عمده داوري را به خوانندگان محترم وا ميگذاريم.الف: وضعيّت عمومي دانشجويان خارج كشور در بعد از انقلاب اسلامي[29]
اين دانشجويان بطور عمده در سه گروه قابل تقسيم ميباشند. گروه اول را دانشجويان مسلمان و متعهد و وفادار به انقلاب كه عمده آنها در قالب گروههاي اسلامي فعالند. تشكيل ميدهند البته از آزار و اذيّت گروههاي معارض با نظام مقدس (كساني كه داخل قاعده ايران براي همه ايرانيان قرار دارند) و كم لطفي محل تحصيل و حتي از ضرب و شتم و تهمت، بي نصيب نيستند. دسته دوم را افراد بي تفاوت سياسي تشكيل ميدهند لكن اينها نيز از بمباران تبليغاتي دشمنان اسلام و ملت ايران بي بهره نميمانند بلكه از لحظه ورود (به بهانه راهنمائي كوچه و محلّههاي نقطه جذب) ناخودآگاه در حلقه توطئه فراريان و مخالفان منافع ملّي و ديني ملت مسلمان ايران قرار ميگيرند و نهايت حلقه و دسته سوم كه شامل سلطنت طلبها، منافقين، تروريست، غارتگران بيت المال مسلمين و گروههاي چپ ملحد ماركسيستي به اضاله بهائيان، ميشود.و به اين افراد بيافزائيد افراد داراي مدرك تحصيلي جعلي كه تاكنون (زمان تأليف كتاب) حدودي 400 نفر شناسائي گرديدند.ب: محل تحصيل دانشجويان به خارج رفته بعد از انقلاب اسلامي
طبيعي است كه در تعداد قابل توجهي از كشورهاي اروپائي و آسيائي و آمريكائي، هموطنان ايراني مشغول به تحصيل ميباشند لكن همانطور كه در مقوله شماره 2 اشاره نموديم حدود 50 درصد آنان در آمريكا و 30 درصد آنها در انگليس مشغول تحصيل هستند، كه براي وجه اين يادي اقبال به دو كشور در ميان كشورها هر يك وجهي تراشيدند، لكن مطلب قابل توجه اين است كه »آمريكا بر خلاف روند سابق (قبل از انقلاب و دهه اول انقلاب) كه سياست جذب هر چه بيشتر دانشجويان ايراني را تعقيب ميكرد از دادن ويزاي تحصيلي به دانشجويان ايراني خودداري ميكند و ظاهراً در اين امتناع، تفاوت چنداني بين هواداران انقلاب اسلامي و غير آنان نميگذارد«[30] وجه توجه اين است كه بر خلاف نظر نويسنده محترم مقاله مذكور،[31] اين عشق به وطن فطرت را سرازير به سوي وطن ننموده است، بلكه اين پايان يافتن تاريخ مصرفِ كالاهاي مصرفي به نام مهاجرين به كشورهاي غربي و آمريكائي براي تحصيل، علت بازگشت است، اگر چه ما از پذيرائي آنها دريغ نداريم ولي نه به قيمت بدهكاري ملّت مسلمان ايران، و انقلاب اسلامي بلكه از روي تفضّل و رحمت اسلامي آن ها را ميپذيريم.سياست جذب فارغ التحصيلان در نظام جمهوري اسلامي ايران از اوّل انقلاب.[32]همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي انبوهي از ايرانيان خارج از كشور با انگيزههاي مثبت و حتي گاهي منفي و تخريبي به ايران بازگشتند و از سال 1361 نظام مقدس جمهوري اسلامي براي سامان بخشي به وضع اين افراد دفتري را در نخست وزيري تشكيل داد كه هم شرائطي را در نظر بگيرند و هم امكاناتي را به هر فردي از فارغ التحصيل به ايران بر ميگردد يا ميخواهد برگردد برخوردار گردانند كه از جمله آنان؛1- اجازه ورود يك دستگاه اتومبيل كه اين جريان تا 6/8/1364، ادامه داشت؛
2- معافيت از پرداخت عوارض گمركي لوازم منزل ؛
3- ايجاد تسهيلات جهت دريافت لوازم خانگي در ايران به قيمت دولتي (با توجه به چند نرخي بودن زمان جنگ)؛
4- پرداخت ارز به نرخ دولتي جهت رتق و فتق امور بازگشت (علاوه بر ارز تحصيلي)؛
5- امكان تهيه بليط هواپيمائي با پرداخت ريالي (آنها كه مبتلا به شان بود ميدانند كه اين چه خدمتي است)؛
6- قبول ارائه خدمات علمي از فارغ التحصيلان به جاي خدمت نظام وظيفه؛
7- حل مشكل تحصيلي فرزندان آنها؛
8- سرعت بخشي در امور گمركي و تسهيلات ديگر.آري اين بود روحيه و سياست جذب هموطنان عزيزي كه علاقهمند به ميهن اسلامي ايران بودند و يا حتي غير مسلمانان علاقهمند به منافع ملّي ايران عزيز فرهنگ دوست بودند و هستند و اين سياست انقلاب بود و هست. برادر! براي چند روز دنيا و جذب چند رأي يا در اثر كم اطلاعي، همه انقلاب و اسلام و منافع ملّي را به سخرّيه و هجو نگيريد و به تعبير بزرگي اگر چه خروس دم سحر زيبا صدا ميدهد مكن بداند نگهبان از اوّل شب بيدار است، برادر! اين حركت اخير دوست مردان بري شما به مثل نداي خروس سحري گرديد و الاّ دولت انقلاب از اول تا امروز (دولت زمان جناب آقاي خاتمي) بيدار بود، و بانگ ميزد عزيزان برگرديد.پس انقلاب عزيز اسلامي از اول داراي فضاي باز بود و هست لكن جمعي همه ايران را ميخواهند در حلقوم خود فرو ببرند و لذا براي حلقوم آنها بزرگ است و اين ضيقي حلقوم مدّعيان و بزرگي انقلاب اسلامي امري طبيعي، تكويني و خارجي است كه با هياهو و جوّ سازي كاري از پيش نميرود.منابع جهت مطالعه بيشتر:1ـ خاطرات علي اميني، به كوشش: يعقوب توكّلي (چاپ اول، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، تهران 1377(.2ـ حجت الله اصيل، زندگي و انديشه ميرزا ملكم خان ناظم الدوله (چاپ اول، نشر ني، تهران 1376(3ـ نگرشي بر نقش مطبوعات (وزارت ارشاد اسلامي، اداره كل مطبوعات و نشريات، وابسته در روند انقلاب اسلامي ايران، چاپ دوم، انتشارات سهامي، چاپخانه وزارت ارشاد اسلامي، تهران 1361) ج 1 و 2).
[1] . روزنامهي ايران، 21/7/1379، ص2.[2] . در پاسخ به اين رجوع شود به مقاله «دختران عفيف ايراني» هفته نامهي پرتو، شمارهي 54، 18/8/1379.[3] . روزنامهي ايران، 21/7/1379، ص2.[4] . روزنامهي ايران، 21/7/1379، ص2.[5] . فرهنگ لغت عميد.[6] . سعدي، گلستان، تصحيح و تعليق يوسفي، غلام حسين، باب پنجم، حكايت نهم.[7] . بقره / 257.[8] . انفال / 36.[9] . در شمارهي بعدي به خارج نشينان ناز فروش ولي مدعي فضل و كمال خواهيم پرداخت انشاء الله.[10] . روزنامهي ايران، همان مأخذ.[11] . روزنامهي ايران، همان مأخذ.[12] . روزنامهي ايران، همان مأخذ.[13] . ايران، 21/7/79، ص 2.[14] . همان.[15] . كه در طيف بندي سياسي اتفاقاً به مشرب نويسنده مقاله و روزنامه ايران نيز نزديكتتر است[16] . علي محمّد حاضري (دكتر)، روند اعزام دانشجو در ايران، (چاپ اول، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)، تهران 1372.)[17] . همان، ص 1-2.[18] . همان، ص 38 -9.[19] . همان، ص 39-40.[20] . همان، ص 40.[21] . همان، ص 140، خلاصه متن.[22] . همان، ص 127-8.[23] . همان، ص 151-3 (خلاصه شده(.[24] . همان، ص 47-5. [25] . همان، ص 77-8.[26] . همان، 79-82 (خلاصه(.[27] . همان، ص 85.[28] . روزنامه ايران، 21/7/79، ص 2.[29] . دکتر علي محمد حاضري، رونّد اعزام دانشجويان در ايران (چاپ اول، سمت، تهران 1372) ص 142-144.[30] . همان، ص 148.[31] . روزنامه ايران، 21/7/79، ص 2.[32] . دکتر علي محمد حاضري، همان، ص 169-174.