آراستگي پوشش يا مدگرايي!؟ - آراستگي پوشش يا مدگرايي!؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آراستگي پوشش يا مدگرايي!؟ - نسخه متنی

هادی رزاقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آراستگي پوشش يا مدگرايي!؟

مطلبي به عنوان گزارش، در موضوع «آراستگي پوشش، نشانه‏ي شادابي جامعه» توسط خانم مهري حقاني در روزنامه‏ي ايران مورخ 6/7/79، به چاپ رسيد كه اين نوشته به بررسي و تأمل در برخي از نكات مطرح شده در گزارش فوق الذكر مي‏پردازد. اين گزارش كه بخش زيادي از آن به توجيه و ترويج مدگرايي پرداخته و با تصويري از يك مانكن لباس به عنوان مؤيد، مدعاي گزارش‏گر را تقويت كرده است، حاوي چند نكته‏ي اساسي است كه تأمل جدي‏تري از سوي نويسنده‏ي گزارش و خوانندگان را مي‏طلبد. نكات عبارت‏اند از: رابطه‏ي بين توسعه و مدگرايي؛ مدگرايي و مصرف زدگي؛ آراستگي و مدگرايي.

نويسنده، توسعه را مستلزم مدگرايي دانسته و چون بنا به فرض، توسعه امري مطلوب تلقي مي‏شود پس به نظر ايشان پديده‏ي مدگرايي نيز مطلوب است. اما توجّه به يك نكته، مدعاي ايشان را در معرض سؤال جدي قرار خواهد داد و آن اين كه اگر در جامعه‏ي صنعتي غرب، توسعه‏ي اقتصادي و كيفيت بالاي توليد، صاحبان سرمايه و كارنجات را به چاره‏جويي كشانده و در نتيجه، پديده‏اي به نام «مد» را ابداع كرده‏اند تا كالاهاي توليد شده‏ي آن‏ها به فروش برسد و دچار خسارت اقتصادي نشوند و به قول نويسنده، چرخ‏هاي اقتصادي تندتر بچرخد و خلاقيت و ابتكار شكوفا شود، هيچ يك از اين امور، دليلي بر مطلوب بودن پديده‏ي مد و مدگرايي نيست؛ بلكه اگر توسعه به مفهوم مورد نظر ايشان، ملازم مصرف بيش‏تر باشد، با نگاه به خسارت‏هاي فراواني كه مصرف انبوه بر منابع طبيعي در كره‏ي زمين وارد كرده و آثار زيان‏باري كه مصرف زدگي در بعد اجتماعي و رواني در ميان مردم داشته است، بايد گفت پديده‏ي مد و مدگرايي، از نتايج ناگوار اين مفهوم از توسعه و از ترفندهاي صاحبان سرمايه براي انباشتن كيسه‏هاي خود است كه رغبت‏هاي مردم را به دنبال هوس‏ها و طرح‏هاي نو به نوي خود كرده و بخش زيادي از فضاي ذهن و دل آن‏ها را به دغدغه‏هاي مربوط به تهيه‏ي مد روز اشغال كرده و بدون شك از آرامش و نشاط رواني انسان‏ها كاسته و بر اضطراب و نگراني آن‏ها براي تأمين هزينه‏هاي «گزاف» مدگرايي خواهد افزود.

از همين جا به نكته‏ي دوّم اين گزارش مي‏رسيم كه مدگرايي بر خلاف تصور كسي كه نويسنده از او به عنوان استاد دانشگاه ياد كرده است، ملازمِ مصرفِ كم‏تر نيست. ايشان از قول آن استاد دانشگاه نقل كرده كه »اگر تحقيق شود، ميزان خريد لباس توسط خريداران طبقه‏ي پايين جامعه چه قدر است، به اين نتيجه مي‏رسيم كه ميزان مصرف اين افراد، بيش از كساني است كه پيرو مد هستند« در حالي كه مي‏دانيم افرادِ پيرو مد، عمدتاً از طبقات ثروت‏مند جامعه هستند و اگر سخن آن استاد محترم درست باشد، بايد هزينه‏ي لباس و به دنبال آن هزينه‏ي زندگي طبقات كم درآمد، بيش از طبقات ثروت‏مند جامعه باشد كه چنين قضاوتي از سوي يك استاد دانشگاه، مايه‏ي بسي شگفتي است؛ زيرا مدگرايان ناچارند به سرعت از تغيير مد پيروي كنند و اين كار مستلزم كنار گذاشتن كالاي با كيفيت قبلي! و خريد كالاي جديد است و پر واضح است كه اين رويّه تا چد حد ميزان مصرف را در جامعه‏ي مدگرا افزايش خواهد داد.

نكته‏ي ديگري كه در اين گزارش محل تأمل است، ايجاد تلازم بين آراستگي و مدگرايي است. نويسنده ابتدا چنين اظهار مي‏كند كه كشورهاي پيشرفته و غربي، در مورد پوشش، به نقطه‏اي از آراستگي ظاهري مطلوب رسيده‏اند و سپس به گسترش و رواج تنوع در لباس و روي آوردن به مدها و طرح‏هاي جديد و به تعبير ايشان يك روز بلند، يك روز كوتاه، يك روز تنگ، يك روز گشاد، در آن كشورها اشاره مي‏كند و مدگرايي را پيروي از بيش‏ترين فراواني آماري در جامعه مي‏داند كه البته افراد خودشان هم راغب آن هستند و منافع صاحبان سرمايه را هم تأمين مي‏كند.

آن چه قابل بررسي و تأمل است اين است كه اگر چه آراستگي به معناي داشتن ظاهري پر زر و زيور و پيچيده نيست؛ امّا به هيچ وجه به معناي روي آوردن به تنوع‏طلبي نامعقول و مصرف زدگي هم نيست. تنوع‏طلبي اگر متأثر از نفوذ تبليغات تجاري صاحبان سرمايه يا ناشي از جست و جوي هويت انساني در لباس باشد، نشانه‏ي بي مايگي ذات انسانِ تنوع طلب است كه انتخاب‏هاي خود را تابع اميال و هوس‏هاي تجارت پيشگان قرار داده يا شخصيت و اعتبار خود را در نوع لباس مي‏جويد.

آراستگي، داراي دو مؤلفه‏ي اساسي است: پاكيزگي، نظم و انضباط كه در مورد لباس هيچ يك از اين دو مؤلفه، ملازم مدگرايي و مصرف زدگي نيست؛ از اين رو، بايد گفت چنان كه گزارش‏گر محترمه خود در پايان گزارش تصريح كرده »اشكال ما، خلط مبحث در همه‏ي موارد است« كاملاً درست است و همين خلط مبحث، آراستگي پوشش را با مدگرايي و مصرف زدگي و توسعه به هم آميخته است.

آخرين نكته‏ي قابل بررسي، نسبت‏هايي است كه در اين گزارش مطرح شده است. ايشان در جاي جاي گزارش، نسبت‏هايي را به جامعه‏ي پس از انقلاب داده است كه صحت آن‏ها سخت محل ترديد است. گاه لباس رسمي مردم را پس از انقلاب، لباس سياه دانسته و گاه اشتباه بين مرتب بودن و غربي بودن يا شخلتگي و ساده‏پوشي را به جامعه نسبت داده كه نادرستي اين نسبت‏ها بر صاحبان بصيرت روشن است. مردم مي‏دانند در دوران جنگِ تحميل شده، اگر چه اكثريت جامعه به پديده‏ي ناميمون مدگرايي، كاملاً بي توجه بودند اما به هيچ وجه نمي‏توان شلختگي و نامرتب بودن را ويژگي بارز مردم در آن دوران دانست. بعد از جنگ نيز الگوهاي عمومي مصرف چنان تغيير كرد كه اكثر افراد جامعه، حتّي بزرگ‏ترها و افراد مسن‏تر نيز ديگر پوشيدن لباس‏هاي وصله دار را در شأن خود نمي‏دانند و بسياري از مردم لبس خود را به محض پاره شدن كنار مي‏گذارند و روشن است كه بر خلاف قضاوت نويسنده‏ي محترمه، الگوهاي پوشش در مجموع به سوي دور شدن از سادگي و رو كردن به مصرف زدگي ميل كرده است و از اين رو، معلوم نيست وقتي نويسنده‏ي گزارش مي‏گويد »ما بعد از انقلاب دچار مسامحه شده‏ايم و اين اشتباه به وجود آمد كه ساده زيستي، مخالف تميز پوشي و آراستگي است« از كدام جامعه سخن مي‏گويد.

هادي رزاقي

/ 1