پلوراليسم، بستري نامناسب براي گفتگوي اديان
آنچه در ذيل مي ايد نقدي است درون ديني بر مقالهاي با عنوان «ضرورت گفتگوي اديان» كه مشروح گفتگوي جناب آقاي محمد علي ابطحي با دكتر طارق متري (دبير اجرايي بخش ارتباطات اسلامي ـ مسيحي در شوراي جهاني كليساها) ميباشد و در تاريخ 31 شهريور در روزنامه اطلاعات درج گرديده است. از آنجا كه مجال اشاره به تمام نكات غثّ و ثمين اين گفتگو فراهم نيست، لذا به برخي از مطالب تأمل برانگيز آن اشاره ميگردد:1ـ جناب دكتر متري در جملهاي ميگويد: «تعدد اديان خواسته خود خداوند است، قرآن هم ميگويد: لو شاء ربك لجعل الناس امه واحده؛ اگر پروردگار تو خواسته بود، همه مردم را يك امت كرده بود.[1] مدلول اين آيه آن است كه احتمال اختلاف و تعدد آراء وجود دارد... خداوند اجازه داده است كه اديان متعدد وجود داشته باشند، تعدد اديان امري تصادفي نيست.»[2] ايشان با اين گفته، خواستهاند راه پلوراليسم ديني را از طريق استناد به تنوع و تعدد فعلي اديان هموار سازند و از اين نكته غافل گشتهاند كه هرگز نميتوان از وجود چيزي به حقانيت آن پل زد و گرنه بايد بتوان از وجود عقايد متضاد به حقانيّت همه آنها پي برد. آنچه سخن ايشان را تأمل برانگيزتر ميكند، استناد ايشان به آيهاي از قرآن براي اثبات اين مدعاست كه هيچ ربطي با بحث پلوراليسم ندارد. جاي تأسف دارد كه ايشان حتي به خود زحمت ندادهاند كه به يكي از تفاسير معتبر مراجعه كنند، مضاف بر اينكه وي انديشمندي مسيحي است و براي استناد به كتاب مسلمانان بايد آراء و برداشتهاي خود آنان را مد نظر قرار دهد همچنان كه ما براي استناد به كتاب مقدس اين روش را دنبال ميكنيم.ايشان بستر اين تفسير به رأي را از قبل هموار كرده و ميگويد: «به طور خلاصه، وحي حامل حقيقت است. امّا كشف حقايق وحياني نيازمند تفسير است و تفاسير نيز عديدهاند.»[3] اين سخن كه همان اعتبار قرائتهاي مختلف از دين است در جاي خود مورد نقد قرار گرفته است و ما تنها به اين نكته بسنده ميكنيم كه بازگشت اين سخن، به نسبيت در معرفت و در نهايت مبهم ماندن پيام خدا و در نتيجه لغو بودن ارسال كتب آسماني است.حال بجاست كه در مورد اين آيه توضيحاتي داده شود. همان گونه كه مفسرين گفتهاند[4] اختلاف چيزي نيست كه مورد رضايت طبع سليم باشد؛ زيرا اختلاف، موجب تشتت قوا و نزاع و ناامني ميگردد. تنها يك نوع اختلاف از اين مقوله استثنا شده است و آن اختلاف سلائق، استعدادها و ظرفيتهاست كه فطري است و اگر اين اختلافات نباشد جوامع انساني شكل نميگيرد و لكن اختلاف در امر دين هرگز فطري نميباشد و به همين دليل خداي سبحان در جاي جاي قرآن اين نوع اختلاف را به اهواء و خود بيني علماي اهل كتاب نسبت ميدهد: «و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جائتهم البينات بغياً بينهم»[5] اين مطلب نشان ميدهد كه به هيچ وجه اين نوع اختلاف مورد رضايت خدا نبوده است و به فرموده قرآن در ادامه آيه سوره هود و بقره، كساني كه مشمول رحمت او هستند از اين اختلاف مصوناند. اگر خداوند بدين اختلاف پايان نميدهد صرفاً رخصتي تكويني است و لذا ميفرمايد: «ولولا كلمه سبقت من ربك الي اجل مسمي لقضي بينهم»؛[6]يعني اگر مهلتي كه براي آنها مقرر شده، نبود به اين اختلاف پايان ميداديم. مع الاسف گوينده محترم بين اراده تكويني و تشريعي خلط كرده است و ميگويد: «خود خداوند اين تعدد آراء و اختلاف را مجاز شمرده است و اجازه داده است كه اديان متعدد وجود داشته باشند.» البته مخفي نماند كه اديان الهي متعدد بودهاند ولي فلسفه اين تنوع، علاوه بر تحريف دين قبلي، مقتضيات زمانه و تكامل بشر بوده است وگرنه دين نزد خداي سبحان تنها يكي است و آن اسلام و تسليم است و اين تسليم و اطاعت در برهههاي مختلف، چهرههاي گوناگون به خود گرفته است و لذا در قرآن هيچگاه واژهي دين، به صورت جمع به كار نرفته است.[7]2ـ جناب دكتر متري در جاي ديگر براي اثبات پلوراليسم ميگويد: «خداوند بسيار بزرگتر از ان است كه معمولاً پنداشته ميشود. اين نكته، يعني تنزيه خداوند در عبارت «الله اكبر» نيز نهفته است. خداوند حقيقتي است كه در قالب هيچ عقيده و مرامي نميگنجد...». مدلول اين سخن آن است كه چون درك و فهم همگان از حقيقت مطلق، محدود است و هيچ يك از آنها با واقعيت، آن گونه كه هست مطابقت ندارد، پس هيچ يك حق نخواهد بود و كسي را نرسد كه درك خود را حق و درك ديگري را باطل بداند. آنچه موجب شگفتي است آن است كه اين سخن را كسي به زبان ميآورد كه در صدد است كه راه گفتگوي ميان اديان را هموار سازد در حالي كه اين سخن بيشتر به شعله اختلافات دامن ميزند، گذشته از آن كه اين سخن با جمله ديگري از وي در تعارض است: «خداوند با پيروان ساير اديان، به روشهاي ديگري سخن گفته است و آنها نيز حقيقت وحي را با رجوع به دين خويش كشف ميكنند»[8]3ـ ايشان در قلمرو فلسفه، رئاليستاند ولي در عرصه دين معتقدند كه ماجرا پيچيدهتر از اين حرفهاست؛ يعني ممكن است پيروان اديان گوناگون، مدعيات متفاوت و حتي ظاهراً متناقضي داشته باشند، امّا در عين حال همگي بهرهاي از حقيقت برده باشند. جا داشت كه ايشان حداقل يك دليل براي اين مدعا ارائه ميفرمود و تبيين ميكردند كه گزارههاي ديني از گزارههاي فلسفي و علمي چه كم دارند كه آنها را از واقع گرا بودن دور ساخته و به ورطه نسبيت فرو افكنده است.4ـ استدلال مخدوش ديگري كه در عبارات دكتري متري مشاهده ميشود آن است كه اگر ديني خاص بر حق است، چرا خداوند آن را در تمام جهان منتشر نكرده است؟ گويا ايشان از اين نكته غفلت كردهاند كه خداوند همه را هدايت كرده است، ولي اين انسانها هستند كه به اختيار خود ميتوانند ايمان آورند يا كافر باشند؛
«انا هديناه السبيل امّا شاكراً و امّا كفوراً».[9] البتّه اگر خدا ميخواست تمام مردم ايمان ميآوردند و هدايت مييافتند[10] ولي سنّت و مشيت الهي بر اختيار انسان قرار گرفته است.5ـ در پايان بايد متذكر شد كه ما نيز مثل ايشان دغدغه راه حلي براي تفاهم ديني و زندگي مسالمت آميز پيروان اديان داريم و قرآن كريم هم به اين امر مهم توجّه داشته است و لذا ميفرمايد: «قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئاً...» اي اهل كتاب، بياييد بر سخني كه ميان ما و شما يكسان است، بايستيم؛ كه جز خدا را نپرستيم و چيزي را شريك او نگردانيم.»[11]
[1] . سوره هود، آيه 118 .[2] . روزنامه اطلاعات، 31 / 6 / 1380، ص 6، ستون اوّل.[3] . همان.[4] . براي نمونه ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، چ 2، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1391، ج 11، ص 61 ـ 60 .[5] . سوره بقره، آيه 213.[6] . سوره شوري، آيه 14 و نيز به آيه 19 سوره يونس رجوع شود.[7] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج 2، (چ دوّم، انتشارات صدرا، تهران، 1377)، ص 182.[8] . روزنامه اطلاعات، 31 / 6 / 1380، ص 6 . ستون دوّم.[9] . سوره انسان، آيه 3.[10] . سوره انعام، آيات 35، 107، و 149 و سوره يونس آيه 99، و سوره نحل، آيه9 و سوره رعد آيه 31.[11] .سوره آل عمران، آيه 64.محمد جعفري