فقر روش و بينش در بعضي مقالات حجاب
مقدمه
چندي قبل روزنامه نوروز گزارش يك نشست مشترك چند دختر و پسر و جوان را با عنوان «همانديشي جوانان درباره لباس پوشيدن» چاپ نمود كه در آن به طور ضمني و صريح به نكوهش مصاديق حجاب بتر زنان مثل چادر مشكي و در مقابل به تمجيد از لباسهاي كوتاه، نازك و رنگين پرداخته شد.[1] بنده در ضمن مقالهاي با عنوان «همانديشي منطقي با جوانان درباره لباس» به منظور كمك به تفكّر منطقي جوانان به نقد و بررسي استدلالي مطالب مطرح شده در همانديشي پرداختهايم. به رغم ارسال مقاله براي روزنامه نوروز هم برايم معلوم نيست كه چرا مقاله بنده در آن روزنامه چاپ نشد؟! مگر فلسفه وجودي مطبوعات تنوير افكار عمومي از طريق تضارت آراء نيست تا انديشههاي صحيح از آن متولد گردد؟«اضربوا بعض الرأي ببعض يتولّد منه الصواب»[2]
«من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطا»[3]
آنكه به نظرها و عقيدههاي ديگران روي آورد موارد خطا را ميشناسد. برخي مطبوعات به رغم طرح شعارهاي زيبايي مثل همانديشي و نقدپذيري، مشكل اصلي اينگونه مطبوعات ابتلاي آنها به آفت و بيماري فقر در روش و بينش در مقالاتي است كه درباره حجاب و پوشش منتشر ميكنند كه در مقاله حاضر به طور مختصر به اين موضوع پرداخته شده است.
1. فقر در روش
ترديدي نيست كه رسالت و وظيفه اصلي مطبوعات ارتقاي سطح معرفت و بينش مردم است و انتخاب روش صحيح در هر كاري و از جمله در ارتقاي بينش افراد جامعه بسيار مهم است. قرآن مجيد ميفرمايد: «و اتوا البيوت من ابوابها»[4]«در انجام هر كاري از راه صحيح آن وارد شويد.»
به رغم توصيه عقلاني و منطقي قرآن كريم، متأسفانه مشاهده ميگردد بعضي از مطبوعات مثل روزنامه نوروز از نظر استفاده از روشهاي عملي و منطقي براي فرهنگ سازي عميق، با فقر و تنگدستي موجه هستند. براي تأييد و تصديق مدعاي ياد شده كافي است نگاه مختصري به روشهاي انتخابي روزنامه مذكور در دو مقاله آن داشته باشيم.1 ـ 1. گزارش مقاله گونه روزنامه نوروز از همانديشي جوانان درباره لباس كه در بالا از آن نام برده شد، به دليل عدم استناد به نظرات كارشناسي و عدم حضور كارشناسان مسائل مختلف لباس فاقد هرگونه ارزش و اعتبار علمي و منطقي است اتخاذ اينگونه روشها ممكن است براي بعضي جوانان جذاب و فريبنده باشد ولي از نظر روششناسي ارزش و اعتبار علمي ندارد و بيشتر به استفاده ابزاري از جوانان شباهت دارد.2 ـ 1. اخيراً روزنامه نوروز مقالهاي ادبي با عنوان «نكند پدرم مرا نشناسد» چاپ نموده است.[5] مقاله مذكور نيز همانند مقاله قبلي از فقر و بلكه بالاتر، از فقدان روش علمي و منطقي شديداً رنج ميبرد؛ زيرا مسأله لباس و پوشش از جمله مسائل مهم و نيازمند مباحث كارشناسي عميق است و كارآمدي يا ناكارآمدي بعضي مصاديق حجاب و پوشش مانند چادر مشكي در بيرون از منزل بايد در نشستها و گفتگوهاي علمي و كارشناسانه مورد بحث و كنكاش منطقي قرار گيرد.
بنابراين نميتوان به وسيله يك قطعه ادبي كه اصل و اساس آن را خيالپردازي و فقدان منطق شكل ميدهد درباره آن داوري نمود. اساساً چگونه ميتوان پذيرفت از مقولاتي مثل ادب، هنر و قلم كه اموري مقدس و ارزشمند هستند در سركوب و تخريب امور مقدس و ارزشمند ديگري مثل حجاب مشكلي بانوان متدين و عفيف استفاده ابزاري گردد؟! متأسفانه استفاده از اينگونه روشهاي غير عملي و غير منطقي منحصر به روزنامه ياد شده نيست بلكه اين گونه استفادههاي ابزاري و غير منطقي در مقالات حجاب بعضي مطبوعات ديگر نيز وجود دارد.[6]
2. فقر در بينش
بدتر از فقر در روش، آفت و بيماري فقر در بينش است كه بعضي از مقالات مطبوعاتي حجاب، از جمله دو مقاله ياد شده روزنمه نوروز از آن شديداً رنج ميبرند. چون فقر در بينش مقاله گزارش گونه روزنامه نوروز با عنوان همانديشي، قبلاً در مقاله مستقلي تفصلاً مورد بررسي قرار گرفته است[7] لذا در مقاله حاضر فقط به بررسي فقر در بينش مقاله ادبي فوق پرداخته ميشود. به منظور تأييد و تصديق مدعاي ياد شده و آشنايي با بعضي مصاديق آن، نخست عين بعضي از عبارتهاي قابل بررسي نگارنده محترم را نقل مينماييم و سپس براي آشكار شدن فقر در بينشِ مقاله مذكور آنها را مورد نقد منطقي قرار ميدهيم.1 ـ 2. نقل يكم
«پدرم هيچ وقت مرا بيرون خانه نميشناسد ميگويد همهتان سياه پوشيدهايد راست ميگويد يكدست سياهيم سياه.»توضيح: دو قرينه و شاهد دارد كه مراد گوينده محترم در عبارت فوق سياهپوشي بانوان است. قرينه اوّل اين كه گوينده خود از بانوان است. قرينه دوّم اين كه مردان اكثراً از لباسهاي متنوع رنگي استفاده ميكنند برخلاف بانوان كه بعضاً در بيرون از منزل از لباسهاي مثل مانتو، مقنعه و چادر مشكي استفاده ميكنند. بنابراين با توجّه به دو قرينه ياد شده ميتوان گفت نگارنده محترم در عبارت فوق ادعا نموده همه زنان يك دست سياه ميپوشند.نقد
اولاً
واقعيت عيني و خارجي و مشهود روزانه همه ما حاكي از اين است كه ادعاي سياهپوش بودن همه زنان ادعاي درستي نيست. نگاهي به پوششهاي رنگين خانمها در سطح جامعه اعم از شهرهاي بزرگي مانند تهران و غير آن و پوشش زنان روستايي استانهاي مختلف، تكذيب كننده ادعاي مذكور است.ثانياً
فرض ميكنيم آن گونه كه ايشان ادعا نمودهاند همه زنان در بيرون از منزل و در موجهه با نامحرم از مصاديق مختلف حجاب مشكي مثل مانتو، مقنعه و چادر مشكلي استفاده ميكنند. پوششهاي ياد شده به دليل تأمين حجاب و پوشش بهتر و بيشتر براي زنان، قابل دفاع و عقلي و شرعي است. طبق تصريح فقها به عنوان كارشناسان مسائل ديني و اسلامي، افراد ـ خصوصاً زنان ـ نبايد در موجهه با نامحرم از رنگهاي مهيج و تحريك كننده استفاده نمايند.[8]و پرواضح است كه يكي از بهترين رنگهاي حجاب و پوشش بانوان كه حالت تهييج و تحريك نامحرم در آن وجود ندارد رنگ مشكي است. امروزه در روانشناسي رنگها كه واقعيت عيني و خارجي نيز مؤيد آن است، اين مطلب يك امر مسلم است كه رنگ مشكلي رنگي صامت و غير فعال است و در مواجهه با نامحرم نگاه شكن است و ترديدي نيست كه اين ويژگي رنگ مشكي فلسفه و حكمت و حجاب و پوشش زنان را كه عبارت از عدم تحريكپذيري مردان و ايجاد آرامش روحي و رواني در سطح جامعه است، بيشتر تأمين ميكند.اي كاش برخي مطبوعات و نويسندگان آنها به اين پرسش جدي، پاسخ مناسب دهند كه با توجّه به ادلّه ياد شده، چرا بدون ارائه هيچ دليل معقول و منطقي و با سوء استفاده از ابزارهاي مختلف مانند قلم ادبي و غيره جنگ روحي و رواني را بر ضد زنان متدين و عفيف كه از مقنعه و چادر مشكي، استفاده ميكنند آغاز كردهاند؟
2 ـ 2. نقل دوّم
«از رنگها تنها سياه را ميشناسم، نه قرمز را، نه آبي را، نه سبز را و نه بنفش را.»توضيح: به قرينه عبارت اولي كه نقل شد. مراد اين است كه استفاده پيوسته و مستمر ايشان از لباسهاي مشكي در بيرون منزل، باعث شده نگارنده محترم رنگهاي ياد شده را نشناسد.نقد
اولاً
از نظر منطقي تلازمي بين استفاده از لباسهاي مشكلي به طور مستمر در خارج از منزل و نشاختن رنگهاي ياد شده نيست. زيرا استفاده از لباسهاي رنگين داراي رنگهاي فوق در مجالس زنانه، در داخل منزل و در مقابل افراد محرم امكان شناختن رنگهاي ياد شده را فراهم ميكند.ثانياً
علاوه بر داخل منزل در خارج از منزل نيز ايشان و ديگر بانوان ميتوانند از لباسهاي رنگين با رنگهاي متنوع استفاده نمايند البتّه به شرط اين كه به طريقي مثل استفاده از چادر مشكي در مواجهه با افراد نامحرم آنها را بپوشانند زيرا لباسهاي رنگين به دليل زيبايي خيره كننده از مصاديق زينت به شمار ميآيند و بانوان و دختران براساس دستور قرآن از تبرّج و نمايش زينتهاي خود به نامحرمان منع شدهاند.[9] ولي در مجالسي كه افراد نامحرم حضور ندارند مثل مجالس زنانه و همچنين در حضور شوهر و ديگر افراد محرم ميتوانند از زيور آلات و زينت استفاده نمايند.[10]و بلكه بالاتر از جواز، به استفاده از آن ترغيب و تشويق شدهاند.[11] زيرا همانگونه كه حجاب و پوشش، نياز فطري انسان خصوصاً زنان است، استفاده از زيور آلات و خودآرايي نيز نياز فطري انسان مخصوصاً بانوان است. اين از امتيازات احكام نوراني ومترقي اسلام است كه ضمن توجّه و پاسخگويي به دو نياز مذكور از طريق دستور الزامي زنان به رعايت حجاب و پوشش، از يك سو و تشويق زنان به استفاده از زيور آلات و زينت در كنار ممنوعيت تبرج و نمايش زينت به نامحرمان، جلوي سوء استفاده آنان را گرفته است.[12] تا زمينه سلامت روحي و رواني افراد جامعه فراهم گردد.
3 ـ 2. نقل سوّم
«فرياد شاديام را آواي شوم ميدانند چشمهايم را به وري شادي ميبندند... من ميخواهم جوان بمانم، عشق بورزم، سپيد بپوشم، شاد باشم، شاد كنم و به سوي آرمان بلند انديشهام گام بردارم.»توضيح: در ضمن عبارت ادبي فوق نخست نگارنده محترم به عدهاي غير مشخص كه ادعا ننموده مخالفان شادي وي هستند حمله نموده و با روش تبليغ القايي منفي اينگونه وانمود كرده است كه گروهي مجهول مانع شادماني او هستند. و در ادامه جوان ماندن، عشق ورزيدن، سپيد پوشيدن، شاد بودن و شاد كردن را جز آرمانها و آرزوهاي خويش بيان كرده است.نقد: وارد نمودن اتهام مخالف با شادي به عدهاي، بدون تعيين مصاديق آن روش معقول و منطقي نيست، اي كاش گوينده محترم مرجع ضمير فعلهاي «ميدانند»و «ميبندند»، در سوّمين عبارت نقل شده را مشخص مينمود تا به طور شفاف و صريح ميتوانستيم با ايشان گفتگوي منطقي داشته باشيم. به هر حال چون مخاطب اتهام ياد شده معلوم نيست، از بررسي آن صرفنظر نموده و فقط آرزوها و آرمانهاي مطرح شده از سوي ايشان را بررسي كنيم.اينكه گفتهاند ميخواهند جوان بمانند، كسي با خواسته ايشان مخالفتي ندارد؛ زيرا آرزومندي خصوصاً آرزوي بقاي دوران حياتبخش جواني از آروزهاي همه انسانهاست. آروزمندي در امور مقدور و معقول بر انسانها خصوصاً بر جوانان عيب نيست.اينكه گفتهاند ميخواهند عشق بورزند. اصل عشقورزي و پرستش نه تنها ممنوع نيست بلكه امري مقدس و محترم است و بالاتر اينكه يكي از مهمترين نيازهاي فطري همه انسانهاست ولي مهم، پاسخ به اين پرسش است كه چه چيزي شايسته عشقورزي و پرستش است؟ آنچه مسلم است اين است كه متعلق پرستش و عشقورزي انسان منحصر به امور مادّي و زودگذر نيست بلكه امور معنوي پايدار نيز يقيناً در حيطه عشقورزي انسان قرار دارند.اينكه گفتهاند ميخواهند لباس سپيد بپوشند بايد گفت نوع و رنگ پوشش افراد اعم از زن و مرد در هر جامعهاي متأثر از عوامل و شرايط مختلف شغلي، زماني، مذهبي و غيره است؛ مثلاً پزشكان و پرستاران در زمان محيط كار خود از لباس سفيد استفاده ميكنند. دختران جوان هنگام عروس شدن لباس سپيد ميپوشند و سپس آن را كنار ميگذارند. رهبران ديني و طلابي كه از سلسله جليله سادات هستند به طور دائمي از عمامه سياه رنگ استفاده ميكنند. براي مردان در مراسم احرام حج مستحب است لباس سپيد بپوشند ولي به زنان، به دليل حساسيت بيشتر نسبت به حجاب و پوشش آنها، اجازه داده شده از همان لباس معمولي ولو اينكه رنگ آن سپيد نباشد استفاده كنند.[13] علاوه بر ين همه افراد اعم از زن و مرد از پوشيدن لباس شهرت، يعني لباسي كه مطابق با شأن افراد نيست و باعث انگشتنما شدن آنان ميگردد منع شدهاند.[14] بدون ترديد يكي از عوامل دخيل در تحقق لباس شهرت ميتواند رنگ آن باشد.حاصل اينكه پوشيدن لباس سفيد اگر چه في حد نفسه منعي ندارد ولي ايشان همانند هر فرد ديگري ـ خواه به عنوان يك شهروند ايراني و خواه به عنوان يك انسان متدين ـ در جواز و منع استفاده از لباس سپيد، متأثر از عوامل مختلف ياد شده هستند و اين مطلب منحصر به ايشان نيز نميباشد بلكه افراد هر جامعهاي در انتخاب نوع و رنگ پوشش متأثر از عوامل و شرايط متعددي، شبيه عوامل و شرايط فوق هستند.اينكه گفتهاند ميخواهند شاد باشند و ديگران را نيز شاد كنند، امر بسيار مطلوبي است. از نظر اسلام عزيز و احكام نوراني و مترقي آن نيز، شاد بودن و شاد كردن ديگران بسيار مورد تشويق و توصيه قرار گرفته است.[15] آنچه در اينجا شايسته يادآوري است دو نكته ميباشد:
نكته اوّل
عدهاي با پذيرش اين پيش فرض كه استفاده از لباس مشكي لزوماً نشانه عزا و فقدان شادي است، تلاش ميكنند افراد استفاده كننده از لباسهاي مشكي را افراد غمگين و افراد استفاده كنند از لباس رنگين را افراد شاد بدانند و حال آنكه اين تصور و پيش فرض آنها نادرست است؛ زيرا نه همه افرادي كه از لباسهاي مشكي استفاده ميكنند، لزوماً افراد غمگيني هستند و نه همه افرادي كه از لباسهاي رنگين استفاده ميكنند، لزوماً افراد شادي هستند. علت نادرستي پيشفرض فوق اين است كه لباس مشكي گاهي علامت و شعار عدّه خاصي قرار ميگيرد؛ همچون پوشش مشكي كه شعار بني عباس بوده است يا استفاده از عمامه مشكي كه هم اكنون علامت و شعار سيادت براي سلسله جليله سادات روحاني است.علاوه بر علامت و شعار، گاهي استفاده از پوشش مشكي نشانه وقار و متانت و سنگيني است؛ مانند مواردي كه زنان از اين پوشش در بيرون منزل استفاده ميكنند. بنابر آنچه ذكر شد اين كه بعضي خيال ميكنند التزام به رعايت احكام ديني و مذهبي همچون استفاده زنان از حجاب و پوشش برتر و از جمله چادر مشكي منافي شادماني و ملازم با غم و اندوه و باعث بيماري روحي و افسردگي است، بيماري روحي و افسردگي است، تصور صحيحي نيست.[16]
بلكه برعكس، دين و مذهب پايبندي به احكام آن باعث آرامش روحي و رواني است و بهترين دليل بر اين مدعا، اعترافات صريح بعضي محققين است. ديل كارنگي ميگويد: امروز جديدترين علم يعني روانپزشكي، همان چيزهايي را تعليم ميدهد كه پيامبران به مردم آموختند؛ زيرا آنان دريافتند كه داشتن يك ايمان محكم، نگراني، تشويش، هيجان و ترس را برطرف ميكند.[17]
نكته دوّم
عدم آگاهي از مفهوم جامع و كامل شادماني باعث شده بعضي شادي و نشاط را فقط در شاديهاي مادّي و زودگذر منحصر نموده و از شادمانيهاي اصيل كه از اعتقاد به امور معنوي و پايدار به دست ميآيد، غفلت نمايند. يكي از پژوهشگراني كه ساليان دراز در غرب زيسته و در مراكز آموزش عالي مختلف آنجا تدريس نموده و درباره شادي تحقيقات فراواني كرده است، به دخالت عنصر معنويت و اعتقادات در ازدياد شاديهاي اصيل و پايدار تأكيد فراوان دارد.ايشان معقتد است انسان براي نجات از مشكلات كنوني خود و دستيابي به شادي هميشگي، بايد اعتقاد و باور خود را عوض كند و بپذيرد كه در زندگي شاديهايي به مراتب عميقتر از لذتهاي جسماني وجود دارند كه دستيابي به آنها نياز به وقت، تلاش و صبر و حوصله دارد. وي معتقد است با تقويت ارزشهاي انساني همچون عشق خدمت به مردم، خوشبيني، خيرخواهي، سپاسگذاري، رضايت، قناعت، گذشت و خلاصه زدودن رذائل اخلاقي ميتوان به شادي دست يافت.[18]
جمعبندي و نتيجهگيري
از آنچه گذشت به خوبي آشكار گشت كه مقالات بعضي مطبوعات درباره حجاب مبتلا به آفت و بيماري فقر در روش و بينش هستند. ابتلاي برخي مطبوعات به مشكل ياد شده نه تنها باعث فرهنگسازي صحيح كه از جمله اهداف مقدس آنهاست نميگردد، بلكه به ليبراليسم فرهنگي و هرج و مرج در رفتارهاي اجتماعي منجر ميشود. مطبوعاتي كه از فقر در روش و بينش رنج ميبرند اگر واقعاً خواستار فرهنگ سازي عميق و صحيح هستند، به آنها پيشنهاد ميشود به مقالات انتقادي از جمله مقاله حاضر اهمّيت داده و به چاپ آن اقدام نمايند. بدين ترتيب هم از مشكل تكانديشي و نقدناپذيري رهايي مييابند و هم زمينه نجات از فقر در روش براي انان فراهم ميگردد.حسين مهدي زاده[1] . گيو نمازي، «شلوار لي، آستين كوتاه، رنگ روشن نه هرگز!» روزنامه نوروز، 18/4/80، ص 8.[2] . ناظمزاده قمي، سيد اصغر، جلوههاي حكمت، گزيده موضوعي كلمات اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ ، چ 1، دفتر نشر الهادي، قم 1373، واژه رأي، ص 225.[3] . نهج البلاغه، تحقيق صبحي صالح، ص 501، حكمت 173.[4] . سوره بقره، آيه 189.[5] . مانا دشتگلي، «نكند پدرم مرا نشناسد»، روزنامه نوروز، 24 شهريور 1380، ص 8.[6] . به عنوان مثال، مجله زنان در بهمن و اسفند 1373 شماره 22، ص 4، مصاحبه مفصلي درباره لباس و حجاب مشكي با مردم كوچه و بازار و خصوصاً زنان چاپ نموده است. مصاحبه ياد شده نيز به دليل دو مشكل اساسي از فقر در روش منطقي شديداً رنج ميبرد. مشكل اوّل اين كه اين گونه مصاحبههاي با مردم كوچه و بازار مبتني بر نظرات سريع و نسنجيده و بدون كارشناسي است. و لذا ارزش علمي و منطقي ندارد. مشكل دوّم اين است كه مصاحبهكننده در جاي جاي مصاحبه با طرح سؤالات شبهه برانگيز تلاش نموده با استفاده از روش تبليغ القايي منفي مطالبي را بر ضد حجاب و پوشش مشكلي به ذهن مخاطبان تحميل نمايد پرواضح است كه روش مذكور نيز شديداً باعث كاهش ارزش علمي اين گونه مصاحبهها ميگردد.[7] . به مقاله «همانديشي منطقي با جوانان درباره لباس»، حسين مهديزاده، روزنامه جمهوري اسلامي، 19، 21 شهريور 1380 مراجعه گردد.[8] . به توضيح المسائل فقها و مراجع تقليد مباحث مربوط به پوشش و محرم و نامحرم مراجعه شود به عنوان نمونه، در زير نظر فقهي امام خميني (ره) و آيتالله خامنهاي ذكر ميگردد. الف: بنابر احتياط واجب بايد انسان از پوشيدن لباس شهرت كه پارچه يا رنگ يا دوخت آن براي كسي كه ميخواهد آن را بپوشد معمول نيست خودداري كند. رساله توضيح المسائل امام خميني (ره)، مسأله 845. ب: بايد از انتخاب رنگ يا شكلي كه موجب جلب نظر و انگشتنما شدن است خودداري نمايند. پاسخ استفتاء از آيتالله خامنهاي، سالنامه زن سال 1371، ص 94، منتشر شده از سوي ستاد برگزاري نمايشگاه تشخيص و منزلت زن در نظام اسلامي.[9] . و لا تبرّجن تبرج الجاهليه الاولي (سوره احزا، آيه 33)، غير متبرجات بزينهٍ (سوره نور، آيه 60)؛ و لايضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن، (سوره نور، آيه 31).[10] . و لا يبدين زنتهنّ الاّ لبعولتهنّ او آبائهن... (سوره نور، آيه 31).[11] . لاينبغي للمرأه ان تعطّل نفسها و لو ان تعلّق في عنقها قلادهً، (حر عاملي، وسايل الشيعه، دار احياء التراث العربي، چ 4، بيروت، 1391. ج 1، ص 410، باب 52، حديث اوّل).[12] . معصومي، سيد مسعود، «احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعي آنان مطابق با نظرات آيات و مراجع تقليد» چ 1، دفتر تبليغات اسلامي، احكام زينت، ص 71، چ 1، 1372. [13] حر عاملي، وسائل الشيعه الي المسائل الشريعه، ج 9، كتاب الحج، روايات باب 33 از ابواب احرام، ص 41، همچنين صدوق، المقنع، ص 229، چ مؤسسه الامام الهادي ـ عليه السّلام ـ .[14] . حر عاملي، وسائل الشيعه، چ 4، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1391، ج 3، ابواب احكام لباس، باب 12، ص 354، همچنين، طباطبائي، سيدمحمدكاظم، العروه الوثقي، مكتبه الوحداني، قم، 1400.[15] . به كتابهاي احاديث ذيل واژههاي سرور، بهجت، نضره. نشاط، و فرح مراجعه گردد. به عنوان نمونه در كتاب حديثي ميزان الحكمه، ج 4، ص 438؛ ذيل واژه سرور، احاديثي در اين زمينه نقل شده است.[16] . براي آگاهي از عدم صحت تصور مذكور به دومين قسمت مقاله «نقد ادله مخالفين چادر مشكي» روزنامه جمهوري اسلامي، 4 بهمن 1379 مراجعه گردد.[17] . مجله زندگي، دفتر شادابي، ص 50. (تهيه نشر دارالحديث، قم؛ بهار 1379)، به نقل از كتاب آيين زندگي، ص 37.[18] . مجله زندگي، دفتر شادابي، ص 77، تهيه و نشر مركز تحقيقات دارالحديث قم، بهار 1379، به نقل از كتاب «شادي و زندگي» اثر دكتر دكتر مهدي بهادري نژاد، نشر اوحدي تهران، چ اوّل، 1375، مراجعه گردد.