فقر روش و بينش در بعضي مقالات حجاب - فقر روش و بينش در بعضي مقالات حجاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فقر روش و بينش در بعضي مقالات حجاب - نسخه متنی

نویسنده: حسين مهدي زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فقر روش و بينش در بعضي مقالات حجاب

مقدمه

چندي قبل روزنامه نوروز گزارش يك نشست مشترك چند دختر و پسر و جوان را با عنوان «هم‎انديشي جوانان درباره لباس پوشيدن»‌ چاپ نمود كه در آن به طور ضمني و صريح به نكوهش مصاديق حجاب بتر زنان مثل چادر مشكي و در مقابل به تمجيد از لباس‎هاي كوتاه، نازك و رنگين پرداخته شد.[1] بنده در ضمن مقاله‎اي با عنوان «هم‎انديشي منطقي با جوانان درباره لباس» به منظور كمك به تفكّر منطقي جوانان به نقد و بررسي استدلالي مطالب مطرح شده در هم‎انديشي پرداخته‎ايم. به رغم ارسال مقاله براي روزنامه نوروز هم برايم معلوم نيست كه چرا مقاله بنده در آن روزنامه چاپ نشد؟! مگر فلسفه وجودي مطبوعات تنوير افكار عمومي از طريق تضارت آراء نيست تا انديشه‎هاي صحيح از آن متولد گردد؟

«اضربوا بعض الرأي ببعض يتولّد منه الصواب»[2]

«من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطا»[3]

آن‎كه به نظرها و عقيده‎هاي ديگران روي آورد موارد خطا را مي‎شناسد. برخي مطبوعات به رغم طرح شعارهاي زيبايي مثل هم‎انديشي و نقدپذيري، مشكل اصلي اين‎گونه مطبوعات ابتلاي آن‎ها به آفت و بيماري فقر در روش و بينش در مقالاتي است كه درباره حجاب و پوشش منتشر مي‎كنند كه در مقاله حاضر به طور مختصر به اين موضوع پرداخته شده است.

1. فقر در روش

ترديدي نيست كه رسالت و وظيفه اصلي مطبوعات ارتقاي سطح معرفت و بينش مردم است و انتخاب روش صحيح در هر كاري و از جمله در ارتقاي بينش افراد جامعه بسيار مهم است. قرآن مجيد مي‎فرمايد: «و اتوا البيوت من ابوابها»[4]

«در انجام هر كاري از راه صحيح آن وارد شويد.»

به رغم توصيه عقلاني و منطقي قرآن كريم، متأسفانه مشاهده مي‎گردد بعضي از مطبوعات مثل روزنامه نوروز از نظر استفاده از روش‎هاي عملي و منطقي براي فرهنگ سازي عميق، با فقر و تنگدستي موجه هستند. براي تأييد و تصديق مدعاي ياد شده كافي است نگاه مختصري به روش‎هاي انتخابي روزنامه مذكور در دو مقاله آن داشته باشيم.

1 ـ 1. گزارش مقاله گونه روزنامه نوروز از هم‎انديشي جوانان درباره لباس كه در بالا از آن نام برده شد، به دليل عدم استناد به نظرات كارشناسي و عدم حضور كارشناسان مسائل مختلف لباس فاقد هرگونه ارزش و اعتبار علمي و منطقي است اتخاذ اين‎گونه روش‎ها ممكن است براي بعضي جوانان جذاب و فريبنده باشد ولي از نظر روش‎شناسي ارزش و اعتبار علمي ندارد و بيشتر به استفاده ابزاري از جوانان شباهت دارد.

2 ـ 1. اخيراً روزنامه نوروز مقاله‎اي ادبي با عنوان «نكند پدرم مرا نشناسد» چاپ نموده است.[5] مقاله مذكور نيز همانند مقاله قبلي از فقر و بلكه بالاتر، از فقدان روش علمي و منطقي شديداً‌ رنج مي‎برد؛ زيرا مسأله لباس و پوشش از جمله مسائل مهم و نيازمند مباحث كارشناسي عميق است و كارآمدي يا ناكارآمدي بعضي مصاديق حجاب و پوشش مانند چادر مشكي در بيرون از منزل بايد در نشست‎ها و گفتگوهاي علمي و كارشناسانه مورد بحث و كنكاش منطقي قرار گيرد.

بنابراين نمي‎توان به وسيله يك قطعه ادبي كه اصل و اساس آن را خيال‎پردازي و فقدان منطق شكل مي‎دهد درباره آن داوري نمود. اساساً چگونه مي‎توان پذيرفت از مقولاتي مثل ادب، هنر و قلم كه اموري مقدس و ارزشمند هستند در سركوب و تخريب امور مقدس و ارزشمند ديگري مثل حجاب مشكلي بانوان متدين و عفيف استفاده ابزاري گردد؟! متأسفانه استفاده از اين‎گونه روش‎هاي غير عملي و غير منطقي منحصر به روزنامه ياد شده نيست بلكه اين گونه استفاده‎هاي ابزاري و غير منطقي در مقالات حجاب بعضي مطبوعات ديگر نيز وجود دارد.[6]

2. فقر در بينش

بدتر از فقر در روش، آفت و بيماري فقر در بينش است كه بعضي از مقالات مطبوعاتي حجاب، از جمله دو مقاله ياد شده روزنمه نوروز از آن شديداً رنج مي‎برند. چون فقر در بينش مقاله گزارش گونه روزنامه نوروز با عنوان هم‎انديشي، قبلاً در مقاله مستقلي تفصلاً‌ مورد بررسي قرار گرفته است[7] لذا در مقاله حاضر فقط به بررسي فقر در بينش مقاله ادبي فوق پرداخته مي‎شود. به منظور تأييد و تصديق مدعاي ياد شده و آشنايي با بعضي مصاديق آن، نخست عين بعضي از عبارت‎هاي قابل بررسي نگارنده محترم را نقل مي‎نماييم و سپس براي آشكار شدن فقر در بينشِ مقاله مذكور آن‎ها را مورد نقد منطقي قرار مي‎دهيم.

1 ـ 2. نقل يكم

«پدرم هيچ وقت مرا بيرون خانه نمي‎شناسد مي‎گويد همه‎تان سياه پوشيده‎ايد راست مي‎گويد يكدست سياهيم سياه.»

توضيح: دو قرينه و شاهد دارد كه مراد گوينده محترم در عبارت فوق سياه‎پوشي بانوان است. قرينه اوّل اين كه گوينده خود از بانوان است. قرينه دوّم اين كه مردان اكثراً از لباس‎هاي متنوع رنگي استفاده مي‎كنند برخلاف بانوان كه بعضاً در بيرون از منزل از لباس‎هاي مثل مانتو، مقنعه و چادر مشكي استفاده مي‎كنند. بنابراين با توجّه به دو قرينه ياد شده مي‎توان گفت نگارنده محترم در عبارت فوق ادعا نموده همه زنان يك دست سياه مي‎پوشند.

نقد

اولاً

واقعيت عيني و خارجي و مشهود روزانه همه ما حاكي از اين است كه ادعاي سياه‎پوش بودن همه زنان ادعاي درستي نيست. نگاهي به پوشش‎هاي رنگين خانم‎ها در سطح جامعه اعم از شهرهاي بزرگي مانند تهران و غير آن و پوشش زنان روستايي استان‎هاي مختلف، تكذيب كننده ادعاي مذكور است.

ثانياً

فرض مي‎كنيم آن گونه كه ايشان ادعا نموده‎اند همه زنان در بيرون از منزل و در موجهه با نامحرم از مصاديق مختلف حجاب مشكي مثل مانتو، مقنعه و چادر مشكلي استفاده مي‎كنند. پوشش‎هاي ياد شده به دليل تأمين حجاب و پوشش بهتر و بيشتر براي زنان، قابل دفاع و عقلي و شرعي است. طبق تصريح فقها به عنوان كارشناسان مسائل ديني و اسلامي،‌ افراد ـ خصوصاً‌ زنان ـ نبايد در موجهه با نامحرم از رنگ‎هاي مهيج و تحريك كننده استفاده نمايند.[8]

و پرواضح است كه يكي از بهترين رنگ‎هاي حجاب و پوشش بانوان كه حالت تهييج و تحريك نامحرم در آن وجود ندارد رنگ مشكي است. امروزه در روانشناسي رنگ‎ها كه واقعيت عيني و خارجي نيز مؤيد آن است، اين مطلب يك امر مسلم است كه رنگ مشكلي رنگي صامت و غير فعال است و در مواجهه با نامحرم نگاه شكن است و ترديدي نيست كه اين ويژگي رنگ مشكي فلسفه و حكمت و حجاب و پوشش زنان را كه عبارت از عدم تحريك‎پذيري مردان و ايجاد آرامش روحي و رواني در سطح جامعه است، بيشتر تأمين مي‎كند.

اي كاش برخي مطبوعات و نويسندگان آن‎ها به اين پرسش جدي، پاسخ مناسب دهند كه با توجّه به ادلّه ياد شده، چرا بدون ارائه هيچ دليل معقول و منطقي و با سوء استفاده از ابزارهاي مختلف مانند قلم ادبي و غيره جنگ روحي و رواني را بر ضد زنان متدين و عفيف كه از مقنعه و چادر مشكي، استفاده مي‎كنند آغاز كرده‎اند؟

2 ـ 2. نقل دوّم

«از رنگ‎ها تنها سياه را مي‎شناسم، نه قرمز را، نه آبي را، نه سبز را و نه بنفش را.»

توضيح: به قرينه عبارت اولي كه نقل شد. مراد اين است كه استفاده پيوسته و مستمر ايشان از لباس‎هاي مشكي در بيرون منزل، باعث شده نگارنده محترم رنگ‎هاي ياد شده را نشناسد.

نقد

اولاً

از نظر منطقي تلازمي بين استفاده از لباس‎هاي مشكلي به طور مستمر در خارج از منزل و نشاختن رنگ‎هاي ياد شده نيست. زيرا استفاده از لباس‎هاي رنگين داراي رنگ‎هاي فوق در مجالس زنانه، در داخل منزل و در مقابل افراد محرم امكان شناختن رنگ‎هاي ياد شده را فراهم مي‎كند.

ثانياً

علاوه بر داخل منزل در خارج از منزل نيز ايشان و ديگر بانوان مي‎توانند از لباس‎هاي رنگين با رنگ‎هاي متنوع استفاده نمايند البتّه به شرط اين كه به طريقي مثل استفاده از چادر مشكي در مواجهه با افراد نامحرم آن‎ها را بپوشانند زيرا لباس‎هاي رنگين به دليل زيبايي خيره كننده از مصاديق زينت به شمار مي‎آيند و بانوان و دختران براساس دستور قرآن از تبرّج و نمايش زينت‎هاي خود به نامحرمان منع شده‎اند.[9] ولي در مجالسي كه افراد نامحرم حضور ندارند مثل مجالس زنانه و هم‎چنين در حضور شوهر و ديگر افراد محرم مي‎توانند از زيور آلات و زينت استفاده نمايند.[10]

و بلكه بالاتر از جواز، به استفاده از آن ترغيب و تشويق شده‎اند.[11] زيرا همان‎گونه كه حجاب و پوشش، نياز فطري انسان خصوصاً‌ زنان است، استفاده از زيور آلات و خودآرايي نيز نياز فطري انسان مخصوصاً بانوان است. اين از امتيازات احكام نوراني ومترقي اسلام است كه ضمن توجّه و پاسخگويي به دو نياز مذكور از طريق دستور الزامي زنان به رعايت حجاب و پوشش، از يك سو و تشويق زنان به استفاده از زيور آلات و زينت در كنار ممنوعيت تبرج و نمايش زينت به نامحرمان، جلوي سوء استفاده آنان را گرفته است.[12] تا زمينه سلامت روحي و رواني افراد جامعه فراهم گردد.

3 ـ 2. نقل سوّم

«فرياد شادي‎ام را آواي شوم مي‎دانند چشم‎هايم را به وري شادي مي‎بندند... من مي‎خواهم جوان بمانم، عشق بورزم، سپيد بپوشم، شاد باشم، شاد كنم و به سوي آرمان بلند انديشه‎ام گام بردارم.»

توضيح: در ضمن عبارت ادبي فوق نخست نگارنده محترم به عده‎اي غير مشخص كه ادعا ننموده مخالفان شادي وي هستند حمله نموده و با روش تبليغ القايي منفي اين‎گونه وانمود كرده است كه گروهي مجهول مانع شادماني او هستند. و در ادامه جوان ماندن، عشق ورزيدن، سپيد پوشيدن، شاد بودن و شاد كردن را جز آرمان‎ها و آرزوهاي خويش بيان كرده است.

نقد: وارد نمودن اتهام مخالف با شادي به عده‎اي، بدون تعيين مصاديق آن روش معقول و منطقي نيست، اي كاش گوينده محترم مرجع ضمير فعل‎هاي «مي‎دانند»‌و «مي‎بندند»، در سوّمين عبارت نقل شده را مشخص مي‎نمود تا به طور شفاف و صريح مي‎توانستيم با ايشان گفتگوي منطقي داشته باشيم. به هر حال چون مخاطب اتهام ياد شده معلوم نيست، از بررسي آن صرف‎نظر نموده و فقط آرزوها و آرمان‎هاي مطرح شده از سوي ايشان را بررسي كنيم.

اين‎كه گفته‎اند مي‎خواهند جوان بمانند، كسي با خواسته ايشان مخالفتي ندارد؛ زيرا آرزومندي خصوصاً آرزوي بقاي دوران حيات‎بخش جواني از آروزهاي همه انسان‎هاست. آروزمندي در امور مقدور و معقول بر انسان‎ها خصوصاً‌ بر جوانان عيب نيست.

اين‎كه گفته‎اند مي‎خواهند عشق بورزند. اصل عشق‎ورزي و پرستش نه تنها ممنوع نيست بلكه امري مقدس و محترم است و بالاتر اين‎كه يكي از مهم‎ترين نيازهاي فطري همه انسان‎هاست ولي مهم، پاسخ به اين پرسش است كه چه چيزي شايسته عشق‎ورزي و پرستش است؟ آن‎چه مسلم است اين است كه متعلق پرستش و عشق‎ورزي انسان منحصر به امور مادّي و زودگذر نيست بلكه امور معنوي پايدار نيز يقيناً‌ در حيطه عشق‎ورزي انسان قرار دارند.

اين‎كه گفته‎اند مي‎خواهند لباس سپيد بپوشند بايد گفت نوع و رنگ پوشش افراد اعم از زن و مرد در هر جامعه‎اي متأثر از عوامل و شرايط مختلف شغلي، زماني، مذهبي و غيره است؛ مثلاً پزشكان و پرستاران در زمان محيط كار خود از لباس سفيد استفاده مي‎كنند. دختران جوان هنگام عروس شدن لباس سپيد مي‎پوشند و سپس آن را كنار مي‎گذارند. رهبران ديني و طلابي كه از سلسله جليله سادات هستند به طور دائمي از عمامه سياه رنگ استفاده مي‎كنند. براي مردان در مراسم احرام حج مستحب است لباس سپيد بپوشند ولي به زنان، به دليل حساسيت بيشتر نسبت به حجاب و پوشش آن‎ها، اجازه داده شده از همان لباس معمولي ولو اين‎كه رنگ آن سپيد نباشد استفاده كنند.[13] علاوه بر ين همه افراد اعم از زن و مرد از پوشيدن لباس شهرت، يعني لباسي كه مطابق با شأن افراد نيست و باعث انگشت‎نما شدن آنان مي‎گردد منع شده‎اند.[14] بدون ترديد يكي از عوامل دخيل در تحقق لباس شهرت مي‎تواند رنگ آن باشد.

حاصل اين‎كه پوشيدن لباس سفيد اگر چه في حد نفسه منعي ندارد ولي ايشان همانند هر فرد ديگري ـ خواه به عنوان يك شهروند ايراني و خواه به عنوان يك انسان متدين ـ در جواز و منع استفاده از لباس سپيد، متأثر از عوامل مختلف ياد شده هستند و اين مطلب منحصر به ايشان نيز نمي‎باشد بلكه افراد هر جامعه‎اي در انتخاب نوع و رنگ پوشش متأثر از عوامل و شرايط متعددي، شبيه عوامل و شرايط فوق هستند.

اين‎كه گفته‎اند مي‎خواهند شاد باشند و ديگران را نيز شاد كنند، امر بسيار مطلوبي است. از نظر اسلام عزيز و احكام نوراني و مترقي آن نيز، شاد بودن و شاد كردن ديگران بسيار مورد تشويق و توصيه قرار گرفته است.[15] آن‎چه در اين‎جا شايسته يادآوري است دو نكته مي‎باشد:

نكته ‌اوّل

عده‎اي با پذيرش اين پيش فرض كه استفاده از لباس مشكي لزوماً‌ نشانه عزا و فقدان شادي است، تلاش مي‎كنند افراد استفاده كننده از لباس‎هاي مشكي را افراد غمگين و افراد استفاده كنند از لباس رنگين را افراد شاد بدانند و حال آن‎كه اين تصور و پيش فرض‎ آن‎ها نادرست است؛ زيرا نه همه افرادي كه از لباس‎هاي مشكي استفاده مي‎كنند، لزوماً افراد غمگيني هستند و نه همه افرادي كه از لباس‎هاي رنگين استفاده مي‎كنند، لزوماً‌ افراد شادي هستند. علت نادرستي پيش‎فرض فوق اين است كه لباس مشكي گاهي علامت و شعار عدّه خاصي قرار مي‎گيرد؛ همچون پوشش مشكي كه شعار بني عباس بوده است يا استفاده از عمامه مشكي كه هم اكنون علامت و شعار سيادت براي سلسله جليله سادات روحاني است.

علاوه بر علامت و شعار، گاهي استفاده از پوشش مشكي نشانه وقار و متانت و سنگيني است؛ مانند مواردي كه زنان از اين پوشش در بيرون منزل استفاده مي‎كنند. بنابر آن‎چه ذكر شد اين كه بعضي خيال مي‎كنند التزام به رعايت احكام ديني و مذهبي همچون استفاده‌ زنان از حجاب و پوشش برتر و از جمله چادر مشكي منافي شادماني و ملازم با غم و اندوه و باعث بيماري روحي و افسردگي است، بيماري روحي و افسردگي است، تصور صحيحي نيست.[16]

بلكه برعكس، دين و مذهب پاي‎بندي به احكام آن باعث آرامش روحي و رواني است و بهترين دليل بر اين مدعا، اعترافات صريح بعضي محققين است. ديل كارنگي مي‎گويد: امروز جديدترين علم يعني روان‎پزشكي، همان چيزهايي را تعليم مي‎دهد كه پيامبران به مردم آموختند؛ زيرا آنان دريافتند كه داشتن يك ايمان محكم، نگراني، تشويش، هيجان و ترس را برطرف مي‎كند.[17]

نكته دوّم

عدم آگاهي از مفهوم جامع و كامل شادماني باعث شده بعضي شادي و نشاط را فقط در شادي‎هاي مادّي و زودگذر منحصر نموده و از شادماني‎هاي اصيل كه از اعتقاد به امور معنوي و پايدار به دست مي‎آيد، غفلت نمايند. يكي از پژوهشگراني كه ساليان دراز در غرب زيسته و در مراكز آموزش عالي مختلف آن‎جا تدريس نموده و درباره شادي تحقيقات فراواني كرده است، به دخالت عنصر معنويت و اعتقادات در ازدياد شادي‎هاي اصيل و پايدار تأكيد فراوان دارد.

ايشان معقتد است انسان براي نجات از مشكلات كنوني خود و دستيابي به شادي هميشگي، بايد اعتقاد و باور خود را عوض كند و بپذيرد كه در زندگي شادي‎هايي به مراتب عميق‎تر از لذت‎هاي جسماني وجود دارند كه دستيابي به آن‎ها نياز به وقت، تلاش و صبر و حوصله دارد. وي معتقد است با تقويت ارزش‎هاي انساني همچون عشق خدمت به مردم، خوش‎بيني، خيرخواهي، سپاسگذاري، رضايت، قناعت، گذشت و خلاصه زدودن رذائل اخلاقي مي‎توان به شادي دست يافت.[18]

جمع‎بندي و نتيجه‎گيري

از آن‎چه گذشت به خوبي آشكار گشت كه مقالات بعضي مطبوعات درباره حجاب مبتلا به آفت و بيماري فقر در روش و بينش هستند. ابتلاي برخي مطبوعات به مشكل ياد شده نه تنها باعث فرهنگ‎سازي صحيح كه از جمله اهداف مقدس آنهاست نمي‎گردد، بلكه به ليبراليسم فرهنگي و هرج و مرج در رفتارهاي اجتماعي منجر مي‎شود. مطبوعاتي كه از فقر در روش و بينش رنج مي‎برند اگر واقعاً‌ خواستار فرهنگ سازي عميق و صحيح هستند، به آن‎ها پيشنهاد مي‎شود به مقالات انتقادي از جمله مقاله حاضر اهمّيت داده و به چاپ آن اقدام نمايند. بدين ترتيب هم از مشكل تك‎انديشي و نقدناپذيري رهايي مي‎يابند و هم زمينه نجات از فقر در روش براي انان فراهم مي‎گردد.

حسين مهدي زاده



[1] . گيو نمازي، «شلوار لي، آستين كوتاه، رنگ روشن نه هرگز!» روزنامه نوروز، 18/4/80، ص 8.

[2] . ناظم‎زاده قمي، سيد اصغر، جلوه‎هاي حكمت، گزيده موضوعي كلمات اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ ، چ 1، دفتر نشر الهادي، قم 1373، واژه رأي، ص 225.

[3] . نهج البلاغه، تحقيق صبحي صالح، ص 501، حكمت 173.

[4] . سوره بقره، آيه 189.

[5] . مانا دشتگلي، «نكند پدرم مرا نشناسد»، روزنامه نوروز، 24 شهريور 1380، ص 8.

[6] . به عنوان مثال، مجله زنان در بهمن و اسفند 1373 شماره 22، ص 4، مصاحبه مفصلي درباره لباس و حجاب مشكي با مردم كوچه و بازار و خصوصاً‌ زنان چاپ نموده است. مصاحبه ياد شده نيز به دليل دو مشكل اساسي از فقر در روش منطقي شديداً رنج مي‎برد. مشكل اوّل اين كه اين گونه مصاحبه‎هاي با مردم كوچه و بازار مبتني بر نظرات سريع و نسنجيده و بدون كارشناسي است. و لذا ارزش علمي و منطقي ندارد. مشكل دوّم اين است كه مصاحبه‎كننده در جاي جاي مصاحبه با طرح سؤالات شبهه برانگيز تلاش نموده با استفاده از روش تبليغ القايي منفي مطالبي را بر ضد حجاب و پوشش مشكلي به ذهن مخاطبان تحميل نمايد پرواضح است كه روش مذكور نيز شديداً باعث كاهش ارزش علمي اين گونه مصاحبه‎ها مي‎گردد.

[7] . به مقاله «هم‎انديشي منطقي با جوانان درباره لباس»، حسين مهدي‎زاده، روزنامه جمهوري اسلامي، 19، 21 شهريور 1380 مراجعه گردد.

[8] . به توضيح المسائل فقها و مراجع تقليد مباحث مربوط به پوشش و محرم و نامحرم مراجعه شود به عنوان نمونه، در زير نظر فقهي امام خميني (ره) و آيت‎الله خامنه‎اي ذكر مي‎گردد. الف: بنابر احتياط واجب بايد انسان از پوشيدن لباس شهرت كه پارچه يا رنگ يا دوخت آن براي كسي كه مي‎خواهد آن را بپوشد معمول نيست خودداري كند. رساله توضيح المسائل امام خميني (ره)، مسأله 845. ب: بايد از انتخاب رنگ يا شكلي كه موجب جلب نظر و انگشت‎نما شدن است خودداري نمايند. پاسخ استفتاء از آيت‎الله خامنه‎اي،‌ سالنامه زن سال 1371، ص 94، منتشر شده از سوي ستاد برگزاري نمايشگاه تشخيص و منزلت زن در نظام اسلامي.

[9] . و لا تبرّجن تبرج الجاهليه الاولي (سوره احزا، آيه 33)، غير متبرجات بزينهٍ (سوره نور، آيه 60)؛ و لايضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن، (سوره نور، آيه 31).

[10] . و لا يبدين زنتهنّ الاّ لبعولتهنّ او آبائهن... (سوره نور، آيه 31).

[11] . لاينبغي للمرأه ان تعطّل نفسها و لو ان تعلّق في عنقها قلادهً، (حر عاملي، وسايل الشيعه، دار احياء التراث العربي، چ 4، بيروت، 1391. ج 1، ص 410، باب 52، حديث اوّل).

[12] . معصومي، سيد مسعود، «احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعي آنان مطابق با نظرات آيات و مراجع تقليد» چ 1، دفتر تبليغات اسلامي، احكام زينت، ص 71، چ 1، 1372.

[13] حر عاملي، وسائل الشيعه الي المسائل الشريعه، ج 9، كتاب الحج،‌ روايات باب 33 از ابواب احرام، ص 41، هم‎چنين صدوق، المقنع، ص 229، چ مؤسسه الامام الهادي ـ عليه السّلام ـ .

[14] . حر عاملي، وسائل الشيعه، چ 4، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1391، ج 3، ابواب احكام لباس، باب 12، ص 354، هم‎چنين، طباطبائي، سيدمحمدكاظم، العروه الوثقي، مكتبه الوحداني، قم، 1400.

[15] . به كتاب‎هاي احاديث ذيل واژه‎هاي سرور، بهجت، نضره. نشاط، و فرح مراجعه گردد. به عنوان نمونه در كتاب حديثي ميزان الحكمه، ج 4، ص 438؛‌ ذيل واژه سرور، احاديثي در اين زمينه نقل شده است.

[16] . براي آگاهي از عدم صحت تصور مذكور به دومين قسمت مقاله «نقد ادله مخالفين چادر مشكي» روزنامه جمهوري اسلامي، 4 بهمن 1379 مراجعه گردد.

[17] . مجله زندگي، دفتر شادابي، ص 50. (تهيه نشر دارالحديث، قم؛ بهار 1379)، به نقل از كتاب آيين زندگي، ص 37.

[18] . مجله زندگي، دفتر شادابي، ص 77، تهيه و نشر مركز تحقيقات دارالحديث قم، بهار 1379، به نقل از كتاب «شادي و زندگي» اثر دكتر دكتر مهدي بهادري نژاد، نشر اوحدي تهران، چ اوّل، 1375، مراجعه گردد.

/ 1