آيا موسيقي مي‌تواند انسان را با عشق اتصال، و به حق نزديك و حقيقت را به انسان نشان دهد؟ - آيا موسيقي مي‌تواند انسان را با عشق اتصال، و به حق نزديك و حقيقت را به انسان نشان دهد؟ نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

آيا موسيقي مي‌تواند انسان را با عشق اتصال، و به حق نزديك و حقيقت را به انسان نشان دهد؟ - نسخه متنی

سيدجواد حسيني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا موسيقي مي‌تواند انسان را با عشق اتصال، و به حق نزديك و حقيقت را به انسان نشان دهد؟

مقدمه

امروزه در مجالس و محافل، روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها، مجلات و نشريات الفاظي چون عشق، محبّت، آزادي معنويت، حق حقيقت، معنويت عرفان، و... زياد شنيده و ديده مي‌شود كه بدون توجّه به جايگاه‌هاي اصلي اين الفاظ و خواستگاه واقعي آنها و بدون ذكر متعلق آنها در هر موردي به كار مي‌رود، عشق از آن كلمه‌هاي مقدس و مظلومي است كه فطرت انسان را با آن سرشته‌اند، ولي مي‌بينيم نسبت به هر چيز نامقدّسي عشق به كار مي‌رود، آيا عشق حقيقي آن عشق‌هاي حيواني و مجازي را هم مي‌تواند زير بال بگيرد؟ و يا اين كه به قول مولوي:




  • عشق‌هايي كز پي رنگي بود
    زانكه عشق مردگان پاينده نيست
    چون كه مرد سوي ما آينده نيست



  • عشق نبود عاقبت ننگي
    چون كه مرد سوي ما آينده نيست
    چون كه مرد سوي ما آينده نيست



و يا كلمه حق و حقيقت، درست است كه هر چيزي حقيقتي دارد، ولي حق اصلي خدا است،‌و انسان آفريده شده كه به اين حق برسد ولي آيا مي‌توان حق را نسبت به هر خيال‌پردازي‌ها و پروازي‌ها به كار بُرد؟ و هر عالم فكري و خيالي و ... كه براي خود ساختيم بگوييم اين حق و حقيقت است؟ و يا بايد مرزي براي اينها قائل شد، و همچنين آيا هر چيز و هر عملي مي‌تواند انسان ار به عشق حقيقي اتصال دهد و يا هر وسيله‌اي مي‌توان به حق و حقيقت رسيد؟ و يا اين كه راه خاصص و عمل معيّني لازم است تا انسان به عشق حقيقي اتصال پيدا كند و به عالم حقيقت آشنا شود، با اين مقدّمه سراغ كلام و سخنان يكي از آقاياني مي‌رويم كه در بزرگداشت محمد مير نقيبي پيشكسوت موسيقي ايران ايراد شده است:

«موسيقي دريايي است كه انسان اين راه را درست برود مي‌تواند، اتصال كاملي با عشق پيدا كند او در پايان بيان كرد كه اين عالم (عالم موسيقي) نوعي نزديكي به حق است و حقيقت را به انسان نشان مي‌دهد.»[1] براي روشن شدن نقد و فهم سخنان مذكور كه آيا موسيقي يك چنين بردي دارد يا نه؟

به نكاتي اشاره مي‌شود:

1ـ تعريف و انواع موسيقي

موسيقي عبارت از اصوات و آهنگ‌هايي است كه انسان را در عالمي كه براي وي قابل توصيف نيست سير مي‌دهد، و چنان بر اعصاب آدمي مسلّط مي‌شود كه گاهي مي‌گرياند و گاهي انسان را مي‌خنداند، گاهي اعضا و جوارح انسان را بدون اختيار خود به حركت در مي‌آورد، و زماني تهييج عشق و شهوت مي‌كند و آدمي را برده و غلام خود ساخته بر اعصاب عقل، فكر و روانش فرمانروايي و حكومت مي‌كند.»[2] و موسيقي بر دو نوع است، طبيعي، و موسيقي غير طبيعي (مصنوعي) موسيقي طبيعي عبارت است از صداي دلواز ريزش آبشارها، آواي روح‌پرور بلبل، قمري، و عندليب ترانه دلرباي كبك و هزاردستان، نواي نغز پرندگان، نغمه مسرّت‌بخش جويبارها، صداي فرحبخش شاخه‌هاي درختان به هنگام وزش باد، اين اصوات و آهنگ‌ها نه دور از صدمه و آسيب و زيان است و بلكه نيروي تفكّر و تعقل را زياد مي‌كند و خستگي‌هاي دماغي را نيست و نابود مي‌سازند و انسان را خوشحال و بانشاط و سرحال مي‌نمايند.

موسيقي مصنوعي: آهنگ‌هاي مصنوعي است كه دست بشر آن را به وجود مي‌آورد به وسيله وسائلي از قبيل ويولن، ترومپت، گيتار، تار، سنتور، تنبور وغيره ايجاد مي‌شود، اصواتي كه توسط اين آلات به وجود مي‌آيند گاهي انسان را راهي وادي آخرت، و زماني بحد افراط غريق نشاطش مي‌سازند و باعث فراموشي گذشته‌ها و تضعيف نيروي تعقّل و تفكّر مي‌شود.

2ـ تأثيرات منفي موسيقي بر وجود و روح انسان از ديدگاه دانشمندان، دانشمندان آثار منفي زيادي براي موسيقي بيان كرده‌اند، كه فقط به فهرست آنها اشاره مي‌شود:

1ـ ايجاد عدم تعادل و توازن بين اعصاب سمباتيك و پاراسمباتيك.

2ـ ايجاد اغتشاشات و آشفتگي‌هاي رواني و ايجاد مرضي به نام ماني manie .

3ـ ايجاد مرض پارانويا و ادعاهاي بي‌مورد.

4ـ كوتاهي عمر، در بررسي‌هايي كه انجام شده است نشان مي‌دهد كه طولاني‌ترين عمر از آن كساني بوده است كه با موسيقي و تحريكات سروكار نداشته‌اند، مانند آقاي عباس طاهري ايراني 131 ساله، شير علي اوف 167 ساله، هاتين نين 168 ساله، هنري جانگيز انگليسي 169 ساله[3]، .... و كمترين عمر از آن كساني بوده است كه موسيقي‌دان و آهنگ‌ساز بوده‌اند، كه به عنوان نمونه به بعضي از آنها اشاره مي‌شود، پرگولزي 26 سال، شوبرت 31 سال، بليني 32 سال، هنري پرسل 37 سال، جرج گوشوپن 39 سال، هندلسن 38 سال، موريس ژوبر 40 سال، توماس مورله 45 سال. حبيب سماعي 45 سال، خالقي 59 سال، صبا 55 سال، قمرالملوك وزيري 54 سال، درويش 54 سال و[4] ... كه اگر بخواهم همه آنها را نام ببرم خود كتابي مي‌شودك

5ـ ضعف اعصاب.

6ـ اختلافات دماغي.

7ـ تأثيرات قلبي.

8 ـ انتخار و خودكشي.

9 ـ موسيقي و فحشا و دهها مرض ديگر، اين بخش را با آمار مختصري از امراض روحي و جسمي موسيقيدانان معروف به پايان مي‌بريم:

بتهون: پريشان فكري، بدبيني به جامعه، ديوانگي.

بولدن: اختلالات عصبي، ناراحتي‌هاي روحي و ديوانگي.

شومان: بيماري عصبي، فلج انگشتان، كوري، ضعف حس سامعه، ديوانگي.

نيچه: ضعف اعصاب، تضادهاي روحي، ديوانگي.

واگنر: ضعف اعصاب، تضادهاي روحي و بدبيني.

دوكوديني: ضعف اعصاب، تضادهاي روحي، بي‌قيدي، تندخوئي و ضعف باصره.

يوهان: ضعف اعصاب،افسردگي، ناكامي.

باخ: ضعف اعصاب، اختلال هواس، تندمزاجي و كوري.

راول: اغتشاشات فكري، عصبانيت، خشم كوري.

هندل: عصبانيت، بدبيني به جامعه، كوري.

موتزارت: لاقيدي،‌پريشاني فكري، سيل، جوانمرگي.

هندلسن: اختلالت روحي و عصبي، تندخوئي، سكته و ...[5]

4ـ موسيقي از ديدگاه آيات و روايات:

آيات و روايات عديده‌اي بر مذمّت و حرمت موسيقي لهوي دلالت دارد كه علما و مراجع عظام هم طبق آنها فتوا به حرمت موسيقي لهوي داده‌اند كه در اينجا به دو روايت اشاره مي‌شود: آيات قرآن: 1ـ «واجتنبوا قول الزور»[6] از قول زور اجتناب كنيد، مفسرين و روايات قول زور را به موسيقي و غنا تفسير نموده‌اند.[7]

2ـ «و من الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم و يتخذها هزواً»[8] از مردم كساني هستند كه سخنان بيهوده را مي‌خرند تا مردم را از روي ناداني، از راه خدا گمراه سازند و آيات الهي را به استهزاء گيرند براي آنان عذاب خوار كننده است. كه از اين آيه حتي حرمت تعليم موسيقي لهوي، خريد و فروش استفاده شده است چنانكه روايات هم دلالت دارند.[9] و آيات ديگري كه مجال نيست.[10] امّا روايات:

1ـ امام صادق u فرمود: «خانه‌اي كه در آن غنا و موسيقي باشد مصون و محفوظ از بليّات ناگهاني (سكته، ...) نيست و دعا در ان قبول نمي‌شود و ملك وارد آن خانه نمي‌گردد و در ورايت ديگر فرمود: «وعده عذاب داده است.»[11]

2ـ پيامبر اسلام فرمود: «تعليم موسيقي (لهوي) و غنا حلال نيست و همين طور خريد و فروش زنهايي كه غنا و ... مي‌خوانند و كاسبي با آنها حرام است.[12] اين آيات و روايات به خوبي بر مذمّت و حرمت بعضي از انواع موسيقي دلالت دارند، در پايان اين قسمت يادآوري دو نكته ضروري است.

1ـ نمي‌خواهيم ادعا كنيم كه تمام آهنگ‌ها حرام است بلكه بايد فرق گذاشت بين حلال و حرام آن، چنان كه فقها موسيقي لهوي را حرام دانسته‌اند نه مطلق آن را.

2ـ ما منكر بعضي آثار غير منفي و شايد گاهي مثبت موسيقي نيستيم چنان كه از برادر مرحوم علامه طباطبائي نقل شده است كه نامبرده «راجع به تأثير صدا و كيفيّت آهنگ‌ها و تأثير آن در روح و تأثير لالائي براي كودكان كه آنها را به خواب مي‌برد و به طور كلّي از اسرار علم موسيقي و روابط معنوي روح با صداها و طنين‌هاي وارده در گوش كتابي نوشتند كه تا به حال در دنياي امروز بي‌نظير و از هر جهت بديع و بي‌سابقه بوده ولي از ترس استفاده نامشروع از آن را چاپ نكرده بلكه از بين مي‌برند.»[13] ولي بحث اين است كه چگونه به صورت مطلق ادعا مي‌شود كه موسيقي باعث اتصال كاملي با عشق و نشان دادن حقيقت و رسيدن به حق مي‌شود، آنچه كه ما در شرع داريم نماز[14] و دعا[15] و مناجات و هر كار حلالي كه به قصد قربت، و رسيدن به خدا انجام بگيرد باعث رسيدن به حق و اتصال به عالم بالا و ملكوت مي‌شود، و آنچه هم از ائمه مار رسيده است سفارش به موضوعات بالا است يك مورد نمي‌توان در شرع پيدا كرد كه براي رسيدن به حق و حقيقت و عشق اصلي به موسيقي و آهنگ سفارش شده باشد، تنها موردي را كه اجازه داده‌اند در حال بردن عروس به سوي حجله است.[16]

اين حسين سرور عاشقان كربلا است كه وطن و فرزند را، جوان دوستان را، جان و مال را در راه رسيدن به معشوق اصلي تقديم كرد و از مدينه تا كربلا از معشوق حقيقي و اتصال به عالم حق و حقيقت دم مي‌زد، يك بار سفارش به موسيقي و آهنگ و ... نكرد براي رسيدن به عشق اصلي و آنچه در شب آخر براي رسيدن به روح عشق و پيوستن به عالم حق و حقيقت داشت گريه و مويه بود دعا و نماز و راز و نياز بود، و آن امير عاشقان است كه نداي «فزت و ربّ الكعبه» سرداد، و محراب را سكوي پرش به ملكوت اعلا و عشق حقيقي قرار داد آنچه دارد مناجات است و دعا يك بار از اين وسيله پيشرفته يعني موسيقي براي اتصال با عشق و ... استفاده نكرد، ايّام، ايّام شهادت عاشق ولايت و اصل حقيقت، زهراي نبي همسر ولي، مام امامت،‌ سيّده زنهاي عالم صديقه كبري است كه اشكش را جانش را فرزندش را، قبر گمنامش را در راه عشق به ولايت داد، امّا آنچه براي پيمودن اين وادي داشت دعا و رازو نياز و نماز، بود زهرا را زهرا گفته‌داند چرا كه از محراب عبادت او نور عشقش به ملكوت اعلا مي‌تابيد و خداي كه معشوق تمام هستي است به اين عاشق دلسوخته و دلباخته خود مي‌باليد و افتخار مي‌كرد به ملائكه‌ها كه اين است كنيز و بنده من، بيائيم به دنبال كساني باشيم كه عاشق اصلي خدا، و معشوق تمام پاكان بودند، آنهايي كه سر تا پاي وجودشان را حق و حقيقت فرا گرفته بود، آنها كه از زبان معشوق اصلي همه هستي‌ها بيان كرده‌اند كه بشر آنچه تو را به او مي‌رساند، معنويات است نه سهويّات، آن معشوقي كه از سود و زيان بشر آگاه، و سازنده و خالق اوست او مي‌داند چه چيز اين آفريده را اوج مي‌دهد و به عشق حقيقي متصل مي‌كند و چه چيز انسان را تا قعر چاه پستي و حيوانيت سقوط مي‌دهد، چرا بايد به دستور سازنده وسيله‌اي، سفارشات پزشكي دستورات متخصصي عمل كرد، امّا به دستورات سازنده انسان طبيب اصلي بشريّت، فوق تخصص همه رشته‌هاي هستي توجّه نكرد؟ و دستورات او را مورد سفارش به معنويات و پرهيز از سهويّات زيرپا گذاشت. از آن طرف اعترافات موسيقيدانان نشان مي‌دهد كه يكي از عوامل مهم خستگي‌هاي روحي و فكري و سردردهاي عصبي گوش دادن به موسيقي، احدي از آنها تا حالا نگفته‌اند كه موسيقي انسان را با عشق اتصال، و با عالم حقيقت آشنا مي‌كند.[17]

سيد جواد حسيني


[1]- همايون خرّم، آفتاب يزد، موسيقي حقيقت را به انسان نشان مي‌دهد، 14 / 5 / 80 شماره 436.

[2]- ر. ك: سيد مرتضي علم الهدي، ساز و آواز، (قم: پيام اسلام، 1352)، ص 5.

[3]- ساز و آواز، (پيشين)، ص 15، 14.

[4]- ساز و آواز، (پيشين)، ص 20، 16، به نقل از كتاب تأثير موسيقي.

[5]- همان مدرك، ص 70، 69.

[6]- سوره حج، آيه 30.

[7]- ر. ك: علي طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، (لبنان: بيروت، دار المعرفه، دوّم، 1408)، ج 8، 7، ص 131.

[8]- لقمان، 6.

[9]- مجمع البيان، (پيشين) ج 8، 7، ص 490.

[10]- سوره فرقان آيات 73، 72 و سوره اسراء آيه 39.

[11]- وسائل الشيعه، نقل از ساز و آواز.

[12]- مجمع البيان، (پيشين)، ج 8، 7، ص 490.

[13]- سيد محمد حسين حسيني تهراني، مهر تابان يادنامه علامه طباطبائي، (انشارات باقرالعلوم)، ص 25.

[14]- نماز نزديك كننده هر باتقوا به خدا است. ر. ك: عليرضا صابري، الحكم الزاهراه، (پيشين)، ج 1، ص 254.

[15]- دعا نور آسمان‌ها و زمين است، ر. ك: الحكم الزاهره، (پيشين)، ج 1، ص 254.

[16]- محمد حر عاملي، وسائل الشيعه، (بيروت: داراحياء التراث العربي)، ج 12، ص 85، 84.

[17]- ر. ك: ساز وآواز، (پيشين)، ص 77، تجربه و اعترافات موسيقيدانان.

/ 1