نقدي بر مقالة «زنان و خودباوري»
در تاريخ اوّل و دوّم دي ماه 1380 در روزنامه همشهري (ش 2599 و 2598) در صفحه 6 مقالهاي به چاپ رسيد تحت عنوان «نقشهاي اجتماعي زنان» و «زنان و خودباوري» در اين نوشته نگارنده در صدد آن است تا نكاتي مختصر را پيرامون آن متذكر شود.1. در طي مقاله مطالب متعددي از منابع مختلف ذكر شده كه متأسفانه در پايان نيامده است و فقط اشاره شده است كه «منابع در دفتر روزنامه موجود است» و البتّه اين كافي نيست و يك مقاله تحقيقي بايد استناداتش روشن و در دسترس خواننده باشد تا قابل مراجعه باشد.2. در مقاله اشارهاي به سابقه اسفبار وضعيت زنان در خانه و جامعه در طي تمدنهاي گذشته دارد كه مايه شرمساري بشريت است و البتّه امري صحيح است.[1] ضمناً اشاره به مطلوب بودن افزايش سطح باسوادي، مشاركت و اشتغال زنان شده است كه اين مطلب هم مورد قبول است به شرطي كه در همه اين زمينهها مراعات ساير حقوق و تكاليف زنان و مردان نيز بشود و اين را هم ميپذيريم كه كار زن محدود به خانه نيست و در بعضي شرايط خوب است يا لازم است كه در امور اجتماعي، سياسي و اقتصادي مشاركت نمايند.3. در ستون سوّم قسمت دوّم مقاله آمده است: «زنان با ايفاي فعاليّتهاي بيرون از خانه توانستند به استقلال اقتصادي و مالي دست يابند و در نتيجه براي بقاي خود وابسته به درآمد شوهر نباشند و اين مسئله وابستگي فكري به مرد را نيز كاهش داد.در اين زمينه شايان توجّه اين است كه استقلال اقتصادي زن و داشتن درآمد و اجازه تصرف در آن به نحو دلخواه و نيز استقلال در تفكّر و انديشه في حد نفسه امري مطلوب و بياشكال است، امّا بايد توجّه داشت كه كار اقتصادي زن، توصيه اوّل و مورد سفارش دين نيست تا زنان ما امز همسرداري و تربيت فرزندان صالح و سالم را ناتمام بگذارند و به دنبال كار بيرون از خانه بروند نكته ديگر اينكه وظيفه اداره هزينههاي زن و همسر را اسلام بر دوش مرد نهاده است و مشاغل مختلف اقتصادي و جامعه را در درجه اوّل بايد در اختيار مردان گذاشت مگر مواردي كه حضور زنان لازم باشد و در درجه دوّم بعد از اشتغال مردان داراي شرايط كار و رفع معضل بيكاري، ميتوان بعضي كارهاي متناسب با شرايط جسماني و روحي و خانوادگي بانوان را به آنان سپرد. امروزه متأسفانه ما شاهديم كه برخي از زنان با بالا رفتن سطح سواد و پيدا كردن شغل و درآمد، كم كم استقلال مالي و فكري پيدا ميكنند و در نتيجه پايبند زندگي مشترك نيستند.يا اصلاً تن به ازدواج نميدهند و يا در سنين بالا اگر هم ازدواج كردهاند، با اندك مشكل و اختلافي، تصميم به جدايي و آزادي از قيد خانواده و همسر ميگيرند. به هر حال استقلال اقتصادي و فكرياي كه موجب كاهش امر ازدواج و موجب افزايش آمار طلاق بشود، به هيچ وجه مطلوب نيست و بايد درمسير صحيح قرار گيرد، بعلاوه در زماني كه مردان بسيار زيادي ـ بيش از دو سه ميليون ـ بيكار هستند و در نتيجه تشكيل خانواده نميدهند و دهها مشكل اجتماعي ديگر پيش ميآورند، تبليغ كردن كار زنان بيرون از خانه و مشاركت اقتصادي و اجتماعي چندان موجه نمينمايد. مطلب ديگر اينكه در صورت حضور و مشاركت زنان در امور مختلف جامعه، آنچه پيش از هر چيز و بيش از همه بايد ملاحظه شود، سلامت روابط و عدم اختلاط محيطهاي كار و تحصيل و نحوه حضور و آمد و شد است. تحصيل و شغلي كه موجب نافرماني امر الهي باشد و شئونات ديني در آن به طوركامل مراعات نشود، موجب ضرر و زيان مردان و زنان ميشود.4. در ستون سوّم قسمت دوّم مقاله از قول بعضي، شش مشخصه براي خانواده جديد ذكر ميكند، در اينجا پرسش نگارنده از صاحب مقاله اين است كه آيا اين مشخصهها را ـ كه تا حدودي واقعيت پيدا كرده است ـ حق ميدانيد يا نه؟ اگر حق و صحيح نيست پس چرا نظري و نقدي ارائه نكردهايد و اگر حق ميدانيد بايد در مقابل نكاتي را گوشزد نمايم:الف ـ مسئوليت اداره خانواده بر عهده مرد است و امروز هم بايد چنين باشد و در بسياري از خانهها هم چنين است، البتّه مديريت مرد، به معناي عدم دخالت و مشورت زن و فرزندان در امور خانه نيست.[2]ب ـ در بند 3 آمده: «پدر... مسئول اعمال خصوصي زن و فرزندان نيست. اگر مراد شما از اعمال خصوصي نحوه نشستن و خوابيدن و نوع غذا و كفش و لباس است، بله تقريباً همين طور است. امّا در مورد بسياري از كارهاي ديگر افراد كه جنبه خصوصي و عمومي و دنيوي و اخروي، دارد از جمله همين نوع غذا و لباس و گفتار و كردار، نه تنها پدر و مادر بلكه همه افراد جامعه نسبت به كار يكديگر مسئول هستند و اگر تعدي يا تخلف از دستورات الهي مشاهده شد، همه وظيفه و حق دخالت و جلوگيري از طريق امر و نهي را دارند. گرچه در قرآن ميفرمايد:
«وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى»[3]
و «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَهٌ»[4]
«هيچ گنهكاري بار گناه ديگري را بر دوش نميكشد.»
و «هر كس در گرو اعمال خويش است.»
امّا در موارد بسياري هم سفارش به امر به معروف و نهي از منكر ميكند.[5] و عليالخصوص به مردان و شوهران امر ميكند كه خودتان و اهل و عيال خود را از كارهايي كه موجب عذاب الهي ميشود، حفظ كنيد.[6]
« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ... »
«اي كساني كه ايمان آوردهايد! خود و خانواده خويش را از آتشي كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگه داريد.»ج ـ واقعيت و حق ان است كه اگر زن از جهت اقتصادي هيچگونه تكيهاي به مرد نداشته باشد، غالباً اساس خانواده متزلزل ميشود چرا كه زني كه مخارج زندگي خود را تأمين ميكند اگر كمترين مشكلي نسبت به شوهر خود پيدا كند، براحتي جدا ميشود و آزادانه به كار خود ادامه ميدهد پس نبايد اين امر را به طور مطلق در ميان خانوادهها ترويج كرد.5. در ستون چهارم مقاله، بخش دوّم در پايان در ضمن هشت بند نكاتي آمده است كه گرچه بعضي عبارات آن نقل قول است، امّا ظاهراً مورد تأييد نويسنده محترم است، در مورد اين فقرات نيز جملاتي ذكر ميشود كه نقد خود مطالب است چه مورد قبول مؤلف باشد و يا نباشد.الف ـ در بند 2 باز سخن از استقلال مالي و سپس استقلال فكري آمده است كه قبلاً روشن شد كه استقلال اقتصادي و فكري با چه شرايطي مورد تأييد صحيح است.ب ـ در بند 3 آمده است «شيوع ايدئولوژي برابري زن و مرد بايد به عنوان يك عامل مهم قلمداد شود،...» اگر منظور آن است كه زن و مرد بايد در همه كارهاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و غيره كاربرد مشابه و مانند يكديگر داشته باشند، صد البتّه كه چنين چيزي غلط است و زن و مرد بعلت تفاوتهاي بسيار جسمي و روحي، وظايف و حقوق متفاوتي دارند و هر يك براي نقش خاصي آفريده شدهاند. و اگر منظور اين است كه زن و مرد هر دو انسان هستند و مورد احترام و داراي كرامت و شرافت ذاتي و انساني و هر كدام داراي حقوق و تكاليف متناسب با خود هستند و هيچگونه تبعيض و ظلمي نبايد بين آنها برقرار شود. اين حرف، سخن بسيار خوب و صحيحي است. زن و مرد در اصل انسانيت واحد و مشتركند و مشابه به همين جهت در بسياري از احكام ديني مشابه هستند و در برخي ويژگيهاي جنسي متفاوتند و بر همين اساس، حقوق و تكاليفي متفاوت دارند كه به طور مفصل در محل خود بحث شده است.[7]ج ـ در بند 6 عبارتي نقل شده كه ظاهراً مورد قبول و تأكيد نويسنده محترم است:
«... قابليتهاي شغلي افراد بستگي به جنس آنها ندارد بلكه به محيط اجتماعي و خلاقيتهاي افراد مرتبط است.»
و در بند 7 ميافزايد:
«امروزه نقش مردانگي همچون نقش زنانگي، مبهمتر، انعطافپذيرتر و بيشتر تابع تفسير و تعبير فردي قرار دارد.»در اين فقرات متأسفانه ايشان يك تفكّر غلط فمينيستي را تأييد ميكنند اين عده ميخواهند بگويند اگر از كودكي پدر و مادر و مدرسه و جامعه بين دختر و پسر فرقي در آموزش و ديدگاهها نگذارند، ديگر فرقي بين زن و مرد و كاركردهاي آن دو باقي نميماند. در حالي كه چنين نيست و هركدام از جنس زن و مرد (=صنف منطقي) به اعتراف روانشناسان و دستاندركاران تعليم و تربيت و مشاهده مكرر و قطعي ما انسانها و نيز تعاليم مسلم الهي و وحي، هم از جهت بدني و فيزيولوژيكي و هم از جهت ويژگيهاي روحي و كاركردها متفاوت هستند و متأسفانه بشر امروز بر خلاف جريان طبيعت مشي ميكند و بدين وسيله هم زنان را از مدار خود خارج ميكند و كسل و خسته و مانده ميسازد و هم مرد را از رسالت خود جدا ميسازد.[8]ترويج آنچه حذف اهداف الهي و انساني و طبع موجودات است، نه معقول است و نه پسنديده و نه قابل گذشت. آيا اگر زني مأمور آتشنشاني شد و به ميان آتش و خون و ويراني رفت يا در كارگاه و كارخانه به جوشكاري مشغول شد يا در اعماق معدن و خطر به كار طاقتفرسا پرداخت، اين افتخار است و در آن هنگام ديگر با مرد برابر شده است؟! اگر زنان مؤمن و متدين ما بخواهند بگويند مشكل ما اين امور نيست و نياز به مدافع زن يا مرد نداريم، بايد چگونه و به چه كسي بگويند؟!كوتاه سخن اينكه خودباوري زنان در اين نيست كه همه صبح تا شب در بازار و اداره و كارخانه كار كنند تا خود مستقل مخارج خويش را تأمين كنند، بلكه خودباوري زن در اين است كه بداند او در نظام خلقت جايگاهي دارد و كرامتي و مرد نيز، او يك انسان مستقل و داراي فكر و روحيه جدا از مرد است، و بايد ضمن احترام متقابل، به رشد و تعالي و كمال يكديگر كمك كنند و در پي نشستن در جاي يكديگر نباشند: چرا كه با دستگاه آفرينش نميتوان درافتاد.و ضمناً در خانواده مورد نظر اسلام نه مردسالار است و نه زن، حق و تقوي محور است و زن و مرد لباس و پوشاننده و مكمل يكديگر هستند و نبايد در پي برتري بر يكديگر باشند.
در پايان نقد دو جمله از فيلسوف معروف معاصر برتراند راسل درباره انقلاب صنعتي و تأثير آن بر جوامع بشري و نيز وظيفه مهم زنان ذكر ميكنم.«انقلاب صنعتي علت اساسي تغيير اخلاق و آداب است و كليه تغييرات خوب و بد دنياي ما از آن متأثر است. توسعه كارخانهها، اضطراب و نگراني افراد را زياد كرده و به همين جهت ازدواج به تأخير افتاده است. اين تأخير ناشايست ازدواج، فحشاء را توسعه داده...كثرت جمعيت سبب شده كه افراد از بدنامي و شهره شدن نترسند. انقلاب صنعتي موجب آزادي زنان و صنعتي شدن آنان گرديده است و اين امر با روابط پيش از ازدواج و نتايج فرعي آن توأم است.»[9]
و در مورد زنان مينويسد:
«مادري را فني بدانند كه براي آن به همان اندازه هوش و استعداد لازم است كه در بكار بردن اهرم و قرقره و چرخ و پيچ و مهره و شايد دريابند كه بزرگترين هنرها همين است.»[10]
[1] . ر. ك: به نظام حقوق زن در اسلام، مرتضي مطهري، در مورد بررسي وضعيت گذشته زنان در جوامع بشري.[2] . قرآن ميفرمايد: «الرجال قوامون علي النساء...» سوره نساء، آيه 34. «مردان سرپرست زنانند».[3] . سوره فاطر، آيه 18، سوره زمر، آيه 7، سوره نجم، آيه 38.[4] . سوره مدثر، آيه 38 و سوره طور، آيه 21.[5] . سوره آل عمران، آيه 104، 110 و 114 و سوره توبه آيات 112 و 71.[6] . سوره تحريم، آيه 6.[7] . در اين زمينه ر. ك: نظام حقوق زن در اسلام، بخش پنجم و هفتم، زن در آئينه جلال و جمال، عبدالله جوادي آملي، حقوق زن در قرآن، سلسله دروس معارف قرآن از محمد تقي مصباحي يزدي، منتشر نشده.[8] . بررسي تفصيلي مكتب فمينيسم در حوصله اين نوشتار نيست. در اين زمينه ر. ك: جزوه «فمينيسم» از مؤسسه فرهنگي طه، قم و نظام حقوق زن در اسلام، مرتضي مطهري و درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسرائيل، محمد رضا زيبايينژاد و محمد تقي سبحاني و كتب روانشناسي در زمينه تفاوتهاي جسمي و روحي زن و مرد.[9] . لذات فلسفه، ص 96.[10] . لذات فلسفه، ص 154.حميد كريمي