به جاي تحريف واقعيات، جوانان را دريابيم - به جاي تحريف واقعيات، جوانان را دريابيم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

به جاي تحريف واقعيات، جوانان را دريابيم - نسخه متنی

هادي حسين خاني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به جاي تحريف واقعيات، جوانان را دريابيم

نشريه صداي عدالت در شماره 83 خود به تاريخ 27/9/80 گفت‌وگويي با خانم دكتر صديقه وسمقي عضو شوراي شهر تهران انجام داده كه برخي نكات مطرح شده توسط ايشان قابل تأمل است:

1. ايشان ضمن پذيرش فاصه و گسست بين نسل ميان سال و نسل جوان جامعه ما، يكي از دلايل آن را تحميل يك باور ديني خاص مي‌دانند. ايشان مي‌گويند: «ما در دوره پس از انقلاب شاهد بوده‌ايم كه دستگاه‌هاي حاكمه به گونه‌اي براي فرهنگ‌سازي اصرار ورزيده‌اند. آن‌ها معتقد بوده‌اند كه مي‌خواهند فرهنگ ديني و فرهنگ مبتني بر دين اسلام را ترويج كنند و از اين بابت لطمات زيادي را به دين اسلام وارد كرده‌اند.»

اينكه ايشان اصل اصرار بر ترويج فرهنگ ديني را صحيح نمي‌دانند با روش نبي اكرم (ص) و ائمه معصومين ناسازگار است. چرا كه پيامبر اكرم (ص) در طول دوران رسالت خود فرهنگ مردم را به طور كلي دگرگون ساخته و فرهنگ جاهليت را منسوخ و اسلام ناب را جايگزين آن كردند.

اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ در اين زمينه مي‌فرمايد:

«همانا خداوند سبحان حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ را مبعوث فرمود در روزگاراني كه عرب كتابي نخوانده و ادعاي وحي و پيامبري نداشت. پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ با يارانش به قتال با مخالفان پرداخت تا آنان را به سرمنزل نجات كشاند، و پيش از آن‌كه مرگشان فرا رسد آنان را به رستگاري رساند. با خستگان مدا را كرد، و شكسته حالان را زير بال گرفت تا همه را به راه راست هدايت فرمود، جز آنان كه راه گمراهي پيمودند و در آنها خيري نبود.»[1]

از اين روايت و آيات و روايات فراوان ديگر استفاده مي‌شود كه هدف عمده پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرهنگ سازي بوده و هر چند با هر كس به فراخور حالش رفتار كرده‌اند ولي در مواردي با مخالفان حق به قتال نيز پرداخته‌اند تا فرهنگ الهي را جايگزين فرهنگ طاغوتي دوران جاهليت نمايند و همين شيوه فرهنگ سازي بود كه باعث شد خيل كثير جوانان در صدر اسلام به آئين رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ گرايش پيدا كنند. بنابراين نمي‌توان فرهنگ‌سازي را عاملي براي دين‌گريزي جوانان دانست.

2. ايشان در ادامه گفتگو اظهار داشته‌اند: «يكي ديگر از اشكالات ريشه‌اي و ساختاري، پس از انقلاب به مسايل اقتصادي بر مي‌گردد. به رانت‌خواري‌ها، سوء استفاده‌هاي اقتصادي كساني كه ارتباطات ويژه‌اي با افراد ذي نفوذ در دستگاه حاكمه داشته‌اند و... و متأسفانه حكومت براي اين ضايعه بسيار بزرگ آن طور كه شايد و بايد تدبيري نينديشيده است.»

انصافاً اين بخش از فرمايش‌هاي خانم دكتر وسمقي بسيار سنجيده و بجا است و به واقع ايشان به عامل بسيار مهمي در بدبين شدن برخي از جوانان به جمعي از مسئولين اشاره كرده‌اند. امّا مهم آن است كه:

اوّلاً

آيا مي‌دانيد كه بسياري از همين رانت‌خوارها با افراد به اصطلاح اصلاح‌طلب زد و بند داشته و در قبال امتيازاتي كه دريافت كرده‌اند، در مقاطع مختلفي آنان را مورد حمايت بي‌دريغ خويش قرار داده‌اند؟ شهرام جزايري يكي از نمونه‌هاي اين مدعا است.

ثانياً

اگر ريشه بسياري از مشكلات ما رانت‌خواري و امتيازات ويژه است و ساحت اصلاح‌طلبان نيز از آن منزه است، چرا همين كه زمزمه مبارزه قوه قضائيه با مفاسد اقتصادي به گوش مي‌رسد، تضعيف مديران دولتي قلمداد شده و به طور يكپارچه و هماهنگ اين حركت قانوني زير سؤال مي‌رود آيا نبايد اصلاح‌طلبان در صف مقدم مبارزه با مفاسد اقتصادي بايستند؟

3. ايشان در ادامه فرموده‌اند: «اين سايه گسترده فكري كه متأسفانه از نظر قدرت در جامعه غلبه دارد از مردم انتظار دارد كه به قشر خارجي دين باور داشته باشد و حتّي باور هم نداشته باشد بلكه به آن تظاهر كند. ما طي اين سال‌ها نديده‌ايم كه عنايتي به ماهيت دين و درك عميق مردم نسبت به دين شده باشد. البتّه تحقق چنين امري مستلزم پذيرش آراء و افكار و مناظره و گفتگوست كه مي‌بينيم اين فرصت‌ها را سد كرده‌اند و اين اقدامات را تقبيح كرده‌اند يعني براي طرح برداشت‌هاي مختلف از دين كه در واقع غور در دين و تعمق در آن است، در جامعه ما بستر مناسب فراهم نشده است.»

در اين فرمايش ايشان اشكالات متعددي وجود دارد كه اختصاراً به برخي اشاره مي‌شود:

اوّلاً

كدام قدرت فكري در جامعه وجود دارد كه مردم را تنها به باور داشتن قشر خارجي دين فرا مي‌خواند؟

متأسفانه ايشان ادعاي بالاتري كرده و گفته‌اند طي اين سالها عنايتي به ماهيت دين نشده است. آيا رهنمودهاي ارزشمند گفتاري و نوشتاري حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري (كه ممكن است مراد ايشان را قدرت فكري غالب بر جامعه باشد) صرفاً مردم را به باور داشتن قشر خارجي دين فرا مي‌خواند؟ آيا تلاش‌هاي علمي انديشمنداني همچون علامه استاد محمد تقي جعفري (ره)، آيت الله جوادي آملي، آيت الله حسن زاده آملي، آيت الله مصباح يزدي و خيل كثيري از دين پژوهان حوزه و دانشگاه را در راستاي تحميل قشري نگري و سطحي نگري به مردم تفسير مي‌كنند؟

ثانياً

ايشان باور داشتن و تظاهر به قشر خارجي دين را مانعي براي درك عميق دين دانسته‌اند. حال آن‌كه تظاهر به مظاهر دين نه تنها مانعي براي درك عميق دين نيست بلكه خود راهي براي رسيدن به هدف اصلي دين و نشانه‌اي از نيل به حقيقت تقوي مي‌باشد. خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد: «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»[2]

«و هر كس شعائر دين خدا را بزرگ و محترم شمارد (خوشا بر او كه) اين صفت دل‌هاي با تقوي است.»

و اميرالمؤمنين ع مي‌فرمايند: «بدان كه هر ظاهري باطني متناسب با خود دارد. آنچه ظاهرش پاكيزه، باطن آن نيز پاك و پاكيزه است و آنچه ظاهرش پليد، باطن آن نيز پليد است.»[3]

ثالثاً: ايشان تعمق در دين را مستلزم پذيرش آراء و گفتگو دانسته‌اند، حال آن‌كه راه منحصر به گفتگو نبوده و تعمق در دين از طريق تدبر درمعارف ديني و توجّه به سخنان عميقي كه پيرامون دين ايراد مي‌شود و... نيز حاصل مي‌گردد. ضمن آن‌كه كسي راه گفتگو و طرح مباحث ديني را در مجامع علمي سد نكرده و لذا هر روز شاهد طرح مباحث جديد و برداشت‌هاي نو در جلسات مناظره، نشريات، سخنراني‌ها و غيره هستيم و متأسفانه بايد گفت يكي از دلايل ضعيف شدن رويكرد جوانان به دين، برخي از همين برداشت‌هاي شخصي است كه از سوي افراد غير متخصص در دين و در مجامعي ايراد مي‌شود كه شنوندگان مطالب از قدرت تشخيص صحت و سقم مطالب برخوردار نيستند و به خاطر ظاهر زيباي آن كلام جذب آن مي‌شوند.

توجّه به سيره بزرگان دين نيز نشان مي‌دهد كه آنان هر برداشت ديني ولو از نوع انحرافي را محترم ندانسته و حتّي با آن برخورد كرده‌اند. مثلاً اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ آن‌گاه كه شعار خوارج را كه برگرفته از آيات قرآن بود و مي‌گفتند «لا حكم الا لله» شنيدند، فرمودند: «سخن حقي است كه از آن اراده باطل شد! آري درست است فرماني جز فرمان خدا نيست، ولي اين‌ها مي‌گويند زمامداري جز براي خدا نيست، در حالي كه مردم به زمامداري نيك يا بد نيازمندند....»[4] و سرانجام نيز به خاطر برداشت‌هاي انحرافي آنان، با آن‌ها وارد جنگ شدند.

4. در بخشي ديگر ايشان نسبت به فقه بي‌مهري كرده، فرموده‌اند:

«اين كه دين اسلام امروز مساوي با فقه و فقاهت تلقي مي‌شود، عامل بزرگي براي قشري‌نگري در دين اسلام است.»

اوّلاً

دين اسلام هرگز مساوي با فقه به معني مصطلح امروزي دانسته نشده بلكه اسلام مشتمل بر اخلاق، عقايد نيز مي‌باشد.

ثانياً

هر چند اسلام با فقه مساوي نبوده بلكه اعم از ان مسايل اعتقادي و اخلاقي مي‌باشد ولي فقه از چنان اهميتي برخوردار است كه اگر قوام اسلام را به فقه بدانيم به بيراهه نرفته‌ايم. امام خميني (ره) كه عارفي وارسته و فيلسوفي حكيم و متكلمي توانا و عالم و عامل به اخلاق بودند اهميّت فقه را اين طور تصوير كرده‌اند:

«اسلام اگرخداي نخواسته هر چيز از دستش برود ولي فقهش به طريقه موروث از فقهاي بزرگ بماند به راه خود ادامه خواهد داد ولي اگر همه چيز به دستش آيد و خداي نخواسته فقهش به همان طريقه سلف صالح از دستش برود راه حق را نتواند ادامه داد و به تباهي خواهد كشيد.»[5]

1463 درباره مطالب سركارخانم دكتر وسمقي نكات ديگري نيز مطرح است كه به جهت پرهيز از اطناب از ذكر آن خودداريمي‌كنيم.


[1] . نهج‌البلاغه، خطبه 104.

[2] . سوره حج، آيه 32.

[3] . نهج‌البلاغه، خطبه 154.

[4] . همان، كلام، 40.

[5] . تبيان، ج 10، ص 542.

هادي حسين خاني

/ 1