رويش و ريزش در انقلاب
سردبير محترم، با سلام مقاله ذيل پاسخي است به مطالبي كه در روزنامه «توسعه 29و30 آبان80» در مصاحبه با آقاي زيدآبادي تحت عنوان «مردم از اصلاحطلبان و محافظهكاران فرار ميكنند» به چاپ رسيده بود كه در ضمن بيان داشتند انقلاب فرزندان خود را ميخورد و در طول زمان «كساني مدعي انقلاب ميشوند كه هيچ نقشي در انقلاب نداشتهاند و انقلابيوني كه سوابق درخشاني داشتهاند را حذف ميكنند» و «انقلابيون يا در زندان هستند يا در انزوا»[1] لذا خواهشمند است جهت درج آن اقدام نمائيد. با تشكر.جنبش، حركت و پويايي از ويژگيهاي انقلاب اسلامي است و بهمن 57 نقطه عطف حركت عظيم مردم ايران به سوي «استقلال و آزادي» در سايه تعاليم حيات بخش اسلام بود، مردم آگاه ايران به رهبري امام راحل چنان حماسهاي آفريدند كه همه تحليل گران سياسي و اجتماعي متحير و سرگردان شدند و آنان چون از راز تأثير شگرف كلام الهي كه به وسيله امام(ره) در روح جامعه دميده ميشد. بيخبر بودند جز انگشت حيرت گزيدن چارهاي نيافتند.انقلاب ايران سرآغاز احياي دوباره تمدن اسلامي بود و فراز و نشيب رويدادها و حوادث و توطئهها را پشت سرگذاشته و همچنان راه ميسپرد و تداوم آن به همراهي افراد نيست بلكه به جريان نهضت در مسير اصول بنيادين ديني و ملي است. در اين مسيرگاه هموار و گاه دشوار افرادي كه به همراه جريان انقلاب در مباني ديني ريشه استوار دارند در اين راه استقامت ورزيده و پيش ميروند و از هر نسلي عدهاي با آنان همراه و هم سفر گشته و رويش آغاز ميكنند و آنهايي كه شرط هوشياري را رعايت نمودند و در دام خوش آب و رنگ شك و ترديد گرفتار شدند و در برداشتها و اوهام فردي و يا جمعي پنهان گشتند و تاريخ را به انحراف ميخوانند بر اساس سنت لايزال الهي در مقابل حقايق رنگ ميبازند و در حاشيه زندگي از نشو و نما باز ميايستند و گرفتار[2] ريزش ميشوند و اين حقيقتي است كه در هر جريان فراگير به چشم ميآيد. همان كه به تعبير مقام معظم رهبري به عنوان «رويش و ريزش در انقلاب» بيان نمودند.ريزش افراد به معناي ايستايي جريان پوياي انقلاب نيست بلكه از نفس افتادن نيرو محركه برخي براي همراهي با آن است كه هزينه بسياري ميبرد و هوشياري مضاعفي را در پاسداري از حريم ايمان و انديشه طلب ميكند به ويژه اگر كسي در زمره صحنه گردانان سياسي و اجتماعي قرار گيرد و از خواص باشد.استعمار نو نيز پس از تجربه توطئههاي گوناگون در عرصهاي جديد و با هجوم فرهنگي به مباني ارزشي و پايههاي تفكر ديني به مبارزه برخاست و هجوم خود را بر اقشار تحصيل كرده جامعه و ارباب قلم و انديشه متمركز نمود تا با جذب و جهت دهي مديران آينده را سازماندهي كند[3] و در اين ميان سعي نمودند به طرق مختلف خواص جامعه را گرفتار چالشهاي فكري و اعتقادي نمايند و به تصريح قرآن: هر كه در اين عرصه به پروردگار عالم «ايمان» آورده و به او تمسك نمايد و در اين راه «استقامت» ورزد مشمول رحمت الهي ميشود.[4]مقام معظمي رهبري نيز در تبيين نقش خواص در جامعه و چالشهاي فرا روي آنان ميگويند: «عدهاي از خواص طرفدار باطل هستند... و آن گروه كه طرفدار حقند نسبت به پايداري و استقامت در اعتقادات نيز تقسيم پذيرند. جمعي پس از شناخت راه تا آخر مقاومت ميكنند و سيل حوادث و رويدادها در ارادهشان خلل و رخنهاي ايجاد نميكند و برعكس عدهاي پايداري لازم را ندارند و به مرور ايام در جريانهاي ديگر هضم ميشوند» كساني هستند كه در مقابله با دنيا و زندگي مقام و شهوات، باپول، با لذت، باراحتي، بانام، موفقند و يك دسته موفق نيستند در رابطه با اين چيزهاي خوب! اينها همهاش زيباييهاي زندگي است... بهرههاي زندگي است... آنهاحق را ميشناسند و طرفدار حقند در عين حال در مقابل دنيا پايشان ميلرزد، دنيا يعني پول، خانه، شهوت، مقام، اسم و شهرت، پست و مسئوليت و يعني جان»[5]خواص «برگزيدگاني» هستند كه به حق آگاهند و باطل را ميشناسند و آگاهانه حق را بر ميگزينند و از باطل فاصله ميگيرند و بدين خاطر «اندكي» از راه را پيمودهاند چراكه به منزل رساندن بار امانت كه «حق» است دشوارتر از «انتخاب» آن است چه بسيار كساني كه حق را يافتند لكن در منزلهاي سخت پايدار نماندند و به باطل گرويدند و تمامي اعمال خود را نابود ساختند و يا از ياوري حق دست شستند و ذلت سكوت را خريدار گشتند.تبليغات پر حجم و تحقيرها، يا تعريفها، مورد توجه قرار گرفتن و وسوسه رفاهطلبي چه بسيار ايمانهاي ضعيف را دچار ترديد و تشويش ميكند و دشمن از اين راه آنان را به تسليم وا ميدارد، آنان با از پاي افتادن خود خيال ميكنند انقلاب از حركت باز ايستاده و با نبودشان مردم نيز در صحنه نيستند و در طول تاريخ اسلام[6] از اين قبيل افراد بسيار به چشم ميخرود كه تا آسايش و رفاه و پست و مقام بود با اسلام و انقلاب و رهبري و خدمت به مردم همراه بودند چون زمانه سختي و شدت فرا رسيد و تيغ تيز نقد بر افكار و اعمالشان فرود آمد به اسلام و انقلاب و رهبري و توده مردم پشت كردند و از اين جريان جدا شدند اين همان ريزش افراد است نه توقف جريان پوياي مردمي، و ناشي از ضعفهاي نفساني است نه از طبع انقلاب.خواص براي آنكه هم در «انتخاب» موفق و صحيح عمل نمايند و هم در به «پايان» رساندن آن، بايستي به فرموده قرآن دو ويژگي عمده را در خود بارور كنند و هموراه بر صيانت آن در وجود خود مراقبت ورزند «ايمان و بصيرت» و «صبر و استقامت» اين دو صفت اساسي است كه موجبات سعادت و رستگاري را فراهم ميآورد.ايمانهاي بزرگ و با بصيرت آنگاه كه دشمن را پر تعداد و مجهز مييافتند به وجد ميآمدند و غلافهاي شمشير ميشكستند و زره از تن بيرون ميآوردند و به نصرت و خواست الهي تن و جان ميسپردند.اما «ايمانهاي بيبصيرت» و «بصيرتهاي بيصبر» با همان همهمه و بوق و كرنا و هيبت دشمن وقتي گرفتار فتنه با ويژگيهاي[7] خاص آن شدند، با اندكي مبارزه و يا حتي قبل از روبرو شدن شكست را پذيرا ميشوند.آنان كه بعد از «انتخاب» حق بر آن «پايداري» نمايند و از اين گردنه صعب و دشوار به سلامت گذرند، به سوي رشد و تكامل رهنمون خواهند شد و به خيل عظيم پويندگان حقيقت خواهند پيوست و اجر عظيم و شيريني رضوان الهي را پيش رو دارند.بيائيم خود زمينههاي لازم «ايمان» و «بصيرت» و «استقامت» را فراهم آوريم تا در كوران حوادث و فتنهها دچار ريزش نشويم و در دام جهل و خودخواهي و انحراف گرفتار نگرديم.[1] - روزنامه توس توسعه 29/8/80، ص 8.[2] - مضمون سوره نور، آيه 55 و آيات آغازين سوره اسراء.[3] - رجوع شود به (خرم، مسعود، هويت، چاپ اول، نشر حيان تهران، 1376، ص 27 به بعد.[4] - سوره فصلت، آيه 30.[5] - بيانات رهبري در جمع فرماندهان لشكر 27 رسول الله، 20/3/75، مندرج در كتاب (خواص و لحظههاي تاريخساز، چاپ اول، مؤسسه فرهنگي قدر ولايت تهران 1377) ص 27و28.[6] - رجوع شود به كتاب «خواص» نوشته آقاي سيداحمد خاتمي و كتاب خواص و لحظههاي تاريخساز، ج1و2.[7] - نهجالبلاغه فيض، خطبه 50، ص 137 و خطبه 155، ص 491.ابوالقاسم مقيمي حاجي