فقيهان احياگران مهدويت - فقيهان احياگران مهدويت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فقيهان احياگران مهدويت - نسخه متنی

نویسنده: سيد محمدعلي داعي نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فقيهان احياگران مهدويت

مباحثي كه توسط آقاي دكتر سروش ذيل «مهدويت و احياي دين» ارائه شده است،[1] بازگويي دوباره‌اي است از مباني فكري و سياسي نويسنده محترم و در حقيقت مطلب تازه‌اي را بر ندارد، جز آن‌كه با آن مباني موضوع مهدويت مورد تحليل قرار گرفته است؛ بنابراين نقد آن مباني به نقد نگاه و تحليل ايشان از مهدويت خواهد انجاميد، شكي نيست نماياندن كاستي‌هاي فراوان اين مباني، در نوشتاري مختصر امكان‌پذير نيست، و به همين جهت به مهم‌ترين چالش‌هاي فكري نويسنده محترم در زمينه مباني مورد استفاده در مسأله مهدويت خواهيم پرداخت.

الف: ايشان با طرح دوباره موضوع قشر و مغز دين، مدعي شده‌اند كه پيامبران از مغز دين كه تجربه ديني است آغاز كرده‌اند و پيروان آنان و از جمله علماء دين از قشر آن‌، كه فقه و احكام فقهي است شروع مي‌نمايند، و از اينرو احياگري پيامبر موفقيت‌آميز خواهد بود، ولي احياگري علماء دين از آنرو كه تكيه بر قشر دين مي‌نمايند و احياي دين را در احياي فقه بر مي‌شمارند با شكست مواجه خواهد شد، در پايان احياگري حضرت مهدي (عج) را از نوع احياگري پيامبر مي‌شمارند كه محور اصلي آن تجربه ديني است نه فقه و احكام فقهي.

اين سخنان ايشان از جهات متعددي پذيرفتني نيست و نادرست به نظر مي‌آيد.

1. پيروي از قرآن و احكام الهي نه تنها عملي ظاهري و قشري‌گرايي نيست، بلكه مايه هدايت و رشد انسان است. خداوند مي‌فرمايد: قرآن مايه شفا و رحمت است براي مؤمنان[2] و انسان را به بهترين راه هدايت هدايت مي‌كند.[3] از ديدگاه قرآن كه مشتمل بر احكام الهي و شيوه چگونه زيستن و چگونه انديشيدن است، انسان‌ها را از تاريكي‌ها به سمت نور رهنمون مي‌سازد[4] و از اين رو خداوند فرمود: اي پيامبر بگو اگر خدا را دوست مي‌داريد پس مرا پيروي كنيد تا خدا شما را دوست بدارد،[5] اطاعت از خدا و رسولش مايه رستگاري انسان[6] و وارد شدن در باغ‌هاي بهشتي مي‌گردد.[7]

از نظر اسلام سخن گفتن از قشر و مغز و احكام الهي را پوسته ناميدن، كلامي باطل است و تمامي كتاب، روشنگر و هدايتگر مي‌باشد [8] و لذا خداوند مي‌فرمايد: اين كتاب مباركي است كه بر تو نازل كرديم پس از آن پيروي كنيد.[9] با توجه به آنچه از آيات الهي گفته شد، تمامي قرآن در حيات آدمي نقش‌آفرين است و انسان براي به رستگاري رسيدن بايد به تمامي آن ايمان آورده و پيروي كند و مانند آنان نباشد كه به برخي از كتاب ايمان مي‌آورند و قسمتي ديگر را وقعي نمي‌نهند.[10]

2. قشري خواندن فقه ناشي از برداشت خاص نويسنده از احكام ديني است، نبايد پنداشت كه نماز و روزه و ساير احكام عبادي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي اسلام جنبه طريقت و وسيله بودن دارد نه موضوعيت و هدف، بلكه حقيقت آنست كه احكام ديني با وجود انسان پيوند دارند و عمل به بايدهاي ديني يعني عمل به آنچه كه استعدادهاي آدمي را به فعليت و رشد مي‌رساند، و ترك نبايدها يعني ترك چيزهايي كه مايه ضايع شدن كمالات و استعدادهاي آدمي مي‌شود. از باب نمونه از ديدگاه اسلام؛ نماز انسان را به معراج مي‌رساند و مايه قرب انسان به خدا مي‌شود و از اين روست كه با مراجعه به تاريخ پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم‌السلام ـ مشاهده مي‌شود كه آنان بر انجام اين فريضه و حكم الهي بيش از ديگران تكيه داشتند، و نمازهاي آنها بسي بيشتر بود.

و يا نمونه ديگر آن‌كه خداوند به پيامبرش مي‌فرمايد از آنان زكات‌گير كه زكات مايه پاكي آنان مي‌شود. با نگاهي به متون ديني و سيره پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم‌السلام ـ در مي‌يابيم برخلاف برخي متصوفه كه با ادعاي رسيدن به حقيقت دست از احكام الهي مي‌شويند، آنان كمال را و هدايت را در پيروي از فقه و كلام ديني مي‌جستند، و راه عبوديت را در پيروي از اوامر خدا مي‌دانستند.

3. اشكال ديگر به اين بخش از سخنان نويسنده محترم آنست كه تصور نموده‌اند پيامبران از عمل به احكام فقهي سود نمي‌جسته‌اند، بلكه يافتن حقيقت در تجريه ديني‌شان در حقيقت شريعت را براي ديگران آورده‌اند، تا آنها مانند پيامبران به آن تجربه‌ها دست يابند. بطلان اين ديدگاه از آنروست كه انبياء و از جمله پيامبر اسلام نيز مخاطب احكام الهي بوده‌اند، و بلكه آنان به لحاظ موقعيت و جايگاه خاص‌شان پاره‌اي از احكام ـ مانند وجوب نماز شب براي پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ داشته‌اند كه ديگران موظف به انجام آن نبوده‌اند. نگاهي به سيره پيامبر اسلام و بيانات ايشان نشانگر آنست كه آنان هم با نماز به معارج الهي مي‌رسيدند، و با عمل به احكام الهي بر نزديكي خود به خدا مي‌افزودند و با عمل به احكام ديني محبت خدا را بيش از پيش جلب مي‌نمودند. در نماز است كه علي ـ عليه‌السّلام ـ چنان با خداي خودش نزديك مي‌شود كه بيرون آمدن تير از پايش را درك نمي‌كند و اصحابش بهترين وقت بيرون آمدن تير را هنگام نماز حضرت دانستند.

بر تلازم شريعت و هدايت شاهد ديگر آن است كه خداوند هيچگاه ايمان بدون عمل را نپذيرفتند و از اينرو از مؤمنان مي‌خواهد كه از آنچه (احكام و شريعت الهي) بر آنها نازل كرده است پيروي كنند.[11]

4. برخلاف تصور نويسنده محترم علماء دين خصوصاً آنان كه پرچمدار نهضت‌هاي احياگرايانه اسلام بوده‌اند، تنها بر اجراي احكام فقهي تأكيد ننموده‌اند و حركت احياگرايانه خود را منحصر به فقه نكرده‌اند، بلكه به تبليغ و اجراي تمامي آموزه‌هاي ديني اقدام نموده‌اند كه نمونه بارز و نزديك آن را مي‌توان در مشي بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران؛ حضرت امام خميني (ره) و رهبر معظم انقلاب؛ حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مشاهده نمود.

مراجعه‌اي به زندگينامه اين دو بزرگوار و مطالعه شخصيت و‌ آثار آنان و بياناتشان در ديدارها و حوادث مختلف، برملا مي‌نمايد كه رهبران اسلام و علماء دين هميشه از خودسازي آغاز نموده و سپس براساس وظيفه اسلامي خود به رهبريت و سازندگي جامعه مسلمانان خود همت گماشته‌اند، و جامعه خود را همانگونه كه به اجراي احكام ديني ترغيب و تشويق نموده‌اند؛ به پيمودن سلوك عرفاني و روحي و توجه به باطن و معناي عبادات و احكام راهنمايي كرده‌اند.

هنوز زمزمه‌هاي عارفانه امام ام (ره) در تفسير سوره حمد و در زمينه مناجات شعبانيه از خاطره امت اسلامي ايران نرفته است، و هنوز بيانات عارفانه رهبر معظم انقلاب در ديدارهاي جوانان و قشرهاي مختلف مردم از صحفه دل ملت ايران پاك نشده است.
و اين همان امام و رهبري هستند كه در وقت خودش بر رعايت احكام اسلامي تأكيد مي‌ورزند و از تساهل در اين زمينه‌ها ناخشنودي خويش را اعلام مي‌كنند.

5. نكته آخر درباره اين بخش از سخنان نويسنده محترم آن است كه عنصر فقه را در عصر مهدويت كمرنگ ساخته‌اند وتأكيد و منش آن حضرت را با منش توجه به احكام شريعت يكي ندانسته‌اند، بلكه همانند پيامبران، تأكيد ايشان را بر تجربه ديني دانسته‌اند، و حال آن‌كه با مراجعه به روايات در زمينه سيره امام زمان (عج) اشتباه ديگر نويسنده محترم آشكار مي‌شود و مشخص مي‌گردد كه تمام تلاش حضرت در پياده كردن كردن احكام اسلامي و تعليم آموزه‌هاي اسلام است، زيرا كه همانگونه كه از قرآن نقل كرديم قرب و محبت الهي و رشد كمال آدمي در عمل به اين احكام و فراگيري اين آموزها است.

اينك از رواياتي كه بر تأكيد آن حضرت بر اجراي احكام اسلامي دلالت دارد، نمونه‌اي ذكر مي‌شود:

جابر از حضرت امام محمد باقر ـ عليه‌السّلام ـ روايت كرده است كه فرمود: مهدي در مكه هنگام عشا ظهور مي‌كند و پرچم‌ و پيراهن و شمشير رسول خدا با اوست و علامات و نور و بيان به همراه دارد پس وقتي نماز عشا را بجا آورد با صداي بلند ندا مي‌كند: شما را به ياد خدا مي‌اندازم و... و من شما را به خدا و رسول خدا و عمل به كتاب خدا و ميراندن باطل و زنده نگه داشتن سنت دعوت مي‌كنم.»[12]

ب. ايشان در اين نوشتار بر تجربيات ديني و روحي تأكيد مي‌نمايند و آن را مغز دين به شمار مي‌آورند. تأكيد نويسنده محترم بر تجربه ديني و روگرداني ايشان از اصرار بر فقه و احكام فقهي به جهت ديدگاه خاصي است كه در باب قلمرو دين دارند، از نظر ايشان قلمرو دين حداقلي است و شامل امور اجتماعي نمي‌شود، بلكه در امور شخصي مانند اخلاق نيز بايد به نحو حداقلي از دين انتظار داشت.

ديدگاه ايشان گذشته از ناسازگاري با عقل به جهت محدوديت‌هاي انسان و نياز او به هدايت‌گري در عرصه‌هاي اجتماعي با متون ديني نيز سازگار نيست. چند دسته از آيات و روايات بر گستردگي قلمرو دين دلالت دارد.

الف: آيات و رواياتي كه اهداف پيامبران را منحصر در عبوديت ندانسته است و عدالت اجتماعي را نيز در زندگي دنيوي از اهداف پيامبران برشمرده است مانند آيه مباركه «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».[13]

ب: آيات و رواياتي كه به امور اجتماعي پرداخته‌اند و راه انسان را در ارتباط با سياست، اقتصاد، فرهنگ، حقوق و غيره مشخص كرده‌اند مانند آياتي كه در زمينه حرمت ربا، حرمت حاكميت بيگانگان بر مؤمنان، روابط خانوادگي، ازدواج، طلاق و... مي‌باشد.

ج: آياتي كه جريان مبارزات انبياء را با حاكمان زمان نشان مي‌دهد و سيره انبياء را منحصر در امور عبادي نكرده است مانند سفارش حضرت شعيب بر قومش كه اوفوا الكيل و برخورد موسي با فرعون و ابراهيم با نمرود و پيامبر با مشركان مكه.

نويسنده محترم با طرح اسلام هويت و اسلام حقيقت معتقد است كه تكيه بر فقه و احكام ديني همان اسلام هويت است و احياي باطني و معنوي دين و تكيه بر تجارب ديني اسلام حقيقت است و راه نجات جهان تاريك امروز ترويج اسلام حقيقت مي‌باشد نه تبليغ اسلام هويت كه محور فعاليت بنيادگرايي اسلامي است به عبارت ديگر سر و سامان يافتن جهان امروز در گرو اولياي نيك نهاد الهي است كه تكيه بر عنصر تجربه ديني ومعنويت دارند نه در گرو شريعت و احكام فقهي و اخلاقي فقيهان و اخلاقيون و يا آراء متكلمان و «ما امروز احتياج داريم كه كسي به ما بياموزد دينداري در جهان جديد ميسر است و چنين كسي فقيه و متكلم نيست بلكه از جنس قدسيان است.»[14]

1. مراد مخاطب از هويت، هويت فردي است چنانكه مي‌گويد «بنيادگرايي عبارتست از تكيه بر اسلام هويت به جاي اسلام حقيقت، تكيه بر عنصري كه بر آدمي هويت اين جهاني مي‌بخشد و بين او و ديگران خط‌كشي مي‌كند... ولي در اسلام حقيقت اين مرزبندي‌ها وجود ندارد»[15] اشتباه نويسنده محترم آنست كه تصور كرده است وجود مرز ميان خود و ديگران و تقسيم آدميان به خودي و غير خودي مستلزم دوري از حقيقت مي‌باشد در حاليكه انسان بي‌هويت به اين معنا يعني انساني كه براي خود ملاكات ومرزهايي نداشته باشد در جهان وجود ندارد بلكه هر انساني داراي هويتي خاص به خود است فرد صاحب هويت، تصويري خاص و روشن از خود و جامعه و جهان داشته، داراي نظام ارزشي معيني است كه در آن خوب‌ها و بدها و بايدها و نبايدها جايگاه خود را دارند.

بي‌هويتي يعني عدم وجود معيار و نداشتن موضع واحد نسبت به وقايع اطراف از نشانه‌هاي بي‌هويتي است.[16] نتيجه آن‌كه بي‌هويتي سخن باطلي است و انسان بي‌هويت وجود ندارد و تفاوت آدميان در تفاوت هويت‌هاست.

2. آنچه مهم است هويت نداشتن نيست كه گفتيم امر باطلي است بلكه داشتن هويت حقاني است و اسلام شيعي كه توسط فقهاء اسلام ارائه شده است اسلامي است كه مدار و معيار آن حق و حقيقت است و از اينرو در اسلام اسلام هويت همان اسلام حقيقت است و هويت مسلمان همان حق‌طلبي است. شيعيان كساني هستند كه پيرو شخصيتي هستند كه پيامبر درباره او فرموده علي مع‌الحق يدور حيث مادار، علي ـ عليه‌السّلام ـ با حق است؟ علي و حق هميشه با هم‌اند و اسلام شيعي يعني اسلام حق‌مدار و هويت اسلام يعني حق مدار بودن و حق‌طلب بودن.

آنچه گذشت مباحثي بود در زمينه‌ پاره‌اي از مباني فكري نويسنده محترم البته برخي نكات جزيي نيز در اين نوشتار وجود دارد كه اهميت چنداني ندارد ولي براي روشن شدن بيشتر افكار نويسنده محترم اشاراتي به برخي از آنها مي‌شود.

1. در جايي مي‌نويسد: «حاكمان حكومت اسلامي هم در حق خود چنين اعتقادي دارند و معتقدند بر جاي امام زمان نشسته‌اند و به نام او حكومت مي‌كنند و به نيابت از او بر مردم فرمان مي‌رانند.» شكي نيست كه احكام اسلامي در زمان غيبت امام زمان (عج) تعطيل نيست و براي اجراي احكام اسلامي كه شامل احكام قضايي و اجتماعي نيز مي‌باشد نيازي به والي و رهبري مي‌باشد و كساني كه آشنا به اسلام و اسلام‌شناس هستند مي‌توانند به اجراي آنها قيام كنند و از اين‌روست كه در روايات اين وظيفه بر عهده علماء دين نهاده شده است و مردم به سوي آنها راهنمايي شده‌اند.

اميرمؤمنان ـ عليه‌السّلام ـ فرمود كه رسول‌خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند بار خدايا جانشينان مرا مورد لطف و رحمت خود قرار ده سؤال شد اي فرستاده خدا، جانشينان شما چه كساني هستند؟ حضرت در پاسخ فرمودند: كساني كه بعد از من مي‌آيند و حديث و سنت مرا روايت مي‌كنند.[17]

در اسلام حاكميت رهبران ديني نه يك امتياز و موقعيت بلكه يك تكليف و وظيفه الهي است و اين سخن معروف امام خميني (ره) كه من به وظيفه‌ام عمل مي‌كنم در همين راستا بيان شده است.

2. در جايي ديگر مي‌نويسد: «كساني كه خود را نايبان امام زمان مي‌دانند به نام او در امور شيعيان تصرف مي‌كنند و براي خود امتيازاتي قائلند اين حقوق و امتيازات را به واسطه موقعيت نيابت براي خود «قائلند» همان‌گونه كه گذشت رهبريت از ديدگاه فقه شيعه يك وظيفه است نه يك موقعيت چنانكه كه رهبر بزرگ اسلام حضرت علي ـ عليه‌السّلام ـ هيچ‌گاه زمامداري را موقعيت نشمرد بلكه آن را وظيفه‌اي براي احقاق حقوق و تحقيق اسلام مي‌دانست وظيفه ديگر عالمان دين و رهبران اسلامي آنست كه وجوهات شرعي را از مردم دريافت و آن را در مصارفش صرف كنند كه آثار اين امر را در طول تاريخ تشيع مشاهده مي‌كنيم دانشمندان دين‌شناس و دستگيري مستمندان و ساخته شدن و برقرار شدن مدارس علميه اسلامي و ترويج اسلام در اقصي نقاط جهان همه درختان اين شجره طيبه هستند كه ريشه در حكم خداوند متعال دارند.

3. در جاي ديگر مي‌نويسد «نظريه مهدويت مدعي است كه احياهاي موقت، مقطعي، ناقص، موضعي و كوتاه دامنه،‌عالم را ديني نخواهد كرد» اين سخن نيز بامتون ديني و از جمله قرآن ناسازگار است براساس متون ديني وظيفه امت اسلامي در عصر و زماني امر به معروف و نهي از منكر و وظيفه علماء ديني رهبريت و هدايت جامعه به سوي إقامه عدل و گسترش توحيد است قرآن كريم مي‌فرمايد: شما مسلمانان بهترين امت خواهيد بود اگر به وظيفه امر به معروف و نهي از منكر قيام كنيد.[18] و در جهت پياده شدن احكام ديني به همديگر ياري رسانيد.[19]

و از اينرو علماء دين همانند انبياء الهي وظيفه ترويج و تبليغ و اجراي احكام ديني و تحقق دين در ميان انسان‌ها را دارند و به همين جهت در روايات منزلت فقيه همانند منزلت انبياي بني‌اسرائيل شمرده شده است.[20] از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل شده است كه فرمود: «افتخر يوم القيامه بعلماء امتي فاقول علماء امتي كسائر انبياء قبلي» من در روز قيامت به علماي امت خود مباهات مي‌كنم و مي‌گويم علماي امت من همچون ديگر پيامبراني هستند كه پيش از من آمده‌اند.[21] و نيز از امام علي ـ عليه‌السّلام ـ روايت شده است كه العلماء حكام علي الناس حكام بر مردم هستند.[22]

خلاصه آن‌كه

فقه و احكام ديني از ديدگاه اسلام و در كنار ساير معارف و حقائق ديني قرار دارند و هويت مسلمان در حق‌طلب بودن و عمل به معارف و احكام اسلامي است و پيامبر اسلام همچون ساير انبياء كه داراي شرايع و احكام ديني بودند در صدد ترويج و تحقق احكام فقهي و ديني اسلام در جامعه اسلامي بود و پس از خود تا قيام امام زمان (عج) اين رسالت را به عهده آشنايان به معارف ديني و فقهي قرار داده است[23] و مردم را به اطاعت و پيروي از آنان براي دستيابي به سعادت و كمال تشويق و ترغيب نموده است.[24]



[1] . آفتاب شماره دوازدهم، بهمن 1380، مقاله مهدويت و احياي دين،‌ تأليف عبدالكريم سروش، ص 63ـ60.

[2] . سوره‌ اسراء، آيه 82.

[3] . سوره‌ اسراء، آيه 9.

[4] . سوره‌ ابراهيم، آيه 1.

[5] . سوره‌ آل‌عمران، آيه 31.

[6] . سوره‌ نور، آيه 52.

[7] . سوره‌ نساء، آيه 13.

[8] . سوره‌ نحل، آيه 89.

[9] . سوره‌ انعام، آيه 155.

[10] . سوره‌ بقره، آيه 85.

[11] . سوره اعراف، آيه 3.

[12] . زندگاني خاتم‌الاوصياء امام مهدي (عج)، تأليف باقر شريف قرشي ترجمه ابوالفضل اسلامي، ص 326، مؤسسه نشر فقاهت، قم 1418 ه‍ ق.

[13] . سوره حديد، آيه 25.

[14] . آفتاب، ش 12بهمن 80، ص 63.

[15] . ر.ك: .

[16] . نامه فرهنگ، ش 9، مقاله بحران هويت، مسلمه‌اي جهاني، دكتر محمدحسين باستاني. ص 41.

[17] . شيخ حر عاملي: وسائل الشيعه، ج 18، باب 8، حديث 50 به نقل از شؤون اختيارات ولي‌فقيه تأليف امام خميني (ره).

[18] . سوه آل‌عمران، آيه 110.

[19] . سوره‌ مائده، آيه 2.

[20] . بحارالانوار، ج 78، ص 346، به نقل از شؤون و اختيارات ولي فقيه، امام خميني ص 61.

[21] . ر.ك، امام خميني، ص 62.

[22] . مستدرك الوسائل الشيعه،باب11از ابواب صفات قاضي حديث33به نقل از شؤون اختيارات ولي فقيه،امام خميني ص62.

[23] . مراجعه شود به احاديث و روايات منقول در كتاب شؤون اختيارات ولي فقيه، امام خميني.

[24] . مراجعه شود به احاديث و روايات منقول در كتاب شؤون اختيارات ولي فقيه، امام خميني.

سيد محمد علي داعي نژاد

/ 1