دين پاسخگو
سمينار دو روزهاي اخيراً تحت عنوان «شريعتي و احياي تفكّر ديني، در دانشكده فنّي دانشگاه تهران برگزار شد كه گزارش آن در روزنامه همبستگي درج شده است و به اين سمينار دكتر سروش پيامي ارسال نمودهاند. آنچه در ذيل ميآيد نقد و بررسي اين پيام ميباشد.جناب آقاي دكتر سروش دكتر شريعتي را در پي آن ميداند كه با تفسيري نو از دين، كار دنياي مسلمانان را سامان دهد و نتيجه ميگيرد كه با تئوريهاي سياسي، اخلاقي و فقهي كهن نميتوان به جنگ دشواريهاي نوين رفت.[1]اين بيانات دكتر سروش در حقيقت مدعيّاتي است كه ايشان در آثار مختلف خود به تعابير مختلفي عنوان كردهاند و محور آنها اين است كه «خداوند اوّلاً و بالذات دين را براي كارهاي اين جهاني و سامان دادن به معيشت درمانده ما در اين جهان فرو نفرستاده است، تعليمات ديني عليالاصول براي حيات اخروي جهتگيري شدهاند. يعني براي تنظيم معيشت و سعادت اخروي هستند.[2] ايشان معتقد ميباشند كه اگر از دين، انتظار داشته باشيم كه دنياي ما را آباد سازد ديني خواهد شد دنيوي و دين از عهده اداره زندگي دنيوي مردم بر نميآيد.[3]با توجه به اين پيش فرض نكاتي كه در بيانات ايشان قابل توجه ميباشد، اين است كه اولاً دنيوي كردن دين و تفسيري از دين كه به كار دنياي مسلمانان بيايد و درك درست و بسامان از دين، موجب نجات بخشي مسلمانان ميشود.[4] با پيش فرض ايشان در تناقض ميباشد زيرا بنابر ديدگاه دكتر سروش كه اشاره شد دين از عهده اداره زندگي دنيوي مردم بر نميآيد و براي معيشت و هيچ برنامهاي براي امور اجتماعي و سياسي و فرهنگي مردم ندارد در اين صورت چگونه ميتوان دين را تفسيري كرد كه به كار دنياي مسلمانان بيايد و موجب نجات بخشي مسلمانان شود. نكته ديگري كه در بيانات دكتر سروش هست اين است كه ايشان اشاره كردهاند كه ما تا فقر تئوريك خودمان را درمان نكنيم به گشودن هيچ گرهي توفيق نخواهيم يافت در اينجا نكتهاي كه مبهم است. اين است كه چگونه ميتوان فقر تئوريك را درمان نمود؟
براي درمان هر دردي دو راه در پيش روي ما ميباشد يكي اين كه خود و بدون توجّه به عوامل بيروني و از درون آن درد را درمان نمائيم و يا اين كه با كمك عوامل بيروني به درمان بپردازيم. عوامل بيروني كه در اينجا مطرح است وحي و دين الهي ميباشد. يعني ما براي درمان فقر تئوريك به دامان وحي و دين پناه ببريم كه ايشان اين راه را قبول ندارند و مخالف با ديدگاه ايشان ميباشد راه ديگر پناه بردن به عقل بشري است كه نظر ايشان هم همين ديدگاه ميباشد. ما بر اين عقيدهايم كه وحي و عقل، هر يك عهدهدار وظيفه خاصّي است، وحي، عهدهدار برنامه براي حيات اخروي انسانهاست و سعادت دنيوي انسانها را در راستاي آن هدف اساسي مورد توجّه قرار ميدهد.
اگر ميپذيريم كه نه تنها عوامل فردي، كه يك سلسله عوامل اجتماعي نيز در تكامل و يا سقوط روح انسان دخالت دارند پس پيامبران كه براي تكامل انسانها آمدهاند نميتوانند نسبت به اين امور بياعتنا باشند. اگر معتقديم كه عقل بشر در شناسايي آخرت و ارائه برنامه براي حيات اخروي ناتوان است قطعاً در ارائه برنامه براي حيات دنيوي به گونهاي كه آن برنامهها، نتايج اخروي مناسب هم داشته باشند، ناتوان خواهد بود، عقل بشري چگونه ميتواند دريابد كه هر عملي چه اثر اخروي در پي خواهد داشت تا به آن عمل اقدام كند و يا خودداري ورزد؟
ميدانيم كه از ديدگاه قرآن هر عملي داراي يك بُعد ظاهري و مُلكي است و يك بُعد باطني و ملكوتي، و حيات اخروي انسان نيز براساس بُعد باطني وي شكل ميگيرد. به عنوان مثال آيا عقل بشري ميتواند بعد باطني اعمال انسان را درك كند تا برنامههايي متناسب با عالم آخرت ارائه دهند، از اينها گذشته اگربپذيريم كه پيامبران فقط براي حيات اخروي آمدهاند و هيچ برنامهاي جهت تأمين سعادت دنيوي انسانها ندارند چگونه بايد به تفسير مجموعه احكام و دستورات فردي و اجتماعي بپردازيم كه دين براي بهبود حيات دنيوي انسانها ارائه داده شده است؟[5]
به عنوان مثال يكي از اهداف پيامبران برپايي عدل و داد بوده است. پيامبران، مأموريت داشتند تا با مفاسد اجتماعي مبارزه كرده عدل و قسط را در جامعه حاكم نمايند. چنانچه در آيه 25، سوره حديد، خداوند ميفرمايد:
«لَقَد اَرْسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَ اَنزَلْنا مَعَهُمْ الكِتابِ وَالميزانَ لِيَقومَ الناسُ بِالقِسط»
يعني: ما رسولان خود را با معجزاتي آشكار فرستاديم و بر آنها كتاب و ميزان را نازل كرديم تا مردم براي برپايي عدالت قيام كنند. مبارزه با مفاسد اجتماعي و اصلاح جامعه از اهداف مهم انبياء بوده است. بنابر آنچه كه بيان شد، روشن ميشود كه تنها راه برطرف كردن و درمان فقر تئوريك تمسك به وحي و دين ميباشد، و عقل بشري به تنهايي قاصر از درمان فقر تئوريك ميباشد. از اين رو تئوريهاي سياسي و اخلاقي و فقهي از آن جهت كه پيوند شديد و عميقي با سرچشمه وحي دارد قادر است مشكلات و دشواريهاي نوين را حلّ نمايد. والسّلام.
[1]- روزنامه همبستگي، 29/3/1380، ص 2.[2]- مجلّه كيان، شماره 28، ص 48.[3]- همان.[4]- روزنامه همبستگي 29/3/80، ص 2.[5]- دكتر عبدالله نصري، تكامل انسان، هدف بعثت انبياء، كتاب نقد، سال اول، شماره دوّم و سوّم، ص 311، 309.قاسم اخوان نبوي