قيوميّت در نظام خانواده - قيوميت در نظام خانواده نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قيوميت در نظام خانواده - نسخه متنی

حسن رضايي مهر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قيوميّت در نظام خانواده

در روزنامه نوسازي مورخه 18 / 2 / 80 شماره 4، مطالبي در خصوص مبارزه با خشونت عليه زنان به چاپ رسيده بود كه در ضمن مطالب مفيد ايراد شده مطلبي كه قابل نقد و نظر اكيد است اشاره شده است و همين امر انگيزه شد تا در اين خصوص كلماتي نگاشته شود. ابتدا جمله اي را كه مورد نقد و نظر است از نظر مي گذرانيم:

«بسياري از تفكرات موجود غلط كه خود را منتسب به مذهب مي دانند صحيح نيست، مثلاً اين كه مردان قيّم زنان هستند...» با اَدني توجه در صراحت كلام گوينده در مي يابيم كه مسئله قيم بودن مردان براي زنان يك تفكر غلط منتسب به مذهب قلمداد شده است و گويا در تفكر ايشان قيّم بودن و سرپرستي مردان نسبت به زنان اجحاف و ظلم درحق آنان است و لذا با دغدغه دفاع از حقوق زنان به تكلم نشسته است. ولي سخن بر سر اين است كه آيا مي توان به راحتي و به عنوان دفاع از گوهر نفيسي چون زن هر چه را بر زبان آورده و يا بي مهابا نگاشت اگر چه با شرع مقدس در تضاد و روياروئي باشد؟ علي اي حال تفكر مذكور مشتمل بر اشكالاتي است كه بيان آنها متفرع بر تبيين اموري از قبيل ذيل است.

مقام زن در انديشه اسلامي

با مراجعه به كتاب و سنّت يعني دو منبع مهم و بزرگ شناسائي انديشه اسلامي در عرصه هاي مختلف معارف الهي بر مقام و ارزشمندي زن در ديدگاه اسلام پي مي بريم. در مكتب مبين اسلام زن به عنوان موجودي شريف و گوهري نفيس و داراي حق و حقوق معرفي شده و تعدّي به حقوق او، تعدّي به مقام و منزلت او تلقّي مي گردد در عرصه هاي اجتماعي او را صاحب حق و انديشه دانسته و براي او اعتبار و حق رأي و نظر قايل است و اين نيست مگر جعل حق مشاركت در ايجادسازي فضاي اجتماعي براي زن يعني همان نقشي را كه مردان در اين عرصه دارند آنان نيز واجدند.

در عرصه كانون خانواده نيز نقش آفرين بوده و عنصر مهم در تحكيم كانون گرم خانواده و مديريت داخلي آن و نيز حياتي ترين مسئله اين اجتماع كوچك، يعني تربيت فرزند و تحويل به جهان بشريت با يك رويكرد مثبت، معرفي شده است. در حوزه تعليم و تعلّم و نيز در عرصه پر دامنه علوم نه تنها باب علم بر او منسدّ نگرديده است بلكه راه تحصيل و رسيدن به مدارج عاليه راي او هموار شده است. آيا غير از اين است كه نور پرفروغ اسلام وقتي پهنه گيتي تابيدن گرفت اساس عقايد باطله از جمله ديدگاه تحقير و كالا انگاري زن را در عرصه هاي مختلف در هم ريخت و نهيب آميخته با اعتراض بر سر اقوام جاهل كه دختران را زنده به گور مي كردند چگونه فرود آمد؟

و زمينه پذيرش والائي مقام زن را به عنوان گوهري لطيف و پاك و صاحب انديشه و رأي در بشريت آن زمان ايجاد كرده اين تفكر را براي همه انسانها در همه‌ اعصار، امري واقعي دانسته و در تحقق آن كوشيده است براستي كدام آئين بر مقام و شخصيت و زن اين گونه صحه گذاشته است.

نهي اسلام از خشونت گرائي نسبت به زنان

معلوم و مسلم است كه هرگاه رويكرد انديشه اسلامي به ماهيت زن امري مثبت بوده و در خصوص ناهنجار سازي رفتاري و اخلاقي در مقابل زن كه موجب تضييع حقوق حقّه او بشود، ديدگاهي منفي گرايانه به مبارزه مي نشيند، استفاده از ابزار خشونت را نسبت به آنان مورد نهي و عقاب قرار مي دهد و خشونت گرايي را منفي و ظلم در حق زن دانسته و امر به نيكي و مهرباني نسبت به آنان مي نمايد. آنجا كه در كلام الله شريف دارد «و عاشروهن بالمعروف»[1] يعني: با همسران خود با نيكي و مهرباني معاشرت كنيد و از بي عدالتي و خشونت بپرهيزيد، البته زن و مرد هم در عرصه هاي اجتماعي و هم در حوزه خانواده داراي وظايف و مقرراتي هستند كه به حكم شرع و عقل مكلّف به رعايت آنها هستند و در صورت عدم توجه به آنها مستحق مذمّت پيش عقلا و مجازات دنيويه و اخرويه در نظر شرع مقدس مي باشند و در اين امر فرقي بين زن و مرد نيست و در اين صورت است كه مجازات صبغه منطقي داشته و قبيح شمرده نمي شود و همينطور است خشونت نسبت به افراد يك جامعه و يا زنان ـ چرا كه ممكن است زني در انجام وظايف خود تخطي نمايد مثلاً ناشزه شود كه در شرع مقدس براي هدايت و نجات او از اين آفت خانوادگي راهكارهائي در طول هم قرار داده است كه اول موعظه كنيد اگر كارساز نيامد در بستر از آنها دوري گزينيد اگر مفيد واقع نشد و پشت و پا زدن از وظايف و مسئوليت ها را از حد گذراند،‌راهي جز شدت عمل نيست.[2] و معلوم است كه راهكار از مصاديق خشونت منهي و منفي قلمداد نمي گردد.

تحقير زن به بهانه‌دفاع از او

دفاع از زن با اهداف غير واقعي و حقيقي در سير تاريخ پديده اي تازه نيست و نمود اين مسئله را در كشورهاي باصطلاح متمدن غرب به خوبي مي توان به نظاره نشست. هر چند ديگر كشورها حتي كشورهاي اسلامي متأسفانه از وجود چنين تفكراتي در مرحله نظري و اقداماتي در مرحله عملي بي نصيب نبوده اند. دفاع از زن از طرف سوداگران قداست هاي انساني، شعار محدوديت زدائي مطلق از زنان و نيز آهنگ استقلال طلبي در كانون گرم مشاركت خانوادگي، چيزي جز متزلزل ساختن اركان خانواده و جامعه نبوده و نيست. نكته اين است كه آيا زنان با اين گونه شعارهاي مصلحتي به جايگاه رفيع خويش مي رسند و يا آن را از دست نمي دهند و يا در پرتو اين سرقت دلها و فكرها به كمال مطلوب و حقيقي خود مي رسند؟ اگر چنين است چرا در كشورهائيكه نسبت به ايجاد فضاي آزاد و بدون قيد و شرط براي زنان در مسائل اجتماعي و خانوادگي و ترويج هرزگي و دلنگاري چيزي كم نگذاشته اند، زن نتوانسته است به حقيقت واقعي خويش دست يازد بلكه چرا در غالب اين جوامع، جز استفاده ابزاري از زن چيزي را الگوي فكر و عمل خود قرار نداده اند.

حال با توجه به آنچه گذشت در خصوص مطلب مورد نقد كه قيم بودن مردان براي زنان از تفكرات غلط منتسب به مذهب شمرده شده است جهاتي از نقد و نظر به شرح ذيل مي آيد:

1ـ مسئله قيّوميّت مردان نسبت به زنان ازاحكام صريح دين است. و اين گونه نيست كه زائيده تفكري غلط بوده كه به مذهب منتسب شده باشد آيا آيه شريفه «الرّجال قوّامون علي النساء‌» چيز ديگري را مي گويد؟!

2ـ لازمه يك كلام منطقي وقتي در مقام ارائه نظر باشد استحكام آن به دليل است كه كلام گوينده از اين عنصر منطقي خالي است.

3ـ اين نوع تفكرها از مصاديق بارز اجتهاد در مقابل نص است. توضيح آن كه كلمه قيّم در لغت به معناي سرپرست و متولّي است و در مطلب خلافي نيست. اما آيا قيّم بودن مرد براي زن مي توان گفت كه اجحاف در حق زن است تا گروهي بخواهند او به انگيزه دفاع از حقوق زن به مبارزه با اين امر برخيزند. ثانياً قرآن نيز اين تفكر را مساعدت مي نمايد يا خير قرآن مي فرمايد: «الرجال قوّامون علي النساء»[3] مردان سرپرست زنانند. يعني؛ از آنجا كه خانواده يك واحد كوچك اجتماعي است و همانند يك اجتماع بزرگ بايد رهبر و سرپرست واحدي داشته باشد، در نتيجه مرد يا زن يكي بايد رئيس خانواده باشد و ديگري معاون و تحت نظارت او، قرآن در اينجا تصريح مي كند كه مقام سرپرستي به جهاتي بايد به مرد داده شود (منظور از اين تعبير، استبداد و اجحاف و تعدّي نيست بلكه منظور رهبري واحد منظم با توجه به مسئوليت ها و مشورت هاي لازم است) و سرپرستي مرد در خانواده به جهت وجود خصوصياتي در مرد است مانند ترجيح قدرت تفكر او بر نيروي عاطفه و احساسات (به عكس زن كه از نيروي سرشار عواطف بيشتري بهره مند است و ديگري داشتن بنيه و نيروي بيشتر كه با اولي بتواند بينديشد و نقشه طرح كند و با دوّمي بتواند از حريم خانواده خود دفاع نمايد.

به علاوه تعهد او در برابر زن و فرزند نسبت به پرداختن هزينه هاي زندگي و پرداخت مهر و تأمين زندگي آبرومندانه همسر و فرزند اين حق را به او مي دهد كه وظيفه سرپرستي به عهده او باشد. البته ممكن است زناني در جهات فوق بر شوهران خود امتياز داشته باشند ولي قوانين كلي است و به تك تك افراد نظر ندارد بلكه نوع افراد را در نظر مي گيرد و شكي نيست كه نوع مردان نسبت به زنان براي اين كار آمادگي بيشتري دارند اگر چه زنان نيز وظائفي به عهده دارند كه اهميت آن مورد ترديد نيست.[4]

اين است آنچه قرآن به آن تصريح كرده است حال اگر مراد گوينده از نفي قيّوميّت مردان براي زنان معنائي دون اين معنا باشد كه در اين صورت خارج از معناي واقعي و لغوي قيّوميّت است و اگر عين آن باشد از مصاديق اجتهاد و بلكه مقابله در مقابل نص صريح قرآن است.



[1]- سوره نساء، آيه 19.

[2] - سوره نسا، آيه 34.

[3]- همان.

[4]- ر. ك: تفسير نمونه،‌ج 3، ص 370، 369. در اين خصوص مي توان به تفاسير ديگري چون الميزان و مجمع البيان در تفسير آيه 34 سوره نساء مراجعه كرد.

حسن رضايي مهر

/ 1