همسان انگاري خدا سالاري و خان سالاري بازتابي از وهم انديشي
التهاب اصلاحات پروازهاي چند صباحي است كه در جامعه ما سر و صدايي به راه انداخته و هر فرد يا گروهي با آواي سمفوني خاص خود در صدد تفسيري از اصلاحات است. طبيعي است دين ناباوران و آنان كه مذهب را افيون ملتها و جوامع ميدانند از اين فرصت طرفي ببندند و با پشتوانه تحليلات جامعه شناسانه سكولاريستي و اومانيستي به تفسير اين مقوله بپردازند. اركستر اصلاحات ضرورت برتر و با خاتمي بهتر در همين راستا قرار دارد كه در آن هم از دين تصويري واپس گرايانه ارائه شده و هم به ملت ايران و رئيس جمهور اهانتي آشكار رفته است. لذا با توجه به مفاد و مؤداي آنچه در مقاله اصلاحات، ضرورت برتر و با خاتمي بهتر آمده است به اشاراتي نقد گونه پرداخته ميشود.1ـ جوهره ماترياليسم انديشي از پروسههاي مطرح در مقاله ارائه شده پيداست و ميرساند كه دكترين دموكراسي خالص به معناي حذف اسلاميت و خدا سالاري، نه به معناي منظور شده در اصلاحنامههاي سياسي - در صدد تضعيف اعتقادي جامعه بويژه در بين نسل جوان است.در بخشي از مقاله، انقلاب ايران را ناشي از درهم ريختگي تناسب درصد جامعه روستايي وشهري ميداند و اين يعني انكار يك واقعيت آشكار در ارتباط با بزرگترين پديده اجتماعي معاصر.زمينههاي بارور كننده انقلاب ايران با تنوّع فراگيري كه داراست از ناهنجاريهاي اجتماعي و نابسامانيهاي اقتصادي و منشي سياسي ماكياوليستي با آميزهئي از وابستگي فوق العاده رژيم شاهنشاهي به غرب بويژه آمريكا و در هم ريختگي اوضاع فرهنگي براي پردازش گران و پرورندگان انقلاب (امام خميني «قدس سره» و مردم) همه اينها از بعد اعتقادي و ديني مطرح بود. دين در همه پروسه هايش به استحاله كشانده شده بود و چون مبادي و مباني ديني در همان گستره مورد بيحرمتي تام قرار گرفته بود امام قدس سره به عنوان رهبر ديني اجتماعي و مردم به عنوان پيروان راستين رهبري بر خود لازم دانستند به احياء بينش و منش ديني در سطح كلان جامعه بپردازند و چنين بود كه قدم در راه ايجاد تحولي بس عظيم نهادند و انقلابي ديني را رقم زدند. پروفسور هدي انديشمند و تحليل گر خاورشناس اتريشي فرآيند انقلاب ايران را اينگونه بيان ميكند: «انقلاب اسلامي ايران در ذات خود هيچ نوع شباهتي با انقلابهاي ديگري كه در قرن حاضر به وقوع پيوسته نداشته است، چرا كه يك مشخصه انقلاب اسلامي ديني بودن و رهبري آن توسط يك عالم ديني است كه با مجاهدت كساني كه در اين جهاد عملاً سهم داشتند به پيروزي رسيده است»(1) در هر صورت شاخصهايي چون شخصيت رهبري امام خميني قدس سره اهداف منظور شده از انقلاب، شعارها و پايگاههاي تجمع مردمي تفسيرگر و تبيين كننده بنيان انقلاب ايران است.در بخش ديگري از مقاله، خدا سالاري در تراز با جامعه روستايي و جامعه نهادينه شده شهري را تراز با مدنيت دانسته و نظام دموكراتيك را متناسب براي آن ميداند. از قضا نظام روستايي بواسطه تركيب ساده و ارثي به سيستم دموكراتيك نزديكتتر است تا نظام در تنيده شهري، تقسيم دموكراسي به دموكراسي خالص و دموكراسي نمايندگي بر همين اساس است كه در آن يك نظارت مستقيم مردم و رأي مستقيمشان به همه جريانات اجتماعي منظور است و در اين يكي نظارت از كانال نمايندگيهاي پارلماني انجام ميگيرد.
آن يكي مربوط به روستاها و شهرهاي كوچك است و اين يكي مربوط به نظامهاي درهم تنيده كشوري و شهرهاي بزرگ. مسأله بسيار مهمي كه در اين ارتباط بايد يادآوري كرد اين است كه يك موضوع را بر پايه ديدگاهي ابهام دار و هدف ناشناخته مردود دانستن در سفسطه در افتادن و به مغلطه در انداختن است، تصوري كه گفتمان پرداز مقاله مزبور از خدا دارد و حاكميت خدا را تراز با روستاواري ميداند تصويري است كه از يك خان در ذهن پرورانده است و خدا سالاري را برابر با خان سالاري دانسته است. اين مهم نيست كه اين نگرش و بينش خود ساخته است يا از مكتب خانه پوز يتيوليسم غربيان كه معمولاً هم چنين است وام گرفته شده است آنچه مهم است اينكه تصور نادرست است و تصوير ناشايست »هر كو ورقي خواند نه معنايي دانست« و اگر هم خدا سالار انديشاني بوده يا باشند كه اينگونه انديشيده و ميانديشند نه متعقلانه كه توهم گرايانه انديشيدهاند. لب لباب خدا سالاري تنظيم و تحسين نظام سلوكي انسان + اعتقاد راستين بر اساس عبوديت الهي به منظور تأمين خوشبختي جاودانگي انسان در بستر بيكران هستي است چه در روستا چه در شهر، چه نهادينه و چه ساده وارانه.2ـ با اين فرض كه نظام خدا سالاري تراز با جامعه روستايي باشد جاي اين پرسش هست كه آيا نظام دموكراتيك در جامعه نهادينه شده شهري يك نظام موفق است؟!با اينكه نظامهاي دموكراتيك تجربه خود را به ظهور رساندهاند چرا همچنان ناكاميهاي درون ساختاري و برون مرزي فراواني دارند؟
1) كيهان، 26/بهمن/ 1376، شماره 16158، ص 7.سيد محمد علي مهدوي الحسيني