روايات عدل قرآن
شكي نيست كه آيات الاحكام در قرآن از جايگاه ويژهاي برخوردار است و با رجوع به آنها ميتوان نسبت به مناسك و انضباطهاي فقهي و فردي و اجتماعي فتوا داد.ميدانيم كه قرآن در كلام رسول اكرم به عنوان يكي از عِدل هدايت بشري مطرح شده است و در بسياري از جاي جاي آن تفسير حقيقياش بر عهده معصومين نهاده شده است. به عبارت ديگر اگر تفسير صحيح و متقن قرار است كه از قرآن صورت گيرد، تنها در منظر معصومين است كه اين كار تحقق پيدا ميكند.نويسنده محترم جناب استاد دكتر كديور در جلسه سلسله مباحث دين پژوهي در پرتو قرآن در تعريف ارتداد عنوان نمودهاند كه: »ارتداد يعني تبديل ايمان به كفر اما هر خروجي از ايمان به لحاظ قرآني ارتداد محسوب نميشود.«(1) با شما هم عقيده هستيم كه گاهي خروج از ايمان در قلب و روان شخص متحقق ميشود و آن را اظهار و بيان نميكند و چنين چيزي را نميتوان مرتد ناميد ولي احدي در اين مورد شبهه ننموده است زيرا ارتداد در عالم واقعيت بايد نمود عيني داشته باشد نه در ماوراي عالم محسوس.نويسنده در ادامه بيان ميدارد كه: «در قرآن هيچ گاه از مجازات دنيوي مرتد سخني به ميان نيامده است... آن چه در قرآن آمده، صرفاً مجازات اخروي مرتد است.»(2)آنچه در مقام پاسخ به اين ادعا نويسنده، لازم است پيش از استدلال بدان توجه شود، اين است كه پاسخ و نقد مذكور به دور از هر گونه هيجانات سياسي سبب شود در اعتقادات و مسلمات خود هم به لحاظ منافع گروهي و تشكيلاتي تشكيك نمائيم.و اما در پاسخ اين كلام ايشان بايد دانست كه گرچه در قرآن به زعم ايشان سخني از مجازات دنيوي نيامده است، ولي در عدل قرآن، در باب ارتداد به راحتي ميتوان در مجازاتهاي دنيوي نام برد. بنابراين نبوده و نيست كه تمام مسائل و مبتلا به ها در قرآن مطرح شده باشد و در آن قرار بر اين بوده كه ديگر نيازي به وجود عترت و كلمات معصومين و سفارش پيغمبر اكرم به آن نبود.در كتب روايي در روايات معصومين در باب مجازات مرتدين مجازات اعدام به تقسيم اموال و جدا شدن زوجهاش مطرح است و اين چيزي غير از مجازات دنيوي نيست. توجه به اين روايت نماييد قال اميرالمؤمنينعليه السلام:«المرتد عن الاسلام تعزل عن امراته، و لاتئم كل ذبيحته و يستتاب ثلاثه ايام فان تاب والاّ قتل يوم الرابع»(2)
صريح اين كلام حضرت عليعليه السلام اسلام است كه مجازات دنيوي بر شخص مرتد وارد ميگردد.و در روايت ديگري جهت زن مرتده هم حكم به مجازات دنيوي گرديده و ميفرمايد:عن عليعليه السلام قال: «اذا ارتدت المراه عن الاسلام، لم تقتل ولكن تجسس ابداً« زن مرتده را اعدام نميكنند ولي براي هميشه او را در حبس ابد قرار ميدهند.(3)و باز در روايت ديگري علاوه بر حبس مرتد (زن) به تضيق نمودن بر آن از حيث خوردن و آشاميدن اشاره شده است.
عن ابي عبدالله في المرتد عن الاسلام قال:
«لا تقتل و تستخدم خدمه شديده و تمنع الطعام و الشراب الا ما يمسك نفسها و تلبس خشن الثياب و تضرب علي الصلوات»(4)آيا با اين روايات و دهها روايت مشابه آن باز ميتوان ترديد در مجازات دنيوي مرتد نمود. آيا اين كلام معصومينعليهم السلام نقطه مقابل قرآن هستند و يا اين كه تفسير همان آيات و احكام مرتد است. ميتوان به صرف عدم مجازات دنيوي در قرآن جهت مرتد بزعم شما، دست از روايات شست و آنها را اين گونه تحليل كرد كه «بايد محل سليقهاي براي احكامي كه در روايات آمده براي مرتد، پيدا كرد؟»(5) علاوه بر اين روايات در نظام جمهوري اسلامي ميتوان نمونه عيني اين روايت را حكم مهدور الدم، اعلام كردن سلمان رشدي توسط حضرت امام خميني به جرم ارتداد دانست كه با نگاهي به تاريخ از اين نمونهها و مصاديق براحتي ميتوان دست يافت.بعيد است كه سخنران محترم بخواهد از اين مبتلا به صريح و واضح در جهت اغراض سياسي خود استفاده نمايد، زيرا (بهتر ميداند كه بسياري از احكام در باب مسائل حدود، قصاص و... را بر اساس روايات عمل ميگردد.قرار بر اين نبوده كه اگر مسألهاي فاقد حكم در قرآن باشد، از آن اعراض كرده و مدعي سكوت قرآن در برابر آن شويم. بسياري از حوادث و رويكردهاي اجتماعي نظير ارتداد و... را تاكنون بر اساس نص صريح روايات اسلامي عمل نمودهاند و عجيب است كه سخنران محترم از اين نكته بديهي و صريح غفلت نموده و يا دچار تغافل گرديده است. بايد ايشان در مورد عدم وجود تعداد ركعات نماز و موارد وجوب زكوه و... بايد قائل به همين حرفشان در باب ارتداد شوند، كه مسلماً اينگونه نخواهد گفت.حسن ختام اين كه اگر چه در قرآن اصول تمام مطالب مورد حاجت بيان شده ولي براي فهم دقايق و توضيح آنچه در قرآن كريم به طور كلي و يا به اختصار آمده است بايد از گفتار و كردار ائمه معصومين كه در حقيقت بيان كننده قرآن است استفاده كنيم چنان كه در بسياري موارد نظير روزه و نماز و حج و زكاه و نظاير آن در قرآن ذكر نشده ولي خصوصيات هر يك را نبي اكرم يا امام معصوم براي مردم بيان فرموده و يا خود عمل كردهاند.بنابراين اگر بخواهيم در اينجا قائل به تعارض روايات و قرآن شويم، حرفي به گزاف زدهايم، زيرا كه تعارض در اين موارد مطرح نيست و مورد ندارد.همتم بدرقه راه كن اي طاير قدس كه دراز است ره مقصد و من نوسفرم
1 و 2) روزنامه همبستگي 15/10/79، مقاله محسن كديور (بحث ارتداد) ص 3 سياسي.2) ر.ك: وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، كتاب الحدود، باب 2، ج 5.3) همان، باب 4، ج 2. و نيز ر.ك: تهذيب، ج 10، ص 142، ح 25. من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 90. استبصار، ج 4، ص 255.4) تهذيب، ج 10، ص 143، ح 26. ر.ك: من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 89.5) همان مقاله.مسعود ميرعماد