كدامين عدالت؟ تبعيض بين جرم سياسي و جرم غير سياسي!
براي سالم سازي جامعه به حساب همه جرائم برسيد، قوانين كيفري و غير كيفري را در مورد هر جرمي دقيقاً عمل كنيد، اما نسبت به مجرمين سياسي «ارفاقهاي ويژه» قائل شويد، اين است معناي عدالت!!شكي نيست كه همه جرائم از جهت «جرم بودن» مستحق ذمّ و عقوبتاند و هيچ جرمي كه عقل و منطق بر جرم بودنش صحّه بگذارد، شرافت و فضيلت نيست بلكه موجب نوعي مجازات و تنبيهاند، منتهي شريعت و قوانين نوع و مقدار اين مجازات را مختلف بيان نموده است. از ميان همه جرائمي كه احكام متفاوتي دارند، طنيني بر ميخيزد كه «جرم سياسي تفاوت ماهوي با ساير جرائم دارد»، كدامين دليل معتبر عقلي و نقلي پشتيبان اين شعار است كه جرم سياسي را چندان جرم ندانيد. اگر دزدي امنيت يك فرد يا خانهاي را تهديد كرد، بايد با كمترين مسامحهاي به مجازات برسد اما اگر عدهاي با توطئه سياسي و فرهنگي، امنيت روحي و فكري ملّتي را تهديد كردند، مبادا در حق آنان صلابت و جديت به خرج دهيد، توجه كنيد اين جرم سياسي است، تفاوت ماهوي دارد!!اين منطق را كدامين خردمند ميپسندد. نكتهاي كه موجب لغزش برخي افراد شده است اين است كه اوّل حكم به تفكيك و امتياز ماهوي جرائم سياسي از غير سياسي ميكنند و آن گاه دنبال شاخص هايي براي جرم سياسي ميروند، و حال آنكه تا شاخصها و ويژگيهاي جرم سياسي معلوم نشود چگونه ميتوان حكم به تمايز آن كرد. لابد ميپرسيد با كدامين مبنا؟براي تعريف جرائم سياسي و تعيين شاخصهاي آن، چه مبنائي وجود دارد؟ عدهاي گمان ميكنند به جهت پرهيز از نوعي اختلاف رويه در فهم جرائم سياسي و مقابله با آن، چارهاي نيست كه به تعريف جامعه جهاني از جرم سياسي توجه كنيم. و حال آنكه بلا ترديد رفتار سياسي مثل ساير رفتارهاي فردي و اجتماعي انسان موضوع فقه و حقوق اسلامي است، يعني براي فهم شاخصهاي رفتار سياسي و تمييز مشروع و نامشروع آن به منابع اوليه مشروعيت (يعني كتاب خدا، سنت، عقل و اجماع) برگرديم. اگر بنا باشد كه براي تعريف جرم سياسي و تعيين مولّفههاي آن به عرف بين الملل مراجعه كنيم، چرا اين كار را به رفتار سياسي اختصاص ميدهيد بلكه اساساً باب فقه و حقوق اسلامي را ببنديد و به ملاكهاي بين المللي روي آوريد!!به علاوه، خود قانون اساسي در اصل 168 ميگويد كه تعريف جرم سياسي بر اساس موازين اسلامي است. بعد از منابع دست اول فقه و حقوق اسلامي، بهترين مأخذ براي تعريف جرم سياسي و تبيين شاخصهاي آن، قانون اساسي است. در اصول متعددي از قانون اساسي (مثل اصول 27، 26، 24 و...) حدّ و مرزي را براي آزاديهاي فردي و اجتماعي قائل شده است و آن عبارت است از اين كه »مخلّ به مباني اسلام و اساس جمهوري اسلامي و موجب نقض اصول استقلال، آزادي، وحدت ملّي و اخلال به حقوق عمومي نباشد«. مباني و موازين اسلام را قرآن و سنت در بر دارد كه بيان و تفسيرش به عهده دين شناسان متعهد و مجتهدان است. حقوق عمومي را قانون اساسي و عادي مشخص كرده است. لذا بر اساس همين اصول و موازين است كه ماده 16 قانون فعاليت احزاب مصاديق جرم سياسي و رفتارهاي ممنوع را ترسيم كرد. اگر به راستي عدهاي دنبال تعريف جرم سياسي و تعيين شاخصهاي آن هستند، چرا به موارد دهگانه ماده 16 مراجعه نميكنند تا بر اساس آنها تعريف واضحي از جرم سياسي اصطياد نمايند.نصرالله آقاجاني