وارونگي انديشه و ناديدن وارونگي ها
در شماره پنج نشريه پيامآور گفتگويي با خانم سهيلا جلودارزاده انجام شده كه با تيتر «نظام فرهنگي ما معتادپرور است» در آن مجلّه درج گرديده است. ايشان در پاسخ به علّت عدم توفيق دستگاههاي رسمي و غير رسمي فرهنگي كشور در فرهنگ سازي، مطالبي را مطرح ميكنند و از جمله: «همين شلاق زدنهايي كه در ملأ عام انجام ميشود، آيا كسي را از انجام منكرها منع ميكند؟ انسان موجودي است كه بالاترين نقطه وجود او عقل و خرد است و بعد قلب و عواطف و احساسات قرار دارد و سپس غرائز و شهوات. ما با ترساندن، در واقع غرائز انسان را مخاطب قرار ميدهيم. ما اين انسان را وارونه ميبينيم كه غرائز آن در بالاترين نقطه است، بعد احساسات و عواطف و بعد عقل»[1]متأسفانه يكي از آفات فرهنگي موجود در عرصه مطبوعات، سياستزدگي در تحليل مسائلي است كه بايد فراتر از چارچوب تنگ سياست بدانها نگريست. از اين روست كه برخي گفتهها و نوشتهها از دقّت تهي و مشحون از ادعاهاي اثبات ناشده يا اثبات ناپذير است.آيا خانم جلودارزاده دقّت كافي به خرج دادهاند تا متوجّه شوند كه نحوه استدلال ايشان، حكم شرعي حدود را لغو و بينتيجه، و نوع انديشهاي را كه حدود را تجويز ميكند، ناشي از نگاه وارونه به انسان معرفي ميكند؟ نگارنده اين سطور براساس حسن ظنّ معتقد است كه نحوه پاسخگويي شتابزده ايشان حاكي از عدم توجهشان به لوازم ناصواب و توالي فاسد سخن است. اينك به مدّعا و دليل ايشان نگاهي دوباره ميافكنيم:1ـ جلودارزاده بالاترين نقطه وجودي انسان را عقل او بر ميشمرد و احساسات و غرايز انسان را به ترتيب در مراتب بعد قرار ميدهد. اشكال ايشان بر قانون حدود اين است كه چرا بالاترين نقطه وجودي انسان (عقل) را وانهيم و پايينترين نقطه وجودي او (يعني غريزه و شهوت) را با ترساندن از اجراي حدود مخاطب قرار دهيم. اينك جاي آن است كه از خانم جلودارزاده پرسيده شود كه آيا به عقيده ايشان انسانها با استدلال و عقلانيت هنجارشكني ميكنند و فساد ميآفرينند و آيا فسق و فجور و تباهي ريشه در بالاترين نقطه وجودي انسان يعني عقل او دارد؟اگر انسان مطلوب آن گونه كه ايشان معرفي ميكند داراي ابعاد سهگانهاي است كه بالاترين بُعد وجودي و مؤثرترين آن عقل است، آيا ممكن نيست انسانهايي جانب عقل را فرونهند و سر در فرمان غريزه آورند و بدين ترتيب انساني وارونه شكل گيرد كه عقلانيت او در پايينترين درجه وجودي او جاي داشته باشد؟[2]
و اگر جز اين باشد افلا تعقلون[3] خطاب به چه كساني است؟2ـ حكم حدود، انسانها را وارونه نميبيند انسانهاي وارونه را آن گونه كه هستند ميبيند. انسانهايي را كه بر مبناي عقلانيّت زيست ميكنند، «شهوت محور» و «غريزه محور» نميبيند. آنان را كه بر محور غريزه و فارغ از عقلانيت زيست ميكنند، وارونه ميبيند و اي كاش خانم جلودارزاده نيز وارونگي هنجارشكني را ميديدند تا حكم حدود را ناشي از نگاه وارونه به انسان نميدانستند.3ـ دليل ايشان ـ به اصطلاح ـ اعمّ از مدّعاست. مطابق اين استدلال نه تنها حدود بلكه هرگونه مجازات كه گناهكاران و نابهنجاران را از انجام جرم بترساند و امنيت رواني را از بزهكاران بستاند، ناشي از نگاه وارونه به انسان است. لذا براساس اين نظريّه افراطي، بايد زندانها تعطيل شود و هرگونه مجازات مالي و بدني منتفي اعلان گردد وگرنه كرامت انساني ناديده انگاشته شده و شخصيت والاي او وارونه ديده شده است.4ـ كسي منكر آن نيست كه بايد رسانهها و دستگاههاي فرهنگي كشور با استفاده از ظرفيّتهاي بالاي خرد انسانها و با مخاطب قرار دادن عقلانيّت افراد جامعه روند سالمسازي جامعه را تشريع بخشند. و شايد كمتر انسان اهل تدبّر و نظري يافت شود كه مجازات را يگانه عامل تطهير وجدان جامعه بداند و نيازي به عامل ديگر نبيند. اما اين بدان معنا نيست كه اقدامات كيفري بايد حذف گردد. و نبايد با تأكيد بر يك حقيقت، حقيقتهاي ديگر را نفي كرد و اثبات يكي را بهانه حمله به ديگري قرار داد.5ـ از آنجا كه انسانها نه از سر انديشه و براساس منطقي قويم بلكه از سر سستي اراده در قبال اهواء و اميال و غرايز و هوسها به هنجارشكني روي ميآورند، تنها در فضايي فرصت مييابند درباره استدلالها بينديشند و به تعقّل روي آورند كه فرصت هنجار شكني نيابند و فضا را براي فساد و تباهي ناامن بيابند. چرا كه در غير اين صورت همان فرمانبرداري از غريزه و همان منفعتطلبي و همان لجام گسيختگي، فضا را بر عقلانيّت تنگ ميكند. و نوبت به تعقل و شنيدن پيامهاي عقلاني نميدهد. اين امر البتّه ناشي از وارونگي است امّا خدا كند انديشههامان وارونه نباشد تا بتوانيم وارونگيها را ببينيم.
[1] . نشريه پيامآور، شماره 5، مورخّه 1 / 7 / 80.[2] . عكس روي جلد شماره ششم نشريّه پيامآور نيز نشان داد كه اين نشريّه تا چه اندازه به مخاطبين وارونه ميانديشد؛ مخاطبيني كه غريزه در انتخابشان (حتّي انتخاب نشريه) نقش اساسي دارد.[3] . آيه 169، سوره اعراف.محمد مهدي زارعي