عدل علي (ع)
شعبي (يكي از علماي مشهور عصر امام سجّاد عليه السّلام) مي گويد: من نوجوان بودم در ميدان رحبه كوفه عبور مي كردم ناگهان امام علي (ع) را در كنار دو كيسه طلا و نقره ديدم كه ايستاده و مردم را با تازيانه اي كه در دست داشت از آن مي كرد. سپس همه آن طا و نقره را بين مردم تقسيم كرد، كه هيچ پول باقي نماند و چيزي از آن به خانه خود بر نگردانيد. من به نزد پدرم باز گشتم ، گفتم : من امروز بهترين مردم يا احمقترين مردم را ديدم .پدرم گفت : او چه كسي بود؟
گفتم : اميرمؤمنان علي (ع) را با اين وضع ديدم (قصّه را نقل كرد).
پدر گريه كرد و گفت : يا بني بل رايت خير الناس : پسرم ! بلكه بهترين انسانها را ديده اي !
كه بيت المال را بطور مساوي تقسيم مي كند و حتي نصيب خود را به مردم مي دهد.
داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي