حقيقت احباط و تکفير چيست؟ - [حقیقت احباط و تکفیر چیست؟] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[حقیقت احباط و تکفیر چیست؟] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقيقت احباط و تکفير چيست؟

احباط يعني باطل كردن توسط عمل بعضي گناهان، تكفير يعني پوشاندن گناه توسط بعضي حسنات. در كتاب تجريد الاعتقاد شيخ طوسي آمده كه حسنات و حبط عمل هر كدام در جاي خودشان مي‏باشد و هيچ كدام ديگري را از بين نمي‏برد، مثل اينكه مي‏گويد عدل الهي اين است كه هر چيزي در جاي خودش قرار بگيرد. اين سخن خواجه با مسأله احباط و تكفير قابل جمع نيستند؟

پاسخ

مقدمتاً عرض مي‏شود كه شيخ طوسي در كتاب شريف تجريد الاعتقاد در مورد تكفير صريحاً چيزي نياوره و تنها احباط را متعرض شده، هر چند شارح محترم (علامه حلي) در عنوان مسأله و در توضيح عبارات شيخ از تكفير هم سخن گفته است؛ سرّ مطلب و اينكه چرا رأي علما در مورد احباط مختلف است اين است كه: اگر احباط را به همان معني كه متكلمين آورده‏اند (ارتداد يا بعضي گناهان كبيره اعمال حسنه گذشته يا تمام يا بعضي ثواب آنها را از بين ببرد و محو و نابود كند) قبول كنيم در نظر ابتدايي با نقل و عقل مخالف است.

اما نقل

آيات زيادي داريم كه مي‏گويند هر انساني در آخرت ثمره اعمال خود را مي‏بيند چه خوب باشد يا بد. و همينطور آياتي كه تجسم اعمال را مي‏رساند، يعني اعمال انسانها چه خوب يا بد در آخرت مجسم و حاضر مي‏شوند. اگر احباط به همان معني صحيح باشد پس رؤيت اعمال و ثمره آنها چه مي‏شود؟

اما عقل

ميان كسي كه هم اعمال خوب و هم اعمال و كردار بدي را انجام داده است با كسي كه اصلاً اعمال نيك ندارد فرق دارند و مساوي قرار دادن اين دو خلاف عدل است. علاوه اگر اجيري كارش را انجام دهد ولي گاهي نافرماني كند و مستأجر به خاطر يك خطاء كل اجرت او را ندهد خلاف عدل كار كرده و احباط اينگونه است. از طرفي مسأله احباط و تكفير صريحاً در قرآن آمده است، اينجاست كه علماء براي توجيه و جمع اين دو اصل وارد ميدان شده‏اند و اقوال و آراء متعددي گفته‏اند كه در كتابهاي شرح بر تجريد الاعتقاد مذكور است و ما براي پاسخ به سؤال مورد نظر فقط دو قول معروف را مي‏آوريم و در آخر نتيجه‏گيري مي‏كنيم:

تذكر

ظاهر همان مشكلاتي كه در مسأله احباط بيان شد در مسأله تكفير هم مي‏آيد لكن با اندك دقتي مشكل حل مي‏شود، چون تكفير موافق عفو و غفران الهي است. و عذاب نكردن و گذشتن از حقِ خود هميشه با عدالت منافات ندارد و تخلف در وعيد هميشه مخالف عدل نخواهد بود. و تجسم اعمال هم درنهايت تابع مشيت و اراده خداوند است كه اگر عفو الهي آمد يا شفاعت صالحان و يا توبه خود گنهكار مقبول خداوند شد تجسم گناهان محقق نمي‏شود چنانكه اين معني را قرآن و روايات هم تأييد مي‏كنند.(1)

لذا محور بحث احباط است. احباط در دو مقام بحث مي‏شود يكبار نسبت به شخصي است كه مدتي با ايمان بوده و عملاً صالحه انجام داده لكن آخر كار مرتد و مشرك شده و ايمان خود را از دست مي‏دهد؛ و يكبار نسبت به شخصي است كه از ابتداء تا انتهاء ايمان خود را حفظ كرده، لكن مرتكب طاعت و معصيت شده محقق طوسي و علامه حلي اين دو صورت را جداگانه و در دو مقام بحث مي‏كنند.

نظر محقق طوسي در قول اول: مي‏فرمايند ثواب و پاداش عمل مشروط به اين است كه شخص تا آخر عمر بر ايمانش پايدار بماند و هرگاه شرط منتفي شود مشروط (ثواب و پاداش) هم منتفي مي‏شود، بنابراين در مورد شخص مرتد و يا گناهكاراني كه اصلِ ايمان و عقيده را از دست مي‏دهند اصلاً ثواب و پاداشي براي آنها محقق نشده است تا نوبت به احباط برسد و بگويم كه منافات با عدالت الهي يا با آيات رؤيت اعمال داشته باشد.(2) به دو آيه هم استدلال فرموده‏اند.(3) بر طبق اين قول معناي آيه شريفه "لئن اشركت ليحبطن عملك"اين است كه در صورت تحقق شرك به خدا، ثواب و پاداش اصلاً محقق نشده (حباط).

مرحوم حلّي در توضيح مراد محقق طوسي مي‏فرمايد: اگر در علم الهي اين شخص به گونه‏اي بود كه تا آخر عمر به ايمانش وفا مي‏كند و پايدار مي‏ماند در اين صورت مستحق ثواب مي‏باشد و همينطور گنهكار اگر تا آخر عمر بر شرك و گناهش پايدار بماند مستحق عقاب است. اما اگر در علم الهي چنين باشد كه اين شخص صالح كه كارهاي خوب هم انجام داده و با ايمان هم است در آخر عمر مشرك مي‏شود. اصلاً مستحق ثوابي نشده و گنهكار اگر توبه كند و ايمان آورد مستحق معصيت نشده. معناي احباط و تكفير از ديد محقق طوسي و علامه حلي در مقام اول به همين بيان است. نه اينكه منكر اصلِ احباط و تكفير شده باشند.

علامه حلّي اين قول را به محققين نسبت مي‏دهد و اقوال ديگر در معني احباط و تكفير را ردّ مي‏كند.(4)

"تفسير نمونه" هم در يكجا ظاهر همين نظر را تأييد نموده و مي‏گويد: آيات بسياري داريم كه به صراحت مي‏گويند: "موافات بر ايمان" (با ايمان از دنيا رفتن) شرط قبولي اعمال است و بدون آن هيچ عملي پذيرفته نيست.(5)

پس تا اينجا معلوم شد كه محقق طوسي براي استحقاق و تحقق ثواب تداوم ايمان را تا زمان مرگ شرط مي‏دانند. كسي كه مرتد و مشرك شود برايش اصلاً ثوابي نبوده واحباط نسبت به اين شخص يعني همين.

در مقابل عده‏اي كه مي‏گويند: استحقاق و تحقق ثواب بر اعمال صالح مشروط بر تداوم ايمان نيست، بلكه در همان حالي كه شخص مؤمن است و عمل صالح انجام مي‏دهد ثوابش محقق شده اگر در آخر كار مرتد و مشرك شد اين عملش ثوابهاي قبلي محقق شده را معدوم مي‏كند. محقق طوسي براي ردّ اين نظر چنين استدلال مي‏كند كه اگر استحقاق ثواب و تحقق آن مشروط به شرطي نباشد بلكه هر جا عمل صالح انجام شد استحقاق و ثواب محقق شود پس بايد نسبت به كسي كه فقط عارف باللّه است و به نبوت نبي خاتم ايمان نياورده و عمل صالح انجام دهد بايد او را مثاب و مستحق پاداش بدانيم و اين اجماعاً باطل است چون عمل غير مسلمان قبول نيست.

نظر محقق طوسي و علامه حلّي در مقام دوم: والاحباط باطل لاستلزامه الظلم و لقوله تعالي: فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره؛ احباطي را كه در اين مقام باطل مي‏دانند معناي مورد نظر جماعتي از معتزله است آنها گفته‏اند: مسلماني كه از ابتداء تا انتهاء ايمان خود را حفظ كرده لكن مرتكب معصيت و طاعت شده در قيامت طاعات و ثواب‏هايش جدا محاسبه مي‏شود و معاصي و عقوباتش هم جدا، پس هر كدام كمتر بود از آنكه زيادتر است كسر مي‏شود. اگر ثواب زيادبود "تكفير" و اگر (معاصي) زياد بود "احباط" است؛ محقق طوسي و علامه حلي اين تفسير را باطل مي‏دانند زيرا اولاً چنين محاسبه‏اي مستلزم ظلم است چون هرگاه معاصي و طاعات مساوي شود چنين كسي با شخصي كه اصلاً ثواب و طاعتي نكرده مساوي انگاشت و اين نزد عقلاء مردود است چون اگر كارگري كارش را انجام دهد ولي تخلفاتي هم بكند ندادن تمام مزدش نزد عقلا مذموم است.

ثانياً: قرآن مجيد تصريح دارد كه هر مؤمني نتيجه كار خوب و بدش را مي‏بيند، پس خوب است احباط را چنين تفسير كنيم كه هر مؤمن گنهكار اول عقوبات و تاوان معاصي‏اش را مي‏دهد سپس به پاداش و ثواب خود مي‏رسد.(6)

نتيجه: احباط و تكفير در دو مقام بحث مي‏شود و در هر دو مقام تفاسيري متعدد دارد محقق طوسي و علامه حلي اصل احباط و تكفير را در هر دو مقام قبول دارند طبق تفسير خودشان اما طبق تفسير ديگران از جمله آنچه شما در ضمن سؤال خود آورده‏ايد احباط و تكفير به آن معني را باطل مي‏دانند.

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1- معاد در پرتو كتاب و سنت، استاد سبحاني، مترجم علي شيرواني.

2- عقايد، ج 2، استاد مصباح يزدي.



1) هود: 12. اصول كافي، ج 4، ص 163، ح 1. اربعين حديث امام خميني‏رحمه الله (انتشارات طه) ج 1، ص 261، باب توبه.

2) ابوالحسن شعراني، شيح تجريد الاعتقاد (انتشارات اسلاميه، چاپ هشتم) ص 578.

3) زمر: 65. بقره: 217.

4) كشف المراد، تحقيق حسن زاده آملي (جامعه مدرسين) ص 412 و 413.

5) آيت اللّه مكارم شيرازي، تفسير نمونه (دارالكتب الاسلاميه، چاپ دهم) ج 19، ص 532.

6) همان مدرك، كشف المراد، ص 413. تفسير نمونه، ج 2، ص 71.

/ 1