حشر و نشر كودكان يا ديوانگاني كه از دنيا ميروند، چگونه است؟ - [حشر و نشر كودكان یا ديوانگاني كه از دنيا ميروند، چگونه است؟] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[حشر و نشر كودكان یا ديوانگاني كه از دنيا ميروند، چگونه است؟] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حشر و نشر كودكان يا ديوانگاني كه از دنيا ميروند، چگونه است؟

در مورد وضعيت كودكان و ديوانگاني كه از دنيا مي‏روند حشر و نشر آنان چگونه است آيا سرانجام بهشتي مي‏گردند يا جهنمي يا جايگاه سومي دارند؟ از روايات و آيات قرآن چه استفاده مي‏شود؟

پاسخ

اين مسأله از جمله مسائلي است كه از صدر اسلام تا كنون مورد بحث و پرسش بوده و همواره توجّه ذهنها را به خود معطوف نموده است.(1)

پاسخ به اين پرسش مستلزم تجزيه آن به چند سؤال ريزتر است:

1- حال اطفال مسلمانان كه در كودكي مرده‏اند در قيامت چگونه است؟

آيا اينان در بهشتند و يا در جهنم و يا در جايگاه سومي به سر مي‏برند؟

2- حال كودكاني كه از پدر و مادر كافر متولد شده و قبل از بلوغ از دنيا رفته‏اند چگونه است؟

3- ديوانگان در قيامت جزو كدام دسته‏اند آيا از جمع بهشتيانند و يا آنكه در گروه جهنميان محشور مي‏شوند؟

قبل از پرداختن به پاسخ سؤالات مطلبي را به عنوان مقدمه ذكر مي‏كنيم:

يكي از مباحث مهم كلامي - فلسفي همين مسأله يعني چگونگي حشر اين افراد است بدين معني كه چگونه اين افراد بهشتي هستند در حالي كه بهشت پاداش عمل است و اينها فاقد عملند و چرا جهنمي باشند در حالي كه هيچ عملي كه مستوجب عقوبت گردند مرتكب نشده‏اند؟

جوابهاي متعددي در پاسخ به اين سؤال ذكر شده است كه ما در اينجا تنها به ذكر يكي از مهمترين آنها اكتفا مي‏كنيم.

صدر المتألهين شيرازي مي‏گويد: اين انسانها اگر چه عملي كسب نكرده‏اند تا حقيقت آن عمل شكل دهنده شخصيت قيامتي و برزخي آنها باشد اما بي شك داراي هستي بوده و موجودند و از طرفي در جاي خود ثابت شده است كه نفس »هست بودن« خير است و آنها تنها به همين ملاك كه موجودند خير مي‏باشند و ثمره اين خير بودن هم بهشت است. و به عبارت ديگر: آنها به اين علت كه موجودند جزو بهشتيان بوده و مستحق داخل شدن در نعمتهاي الهي مي‏باشند، البته اين استحقاق به اندازه ظرف وجودشان است.

دليل اين سخن آن است كه بهشت جايگاه خوبان است و چون غالباً خوبي در گرو عمل خوب است گفته مي‏شود بهشت پاداش عمل خوب مي‏باشد در حالي كه اثري كه اعمال خوب از خود بر جا مي‏گذارند زيباتر شدن روح و خوب‏تر شدن آن است و بهشتي شدن نتيجه همين زيبائي است كه براي روح به وسيله اعمال خوب حاصل مي‏شود. و چون كسي كه در كودكي مرده است عمل بدي كسب نكرده تا روح زيبايش را به پليدي و زشتي بكشد به اندازه ظرف هستي خود زيبا بوده و ثمره اين زيبايي هم بهشت خواهد بود
بعد از ذكر اين مقدمه حال نوبت پرداختن به اصل جواب است.

پاسخ سؤال اول: با توجه به مقدمه مذكور روشن مي‏شود كه جايگاه اين انسانها بهشت بوده و اينان همانند ديگر مؤمنان متنعّم به نعمتهاي بهشتي مي‏باشند و براي توضيح بيشتر مطلب نكاتي بيان مي‏شود:
خداوند در قرآن مي‏فرمايد:

وَ الَّذينَ آمَنوُا وَ اتَّبَعْتهُمْ ذُرِّيَتُهُمْ بِايمانٍ اَلحَقنا بِهِمْ ذريَّتُهُم وَ ما اَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَي‏ءٍ كُلُّ امري بِما كَسَبَ رَهينٌ(2)

كساني كه ايمان آوردند و فرزندان آنها در ايمان از آنها متابعت نمودند ما فرزندان را به آنها ملحق مي‏كنيم و از عملشان كم نمي‏كنيم و هر كسي در گرو عمل خويش است. روي همين اساس است كه در روايات كلمه ذريّة به گونه‏اي معني مي‏شود كه گاه با بزرگسالان منطبق مي‏شود و گاه با كودكان و اين كودكان هر چند عملي انجام نداده‏اند اما درجه و رتبه پدرانشان به آنها عطاء مي‏شود تا چشم روشني، براي نيكوكاران بهشت باشد چنانكه در روايات نيز به اين امر اشاره شده است.

شيخ صدوق از امام صادق‏عليه السلام در تفسير آيه مباركه نقل مي‏كند: عمل فرزندان به عمل پدرانشان نمي‏رسد پس خداوند عزّوجلّ فرزندان آنها را به آنها ملحق مي‏كند تا چشمهاي آنها قرار گيرد يعني چشم روشني براي بهشتيان باشد.(3)

و نيز از امام صادق‏عليه السلام نقل شد: خداوند حضرت ابراهيم و همسر وي ساره را متكفّل اطفال مؤمنين نموده و آن دو، آن كودكان را از درختي كه شاخه‏هاي آن همچون پستان گاوها است و در قصري ساخته شده از مرواريدهاي درخشان، غذا مي‏دهند و وقتي كه روز قيامت شد اين كودكان، لباس پوشانيده شده و معطّر مي‏شوند و به سوي پدرانشان راهنمايي مي‏گردند و به همراه آنها پادشاهان بهشتند و اين همان قول خداست كه مي‏فرمايد:

و الّذين آمنوا و اتّبعتهم ذرّيتهم بايمان الحقنا بهم ذرّيتهم(4)

و همچنين در مجمع البيان از قول اميرالمؤمنين‏عليه السلام نقل شده است كه پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود:

مؤمنان و اولاد آنها در بهشت هستند آنگاه پيامبرصلي الله عليه وآله همين آيه را تلاوت فرمود.(5)

و چنانكه گفته شد احاديث ديگري نيز در تفسير اين آيه مباركه وارد شده است كه دلالت دارد كه مراد از ذرّية، فرزندان بزرگسال مي‏باشد مانند اينكه پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: خداوند ذريّه انسانهاي مؤمن را در بهشت با آنها هم درجه مي‏كند اگر چه از نظر عمل و كردار نيك از پدران خود كمتر باشند.(6) و يا اينكه فرمودوقتي كسي داخل بهشت مي‏شود از حال والدين و ذريّة و اولاد خود سؤال مي‏كند جواب گفته مي‏شود كه عمل رتبه آنها به اندازه تو نيست جواب مي‏دهد: خدايا اعمال من، مال من و آنهاست پس امر مي‏شود كه آنها به او ملحق شوند.(7)

و جواب اين بخش از سؤال را با نقل حديثي از پيامبر خاتمه مي‏دهيم آن حضرت فرمود: »من به كثرت تعداد شما در قيامت بر ساير امتها افتخار مي‏كنم و حتي به جنين سقط شده هم افتخار مي‏كنم كه در روز قيامت مقابل درب بهشت، خدا به او مي‏فرمايد: داخل بهشت شو و او پاسخ مي‏دهد كه داخل نمي‏شوم مگر در صورتي كه با پدر و مادرم قبل از من داخل شوند آنگاه خداوند به فرشته‏اي مي‏فرمايد: پدر و مادرش را بياوريد و به آنها امر مي‏كند كه داخل بهشت شوندو به اين كودك سقط شده مي‏فرمايد اينها همه به خاطر فضل و رحمتي هست كه نسبت به تو دارم.(8)

حال پاسخ سؤال دوم (كه وضعيت كودكاني كه از والدين كافر متولد شده و قبل از بلوغ مرده‏اند چگونه است؟

آيا آنها در بهشتند يا در جهنم و در مكاني كه نه بهشت است و نه جهنم؟)

پاسخ اين قسمت از سؤال هم از مقدمه‏اي كه در صدر اين نوشتار آمده روشن مي‏شود يعني آنها هم صلاحيت دارند كه بهشتي شوند زيرا آنچه كه مانع بهشتي شدن انسان است اعمال بد مي‏باشد كه آنها نيز مرتكب عمل بدي نشده‏اند لذا از اين جهت با مانعي روبرو نيستند.
ولي يادآور مي‏شويم كه بهشتي شدن علاوه بر عدم مانع، به وجود مقتضي هم محتاج است چنانكه موجوديت هر موجودي به وجود مقتضي و رفع موانع بستگي دارد.

و هر گاه عدم مانع با وجود مقتضي همراه شد بهشت را براي اين كودكان به دنبال خواهد داشت. و وجود مقتضي در اين كودكان با مشكل مواجه مي‏باشد زيرا مقتضي بهشتي شدن تنها عمل خوب و يا خوب و زيبا بودن نيست بلكه آنچه كه ملاك بسيار مهمتري در اين باب مي‏باشد اين است كه چشمه جاري شده در فطرت انساني يعني توحيد به خشكي نگرائيده و جان آدمي از چراغ پر فروغ وحدانيت بي بهره نشده باشد.

البته مراد از توحيد تنها اعتقاد به وحدانيّت خدا نيست بلكه اعتقاد به همه چيزهائي كه با اعتقاد به وحدانيت گره خورده است مانند اعتقاد به نبوت پيامبر اسلام و اعتقاد به امامت بعد از نبوت و يا حتي در زماني كه هنوز چشمه وحي فيضان داشته و رشته ارتباط انسان كامل با فرشته وحي به عنوان پيام آور وحي قطع نشده مراد مي‏باشد. و عمده‏ترين ملاك براي بهشتي شدن همين است و اين مهم چون از انسان كافر خارج گشته لذا هر مقدار هم نيك كردار باشد و داراي اعمال خوب، سودي به حال وي نخواهد بخشيد و بهشت را براي وي به دنبال ندارد و به تعبير معصوم سلام اللّه عليه اعمال او همچون خاكستري است كه تند بادي به آن بوزد كه در اين صورت انسان بر چيزي از آن اعمال مسلط نخواهد بود و اين گمراهي بعيدي است.(9)

اما اولاد انسانهاي كافر به دليل اينكه در كودكي از دنيا رفته‏اند اين مقتضي موجود، در آنها متزلزل مي‏باشد، زيرا از يك طرف خداوند آنها را به فطرت توحيدي آفريده است چنانكه در تفسير آيه مباركه فطر اللّه الّتي فطر الناس عليها(10) آمده است مراد از فطرت در آيه فوق توحيد است يعني خداوند همه انسانها را به فطرت توحيدي مفطور فرموده است(11) و همچنين خداوند آنها را به فطرت مسلماني آفريده است چنانكه در تفسير الميزان نقل شده است كه امام باقرعليه السلام فرمود: فطرتي كه خدا مردم را بر آن خلق كرده شهادت به وحدانيت خداو رسالت پيامبر و ولايت اميرالمؤمنين است.(12) وجود مقتضي در اين‏گونه انسانها از ناحيه خداوند تمام است اما مشكلي كه در اين جاست اين است كه اولاً اين افراد به دليل اينكه از كافر متولد شده‏اند و در بسياري از احكام تابع والدين خودند، وجود مقتضي در آنها با تزلزل مواجه بوده، و مظنه از بين رفتن آن فطرت توحيدي وجود دارد و لذا نياز است تا اصل بقاي آن محرز گشته و اِحكام و استحكام يابد.

و از طرفي سنت خداوند بر اين امر قرار گرفته است كه بندگان خود را امتحان نموده تا ميزان رسوخ ايمان در دل آنها براي خودشان معلوم گردد چنانكه مي‏فرمايد:

اَحَسِبَ الناسُ اَنْ يُتركُوا اَنْ يَقُولوا امَنَّا وَ هُمْ لا يُفتَنُونَ(13)

يعني: آيا مردم گمان كرده‏اند همين كه بگويند ما ايمان آورده‏ايم كافي بوده و بدون امتحان به خود واگذارده مي‏شوند؟!

و چون جمله يَقوُلوا امَنّا عام مي‏باشد و گويندگان و ايمان آورندگان در آخرت را هم شامل مي‏شود لازم است خداوند اين‏گونه انسانها را كه در دنيا قادر به اظهار ايمان نشده‏اند در بوته آزمايش قرار داده و از آنها امتحان به عمل آورد لذا خداوند ميداني را در آخرت جهت اين مهم مهيّا مي‏كند تا ملاك سنجش و بهاء گذاري قيمت ايمان اين انسانها باشد.

اما پاسخ سؤال سوم كه درباره چگونگي احوال ديوانگان در آخرت است از پاسخ سؤال قبل روشن مي‏شود يعني آنها نيز جزو بهشتيانند به شرط آنكه پس از رفع ديوانگي و جنون از امتحان الهي سربلند خارج شوند چنانكه از امام باقرعليه السلام نقل شده است كه فرمود: خداونددر قيامت بر هفت دسته از انسانها احتجاج مي‏كند يكي كودكان و ديگري كسي كه بين دو پيامبر مرده است (زمان فترت مي‏زيسته است). سوم پيرمردي كه پيامبر را وقتي درك كرده است كه فرتوت شده و قوه عاقله‏اش از دست رفته است. چهارم انسان ابله (يا همان ساده لوح‏ها). و پنجم ديوانگان. و ششم و هفتم: انسانهاي كر و يا لالي كه قدرت تشخيص از آنها سلب شده است و هر كدام از اينها كه با خدا احتجاج كنند. خدا رسولي به سوي آنها فرستاده و آتش را براي آنها شعله ور مي‏نمايد و مي‏گويد پروردگار شما دستور مي‏دهد داخل اين آتش شوي و هر كسي كه داخل شد آتش براي او سرد و سلامت است و هر كس كه عصيان كرد به سوي آتش سوق داده مي‏شود.(14)

و روايات ديگري بر اين مضمون از معصومين‏عليهم السلام رسيده است كه از ذكر آنها صرف نظر مي‏شود.

نتيجه‏اي كه از مطالب گذشته به دست مي‏آيد اين است كه كودكان انسانهاي مسلمان كه در كودكي مرده‏اند به بهشت مي‏روند اما كسان ديگري كه مجال ايمان و امتحان را در اين دنيا نيافته‏اند و به ديار باقي شتافته‏اند بعد از آنكه زمينه مناسب براي شركت آنان در آزمايش تكليف فراهم مي‏شود اگر از امتحان الهي در آخرت سربلند خارج شوند وارد بهشت مي‏شوند.


1) مانند سؤال حضرت خديجه از پيامبر در مورد اطفال كه در جاهليت از دنيا رفته‏اند، بحار، ج 5، ص 350، باب 26، حديث 12.

2) طور: 21.

3) شيخ صدوق، التوحيد، باب الاطفال، حديث 7.

4) شيخ صدوق،من لايحضره الفقيه،چاپ جامعه مدرسين،ج3،كتاب النكاح،باب:حال من يموت من اطفال المؤمنين،حديث4732.

5) مجمع البيان، انتشارات ناصر خسرو. ج 9، ص 251.

6) علامه طباطبائي، ترجمه الميزان، جامعه مدرسين، ج 19، ص 16.

7) همان مدرك.

8) توحيد صدوق، باب الاطفال، حديث 1، ص 395، چاپ جامعه مدرسين.

9) شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 1، باب 21، از ابواب مقدمات عبادات، حديث 1.

10) روم: 30.

11) يعقوب كليني، اصول كافي، كتاب ايمان و كفر، باب 4.

12) علامه طباطبائي، ترجمه الميزان، جامعه مدرسين، ج 16، ص 186 -7

13) عنكبوت: 2.

14) همان مدرك، حديث 1.

/ 1