آيا تفاوت يك مسلمان با كافر فقط در گفتن همان دو جمله مخصوص است؟
پاسخ
بعضي گمان ميكنند اگر شخص كافري تنها شهادتين را بگويد مسلمان ميشود، و ديگر فرقي ندارد كه آيا اين دو جمله را با آگاهي گفته است يا خير . امّا اين گمان باطلي است. كسي كه اين دو عبارت را بدون توجه به معناي آنها و يا باورداشتن آنها بگويد به راستي مسلمان نمي شود، هر چند ممكن است از نظر ديگران مسلمان شمرده شود و احكام ظاهري اسلام درباره او جاري شود.[1]نكتهاي كه سزاوار است در اينجا به آن بپردازيم اين است كه نبايد خيال كنيم اگر كافر شهادتين را (حتي با اعتقاد) بگويد كار تمام است و يكسره به بهشت ميرود. چنين نيست بلكه او تازه در پلة اول است. يعني از نظر شرع مسلمان شمرده ميشود و احكامي مانند پاك بودن او، جايز بودن ازدواج با او، دفن شدن در قبرستان مسلمانان و غيره در حق او جاري ميشود. ولي ورود به بهشت و بهرهمند شدن از پاداشهاي بزرگ الهي هزينة بيشتري دارد كه بايد پرداخت گردد. پلة بالاتري هست كه بايد از آن نيز بالا رفت و آن «ايمان» است. چنان كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودهاند:الاسلامُ يُحقن به الدمُ و تؤدّي به الامانة و تستحلّ به الفروج و الثواب علي الايمان.[2]با مسلمان شدن جان انسانها مصون ميماند و امانتها به صاحبانشان برگردانده ميشود و ازدواج با افراد جايز ميشود، ولي پاداش (اخروي و بهشت الهي) به سبب ايمان (و اعتقاد قلبي) به افراد داده ميشود. و امام رضا ـ عليه السّلام ـ فرمودهاند:
الايمانُ فوق الاسلام بدرجة و التقوي فوق الايمان بدرجة و اليقين فوق التقوي بدرجة و لم يقسّم بين العباد شيء اقلّ من اليقين.[3]ايمان پلهاي بالاتر از اسلام و تقوي پلهاي بالاتر از ايمان و يقين پلهاي بالاتر از تقوي است و هيچ چيز كمتر از يقين بين مردم قسمت نشده است.
ايمان چيست؟
از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ دربارة ايمان پرسيدند ايشان فرمودند:الايمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالأركان.[4]
ايمان شناخت به دل و اعتراف به زبان و عمل كردن (به دستورات ديني) با اعضاي بدن است.بر اساس اين سخن نوراني تنها شناخت دين كافي نيست. معرفتي كه ميوة شيرين و فرحزاي عمل صالح بر شاخسار آن نرويد معرفتي بيريشه است و از گزند بادهاي مسموم شبهه و شك ايمن نخواهد ماند و عملي كه بر پي و پاية باورهاي مستحكم ديني بنا نشده باشد، عملي صالح نيست، بلكه تنها پوستهاي است بيمغز و چنين عملي هرگز نميتواند باعث كمال انسان و نزديك شدن او به خداي تبارك و تعالي شود. زيرا از نظر اسلام عملي داراي ارزش اخلاقي است كه تنها براي رضاي خدا يا ترس از عذاب و يا اميد به پاداش او انجام شود. و روشن است كه تا كسي به خدا و روز قيامت ايمان نداشته باشد، نميتوانند چنين نيّت و هدفي را در اعمالش در نظر بگيرد.[5]اكنون در مييابيم كه چرا خداي تعالي در قرآن كريم ايمان و عمل صالح را بارها و بارها در كنار هم قرار داده است. بنابراين ساده انديشي است اگر تصور كنيم که با گفتن فقط چند كلمه و بدون كسب بينش درست و عميق نسبت به آنچه كه ميگوييم و بدون عمل به آنچه كه حضرت حق از ما خواسته است، ميتوانيم به رستگاري برسيم. اگر مي خواهيم نداي «فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي»[6] را بشنويم بايد دلمان بپذيرد، زبانمان بگويد و بدنمان اجرا كند، تا پله پله تا ملاقات خدا برويم، روش زندگي آن بزرگ كه هنگام ضربت خوردن فرمود به خداي كعبه سوگند كه رستگار شدم شاهد صادقي است بر اين سخن.
[1] . رجوع شود به رساله توضيح المسائل مراجع، مسئله 209.[2] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، چاپ بيروت، دار الاضواء، ج 2، ص 24.[3] . همان، ص 52.[4] . سيد رضي، نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، حكمت 218.[5] . رجوع شود به: مصباح يزدي، محمد تقي، اخلاق در قرآن، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، ج1، ص 117 و 127.[6] . فجر/ 29 و 30.