آيا خداوند قادر است چيزي بي نهايت خلق كند و در اين صورت دو بي نهايت چگونه ممكن است؟ - آيا خداوند قادر است چيزي بي نهايت خلق كند و در اين صورت دو بي نهايت چگونه ممكن است؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آيا خداوند قادر است چيزي بي نهايت خلق كند و در اين صورت دو بي نهايت چگونه ممكن است؟ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا خداوند قادر است چيزي بي نهايت خلق كند و در اين صورت دو بي نهايت چگونه ممكن است؟

پاسخ

پاسخ پرسش در چند محور ارائه مي شود:

1. قبل از هر مطلبي خوب است واژگان پرسش روشن شود:

معناي قدرت خداوند

يكي از نام هاي خداوند (قادر) و يكي از صفات او (قدرت) است مقصود از قادر بودن خداي متعال اين است كه او بر هر كاري كه انجام آن ممكن است و محال ذاتي نيست توانائي دارد. خداوند بر انجام هر كار و آفريدن هر چيزي كه قابليت انجام و آفرينش را داشته باشد قادر و توانا است، و قدرت او حد و مرزي ندارد ما اعتقاد داريم كه قدرت و توانائي آفريدگار نامتناهي و بي پايان است. و در كلمات اميرمؤمنان درباره قدرت مطلقه خداوند چنين زيبا آمده:«بزرگ و كوچك، سبك و سنگين، توانا و ناتوان از نظر آفرينش در برابر خداي بزرگ يكسان است.»[1]

پيام كلام حضرت آن است كه قدرت خداي جهان محدود به حدي نيست تا گفته شود فلان كار را نمي تواند انجام دهد و يا فلان چيز را نمي تواند خلق كند، بلكه بر هر كاري كه محال ذاتي نباشد توانايي دارد آفريدن موجودات گوناگون و مختلف در پيشگاه قدرت و توانايي او فرقي ندارد.[2]

معناي بي نهايت

«واژه بي نهايت به چيزي گفته مي شود كه پاياني ندارد، و در فلسفه مفهوم نا متناهي وصف اموري است كه آنها را حد و نهايت نباشد نه در طرف مبدء و نه در طرف نهايت،‌ جهان جسماني عدّةً و مدّةً متناهي است» در مقابل عالم ربوبي و اسماء و صفات الهي كه غير متناهي اند عدّةً و مدّةً و شدّةً و فوق لايتناهي مي باشند، زيرا تناهي و عدم آن از اعتبارات عالم اجسام است.»[3]

2. اما درباره اينكه آيا خداوند مي تواند چيزي را خلق كند كه نهايت نداشته باشد؟

اگر جواب مثبت باشد پس جمع دو بي نهايت كه يكي آن خود خداوند و ديگري آن شئ باشد چگونه ممكن است و اگر جواب منفي باشد،‌پس قدرت خداوند چگونه تفسير مي شود؟

پاسخ کلي آن است که قدرت به كارهايي كه محال ذاتي است تعلق نمي گيرد و اين نه بدليل وجود نقصي و محدوديت در قدرت خداوند بلكه به جهت قصور و نارسايي و عدم قابليت قابل است براي نزديك شدن مطلب بذهن فرض كنيد اگر پارچه اي را در اخيتار خياط گذارديم و از او پيراهني زيبا خواستيم و نتوانست خواسته ما را انجام دهد گفته مي شود اين خياط توانايي دوختن لباس زيبا را ندارد. اما اگر چند آجر و خشت را در اختيار او بگذاريم و از او لباس بخواهيم و او لباسي تحويل ما ندهد گفته نمي شود توانائي او ناقص است بلكه گفته مي شود آجر و خشت قابليت لباس شدن را ندارد، او خياط ماهري است اما خشت لباس نمي شود.

پرسش ياد شده نيز نظير اين مسأله است يعني اگر برخي امور مانند آنچه در سوال آمده انجام نمي شود نقص در قابل است و گرنه قدرت خداوند نامحدود است.[4] با توجه به اين بيان جواب پرسش شما نيز به خوبي روشن شد، زيرا با توجه به معناي بي نهايت، خلقت چيزي كه نهايت نداشته باشد متناقض و اساساً محال ذاتي است چون موجودي كه از هر نظر بي نهايت است تنها خداوند است و بي نهايت به معناي واقعي كلمه در غير خداوند اصلاً تحقق ندارد، زيرا خلقت و مخلوق بودن مساوي به نهايت داشتن است و نمي توان موجودي يافت كه هم مخلوق باشد و در عين حال بي نهايت باشد.[5]

بنابراين گر چه قدرت خداوند نامحدود است اما خلق موجود نامحدود و نامتناهي فرض محال است و قدرت خداوند بر امر محال تعلق نمي گيرد در نتيجه چيزي نامحدود قابليت آفرينش ندارد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. محمد سعيدي مهر، آموزش كلام اسلامي،‌ج 1، ص 236، نشر طه،‌ قم 1377 ش.

2. آية الله سبحاني، راه خداشناسي و شناخت صفات او، نشر مكتب اسلام 1375 ش.

3. علي رضا مسجد جامعي،‌ پژوهشي در معارف اماميه،‌ ج 1، ص 140، نشر وزارت ارشاد اسلامي، تهران 1380 ش.

4. ناصر مكارم، تفسير نمونه مجلدات: 5 ص 174، 17 ص 78، 19 ص 166، 22 ص 35، 13 ص 212، نشر دارالكتب اسلاميه، تهران 1379 ش.


[1] . نهج البلاغه، خطبه 180.

[2] . سبحاني، الهيات و معارف اسلامي، با تنظيم رضا استادي، قم، نشر مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، 1372، ص 125 تا ص 127.

[3] . سجادي، جعفر، فرهنگ و علوم فلسفي و كلامي، تهران، نشر مؤسسه امير كبير، 1375 ش، ص 121.

[4] . سبحاني،‌ الهيات و معارف اسلامي، نشر پيشين، ص 130،.

[5] . همو.

/ 1