لطفا راجع به مسأله جبر توضيحات لازم همراه با منابع متعدد معتبر مبذول داريد - لطفا راجع به مسأله جبر توضيحات لازم همراه با منابع متعدد معتبر مبذول داريد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

لطفا راجع به مسأله جبر توضيحات لازم همراه با منابع متعدد معتبر مبذول داريد - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لطفا راجع به مسأله جبر توضيحات لازم همراه با منابع متعدد معتبر مبذول داريد

پاسخ

ازديربار بحث درباره جبر و اختيار انسان در حوزه انديشه و فكر آدمي روييده و توجه دانشمندان را به خود جلب كرده است. گروهي آدمي را آن چنان بي‌اراده مي‌دانند كه او را به سنگي كه در فضا پرتاب گشته است مانند كرده‌اند. و دسته ديگر او را شاهيني پنداشته‌اند كه هيچ افقي در دامنه پرواز قدرتمندش به چشم نمي‌آيد. حال كداميك به راه مستقيم رفته‌اند؟ براي پاسخ به اين پرسش بايد ديدگاه‌هاي مختلف اين مسئله را به طور چكيده نقل و بررسي كنيم.[1]

اقوال در مسأله

1. نظريه تفويض

گروهي از مسلمانان اهل سنت (معتزله) با توجه به آياتي كه نظريه اختيار را تاييد مي‌كند مانند «ليس الانسان الا ما سعي»[2]، «انا هديناه السبيل اما شاكراً اما كفوراً»[3]، معتقد شدند كه كار آدميان يكسره به خودشان واگذار شده است و به اين جهت اين نوع بينش را تفويض نام نهادند. تفويض در لغت يعني واگذاري كار و در اصطلاح يعني اينكه خداوند جهان را آفريده و همه موجودات و از جمله انسان را به حال خود رها كرده و ديگر هيچ دخالتي در كار آنان ندارد و دخالت اراده خدا درجهان مانند مهندسي است كه ماشين يا ساختماني را مي‌سازد و پس از آن ديگر در ادامه كارشان دخالتي ندارد.[4]

اشكال اين نظريه اين است كه در كنار خدا انسان را خالق افعال مي‌داند و اين با توحيد افعالي ـ هيچ حادثه‌اي لباس هستي را نمي‌پوشد مگر اينكه مستند به اراده حق تعالي باشد ـ و آياتي از قرآن كريم مانند «و الله خلقكم و ما تعملون»[5] ناسازگار است.

2. ديدگاه جبر

جبر يعني حتميت، اجتناب ناپذيري و ضرورت و به اصطلاح فلسفي يعني وجوب كه خلافش ناممكن است. مثلا در مسائل رياضي 5 * 5 جبراً برابر با 25 است. يعني خلافش محال است.[6] دسته‌اي ديگر از مسلمانان اهل سنت (اشاعره) با توجه به توحيد افعالي و حاكميت مطلق خداوند كه دامنه آن همه امور حتي اعمال و رفتار انسان‌ها را در برمي‌گيرد و با استناد به آياتي از قرآن كريم كه هدايت، ضلالت و همه كارها را به دست خدا مي‌داند (يهدي من يشاء و يضل من يشاء، و الله خلقكم و ما تعملون و ما رميت از رميت و لكن الله رمي)[7] معتقد شدند كه انسان در كارهايش، اختياري ندارد و مجبور است. اين نظريه به كام رژيم‌هاي ستمگر شيرين آمد و به ترويج آن پرداختند زيرا اين بينش زبان اعتراض مردم را مي‌بست.

اشكال ديدگاه جبر

1. اختيار امر بديهي است: يكي از واقعيت‌هايي كه انسان به طور روشن و بديهي در درون خود مي‌يابد، اختيار است. آدمي وجداناً مي‌يابد دستي كه با مرض رعشه حركت مي‌كند و دستي را كه از روي اختيار به حركت در مي‌آيد فرق زيادي با هم دارند.




  • دست كولرزان بود از ارتعاش و آن
    هر دو جنبش آفريده حق شناس
    ليك نتوان كرد اين با آن قياس



  • كه دستي را تو لرزاني ز جاش
    ليك نتوان كرد اين با آن قياس
    ليك نتوان كرد اين با آن قياس



و اين اختيار با توحيد افعالي سازگار است چون همانطور كه در ديدگاه شيعه توضيح خواهم داد توحيد افعالي اختيار و اراده را براي حق تعالي و انسان هر دو ثابت مي‌كند البته در طول هم نه در عرض يكديگر.[8]

2. تفكر و تامل در امور، ترديد، سنجش، سبك و سنگين كردن كارها، دليل اين است كه يقين داريد مي‌توانيد اين يا آن را انتخاب كنيد و در اين انتخاب آزاد هستيد.




  • اين كه فردا اين كنم يا آن كنم
    اين دليل اختيار است اي صنم



  • اين دليل اختيار است اي صنم
    اين دليل اختيار است اي صنم



3. ارسال رسل و انزال كتب آسماني لغو وبيهوده خواهد شد زيرا افراد مجبور به نيكي يا بدي هستند.

4. نظام جزا و پاداش دنيوي (دادگاه‌ها) و اخروي (بهشت و جهنم) تنها در صورت وجود اختيار و آزادي اراده معنا دارد و هيچ عاقلي پاداش يا مجازات كسي را كه در دست به جرم و ارتكاب به گناه مجبور و بي‌اختيار بوده است، روا نمي‌داند.




  • هيچ عاقلي مر كلوخي را زند
    هيچ با سنگي عتابي كس كند



  • هيچ با سنگي عتابي كس كند
    هيچ با سنگي عتابي كس كند



5. اعتقاد به جبر با بسياري از آيات قرآن كريم كه اختيار را ثابت مي‌كند منافات دارد. مانند «ليس الانسان الا ما سعي».

«انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً»

و «سارعوا الي مغفرة من ربكم و جنة عرضها السموات و الارض».[9] [10]

ديدگاه شيعه

شيعه به پيروي از امامان معصوم خويش از بين اين دو انديشه‌، نظر معتدل خود را بيان مي‌كند: «لاجبر و لا تفويض بل امر بين الامرين؛[11] نه جبر است و نه تفويض، بلكه امري است بين آن دو يعني همانگونه كه وجود هر موجودي در سايه وجود الهي و قدرت هر قادري بسته به قدرت حق تعالي است، اراده و اختيار هر مختاري نيز در پرتو اراده و اختيار خداوند متعال است. به عبارت ديگر در يك عمل انساني طبق توحيد افعالي دو اراده تأثير مي‌گذارد (اراده مستقل الهي و اراده وابسته آدمي) و تا اين دو نباشد عمل واقع نخواهد شد. يعني اين دو اراده در طول يكديگرند نه در عرض هم. مثلا اگر در خانه شما چند مهتابي و چراغ روشن باشد،‌ نور هر يك در ديگري تاثيري نخواهد داشت. چون اگر يكي را روشن و خاموش كنيد، ديگر چراغ‌ها خاموش يا روشن نخواهد شد پس روشنايي آنها در عرض يكديگر است. حال به نور همان چند مهتابي دوباره توجه كنيد، آيا نور آنها از كجاست؟

مي‌توان گفت از خودشان است و مي‌توان گفت از نيروگاه است چون اگر يك لحظه پرتوافشاني و جريان نور از آن منبع قطع شود، همه روشنايي به تاريكي مبدل خواهد شد. پس نور لامپ‌ها در طول نور نيروگاه است. همين طور هم عالم هستي نور دارد ولي نورش از حق تعالي است «الله نور السموات و الارض» كه اگر يك لحظه فيض خود را قطع كند همگان در تاريكي و ظلمت فرو خواهند رفت. «اگر نازي كند، فرو ريزند قالبها»[12].

نتيجه

جبر و تفويض گمراهي است و طريق حق، راه سومي بين آن دو است. لاجبر و لا تفويض بل امر بين الامرين، نه جبر است نه تفويض بلكه چيزي بين آن دو است يعني اراده و اختيار خداوند سبحان و آدمي در طول هم مؤثر در امورند و اين است معناي «ما تشاؤون الا ان يشاء الله رب العالمين»؛ اراده و خواست شما وابسته به اراده حق تعالي است.

منابع متعدد براي مطالعه بيشتر:

1. محمد تقي جعفري، جبر و اختيار، قم، دار التبليغ، 1352.

2. حسن حسن زاده آملي، خير الاثر در رد جبر و قدر، تهران، قبله، 1369.

3. جلال الدين همايي، جبر و اختيار از ديدگاه مولوي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1375.

4. جعفر سبحاني، جبر و اختيار، نگارش علي گلپايگاني، قم، موسسه تحقيقاتي سيد الشهدا، 1368.

5. مرتضي مطهري، آشنايي با علوم اسلامي، ج دوم، تهران،‌صدرا، 1368، ص 74 ـ 19.

6. مرتضي مطهري، آشنايي با علوم اسلامي، ج سوم، تهران،‌صدرا، 1370، ص 121 ـ 134.

7. مرتضي مطهري، فلسفه و اصول روش رئاليسم، ج سوم، تهران، صدرا، 1368، ص 148 ـ 231.

8. مرتضي مطهري، انسان كامل، تهران، صدرا، 1370، ص 333.

9. مرتضي مطهري، انسان و سرنوشت، تهران، صدرا، 1369، ص 107 ـ 124.

10. مرتضي مطهري، خاتميت، تهران، صدرا، 1370، ص 45 ـ 91.

11. مرتضي مطهري، عدل الهي، تهران، صدرا، 1368، ص 117.

12. مرتضي مطهري، علل گرايش به ماديگرايي، تهران، صدرا، 1368، ص 119.

13. محمد تقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، ج دوم، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1366، ص 412.

14. محمد تقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، ج اول، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1365، ص 170.

15. ناصر مكارم شيرازي، عقيده يك مسلمان، قم، هدف، بي‌تا، ص 50 ـ 51.

16. سيد محمد حسين طباطبايي، شيعه در اسلام، قم، دار التفسير، 1379، ص 181.

17. جعفر سبحاني، اصول عقايد اسلامي، قم، بنياد فرهنگي مهدي ـ عليه السّلام ـ ، 1373.

18. مرتضي مطهري، فلسفه اخلاق، تهران، صدرا، 1372، ص 99.

19. اصغر قايمي،‌اعتقادات در چهل درس، قم، دار التفسير، ص 79 ـ 83.

20. مرتضي مطهري، گفتارهاي معنوي، تهران، صدرا، 1362، ص 260.



[1] . ر.ك: مرتضي مطهري، آشنايي با علوم اسلامي، ج 2، تهران، صدرا، 1368، ص 19 و انسان و سرنوشت، ص 113.

[2] . براي انسان جز حاصل تلاشش نيست. (نجم، 39)

[3] . ما راه به او نموديم يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار. (انسان، 3)

[4] . ر.ك: مرتضي مطهري، عدل الهي،‌تهران، صدرا، 1369، ص 17.

[5] . خدا شما و آنچه را كه بري سازيد آفريده است. (صافات، 96)

[6] . مرتضي مطهري، خاتميت، تهران، صدرا، 1369، ص 91؛‌و ختم نبوت، صدرا، 1370، ص 45.

[7] . انفال،‌17.

[8] . ر.ك: مرتضي مطهري، آشنايي با قرآن، ج 1 و2، تهران، صدرا، 1370، ص 69.

[9] . ر.ك: مرتضي مطهري، آشنايي با قرآن، ج 1 و2، تهران، صدرا، 1370، ص 96.

[10] . آل عمران، آية 133.

[11] . البحار، ج 4، ص 197، روايت 2، باب 3.

[12] . ر.ك: سيد محمد حسين طباطبايي، شيعه در اسلام، با تصحيح محمدعلي كوشا، چ اول،‌قم، دار التفسير، ص 181 ـ 183؛ و اصغر قائمي، اصول اعتقادات در چهل درس، چ اول، قم، دار التفسير، ص 79 و 83.

/ 1