افراد ناقص الخلقه و ولدالزنا، چرا اين طور شده‏اند و چه تقصيري دارند؟ - پرسش: افراد ناقص الخلقه و ولدالزنا، چرا اين طور شده ‏اند و چه تقصيري دارند؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرسش: افراد ناقص الخلقه و ولدالزنا، چرا اين طور شده ‏اند و چه تقصيري دارند؟ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

افراد ناقص الخلقه و ولدالزنا، چرا اين طور شده‏اند و چه تقصيري دارند؟

پاسخ

در ابتدا لازم است به اين مطلب اشاره كنيم كه پيرامون كودكان استثنايي (ناقص‏الخلقه) در علوم گوناگون بحث شده و هر دانشمندي از زاويه خاصي به آن مي‏نگرد و نظر مي‏دهد. در اين پرسش، آنچه براي ما مطرح است، اين است كه از نظر اسلام ريشه پيدايش اين گونه انسانهاي ناقص چيست؟ و چگونه با عدل الهي سازگار است؟

خداوند درباره آفرينش انسانها مي‏فرمايد:

"لَقَد خَلَقنَا الانسانَ في اَحْسَنِ تَقويم"(1)

"ما انسان را به بهترين شكل آفريديم".

اين آيات مي‏رساند كه اصل در آفرينش انسان، بي نقص و بي عيب بودن است و اگر انساني فاقد چنين كمالي گردد، وجود او استثنائي است كه بر قانون خلقت وارد شده است.

و در جاي ديگر مي‏فرمايد:

"وَاللَّهُ اَخْرَجَكُم مِنْ بُطُون اُمَّهاتِكُم لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالابصارَ وَالاَفْئِدَةَ لَعَلَّكُم تَشْكُرُونَ"(2)

"خداوند شماها را از شكم مادران بيرون آورد در حالي كه چيزي نمي‏دانستيد و براي شما گوش و چشم و دل قرار داد تا سپاسگزار باشيد".

اين آيه تلويحاً مي‏رساند كه اصل نخست در آفرينش انسان وجود چنين ابزارهايي است و اگر انسان فاقد چنين ابزارهايي باشد، طبعاً استثنائي، در خلقت است و هرگز برنامه خلقت بر اساس نقص و كمبود نبوده است و هر نوع پديده‏اي بر خلاف كمال، جنبه ثانوي و استثنائي دارد(3).

چنانكه در آيه ديگر مي‏فرمايد:
"اَلّذي اَحْسَنَ كُلّ شَي‏ء خَلَقه"(4)

"او هر چيزي را به نيكوترين وجه آفريده است"

اسلام و علل استثناء

با بررسي پديده‏هاي استثنائي در انسانها علم امروز توانسته به قسمتي از عوامل آنها دست يابد. دانش بشري در پرتو تجربه، اموري را از قبيل مصرف شراب، مواد مخدر، سيگار، آميزشهاي حرام و تا حد زيادي وراثت، علل اين نوع پديده‏ها معرفي مي‏كند.

البته علل پيدايش اين استثناءها منحصر در عوامل يادشده نيست، به گواه اينكه جهان اسلام كه برخي از اين عوامل در آن كمتر وجود دارد، از چنين آسيبها و استثناهايي مصون نمانده است، از اين لحاظ بايد گفت: يك رشته عوامل ديگري نيز مي‏تواند پديدآورنده اين گونه انسان‏هاي استثنائي باشد. از احاديث اسلامي استفاده مي‏شود، بخش مهمي از اين نقيصه‏ها مربوط به جهل و ناداني والدين نسبت به وظايف خود درباره همسران و نحوه آميزش و كيفيت پرورش فرزندان است. به يك معني، آن نقيصه‏ها و كمبودها، غرامتي است كه پدران و مادران در مقابل جهل و ناداني خود مي‏پردازند(5).

اينك ما به برخي از اين عوامل اشاره گذرا مي‏كنيم:

الف) سوء تغذيه

احاديث اسلامي، سوء تغذيه را مايه پيدايش اين نوع كمبودها دانسته و حسن تغذيه را يك نوع پيشگيري تلقي كرده است:

قال رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله: "اَطْعِمُوا السَفَرَجَلَ فَاِنَّهُ يَحْسن اَوْلادكُم"(6)

" (به زنان باردار) (به) بخورانيد زيرا اين ميوه مايه زيبايي كودك و حسن خوي او خواهد بود".

ب) وراثت

وراثت اصلي است كه اسلام آن را كاملاً محترم شمرده و بر آن صحه نهاده است. اگر علم (ژنتيك) در غرب علم نوظهوري است، اما قانون وراثت به صورت كلي در قرآن و احاديث اسلامي وارد شده است.

قال رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله: "لا تنكِحُوا القَرابَةَ القَريبَةَ فَاِنَّ الوَلَدَ يَخْلُقُ ضاويا"(7)

"با خويشاوندان نزديك ازدواج نكنيد، زيرا ميوه چنين ازدواج، ناتواني و لاغري فرزندان شما خواهد بود".

اسلام، دختر دادن به جوان شراب‏خوار را به منزله قطع رحم و انهدام نسل شمرده است(8).

ج) آداب آميزش

آميزش زن و مرد اجابت يك درخواست فطري است. در حالي كه اين كار، يك عمل طبيعي و غريزي است، ولي در اسلام آدابي(9) براي آن بيان شده است كه تخلف از آن مايه تباهي فرزند مي‏شود.
در اينجا ممكن است سؤالي مطرح شود و آن اينكه والدين خبر نداشتند كه اين عمل در فلان شرائط آثار سوئي روي نوزاد مي‏گذارد؟

پاسخ آن است كه دانستن يا ندانستن پدر و مادر در خاصيت طبيعي اشياء اثر ندارد ما اگر ندانيم كه در فلان رشته سيم برق است و دست به آن بگذاريم، برق ما را مي‏كشد، برق صبر نمي‏كند تا ببيند اگر ما بي اطلاعيم به ما كار نداشته باشد. ما اگر ظرف شرابي را به خيال آب بخوريم، مست خواهيم شد. زيرا مست شدن از آثار طبيعي شراب است. خواه خيال كنيم آب است يا چيز ديگر، بنابراين بي تقصيري پدر و مادر به معناي آن است كه گناه عمدي نكرده اما آثار طبيعي و وضعي همچنان در جاي خود محفوظ است(10).

و در اينجا سؤال ديگري نيز مطرح است و آن اين كه والدين كوتاهي كردند، گناه كودك چيست؟

در پاسخ اين سؤال مي‏توان گفت، هم خدا منزّه است و هم كودك بي‏تقصير، مقصر اصلي، والدين هستند ولي ناراحتي آن به دوش كودك است و اين مخصوص نوزاد نيست. در تمام ظلم‏هاي عالم، تقصير از ظالم است، اما ناراحتي ظلم به دوش مظلوم مي‏افتد.

اگر من سنگي به سوي شما پرتاب كردم و پيشاني شما شكست نه شما گناهكاريد، نه خدا، گناه از من است كه سنگ زدم، لكن سختي اين گناه را شما تحمل مي‏كنيد. بنابراين اينكه سؤال مي‏شود: والدين كوتاهي كرده‏اند، گناه طفل چيست؟

مانند سؤال در مورد ساير ظلم هاست كه ظالمان تقصير كرده‏اند، گناه مظلومان چيست؟

آيا اگر شما خمير شور يا تلخي را نزد نانوا ببريد و او نان شور يا تلخ به شما داد، مي‏گوئيد نانوا ظالم است؟

در ادامه بايد گفت كه: تأثير علل و اسباب طبيعي در موارد خود، يك امر قهري است، به اراده و خواست ما تعلق ندارد، ما خواه بدانيم يا ندانيم، هر علت طبيعي نتيجه خاصي را به دنبال دارد. (عدسي) چشم به اندازه‏اي ظريف و لطيف است كه اصابت سنگريزه‏اي آن را نابود مي‏سازد، خواه چشم انسان معصومي باشد يا مجرم، كودك باشد يا بزرگسال، عالم باشد يا جاهل.

بازگيري اين خصيصه از سنگ، برخلاف نظامي است كه اين جهان روي آن استوار است، درخواست اينكه چشم انسان‏هاي بي‏گناه در اصابت سنگ آسيب نبيند، يك نوع درخواست جاهلانه است كه ريشه آن را جهل به اصول آفرينش تشكيل مي‏دهد.

بنابراين، اين ما هستيم كه بر اثر عدم رعايت شرائط بهره برداري، خود و عزيزان خود را ميان بلاها و آفات مي‏افكنيم. كاشف نيروي الكتريسيته در دل اجسام، عالي‏ترين خدمت را به جامعه انساني انجام داده است، ولي هر گاه كسي در مقام بهره برداري، شرائط لازم را رعايت نكند، هرگز نمي‏توان "اديسون" را مقصر شناخت كه بشر را به چنين موهبت طبيعي راهنمائي كرده است.

دنياي علم هم با بررسيها و تحقيقات فراوان اين نظريه را صد در صد پذيرفته است. دكتر آلكسيس كارل زيست شناس و جراح معروف فرانسوي و برنده اولين جايزه نوبل در آمريكا، در اين باره مي‏نويسد:

"هر كس بايد بداند كه زناشوئي با خانواده‏اي كه به ديوانگي يا ضعف عقل يا آلكليسم آلوده است، معادل با لگدكوبي قانون بقاء نسل است"(11).

حاصل سخن اينكه جهاني كه افراد سالم و معلول در آن به سر مي‏برند، جهان ماده و طبيعت است و تكامل هر فردي در آن به صورت تدريجي در عين حال در گرو شرائطي است كه بايد به آن ضميمه گردد، در غير اين صورت به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد.

و بشر در رحم مادر بسان درختي است كه بايد پدر و مادر در مراقبت آن كاملاً كوشش كنند و از روزي كه پيوند زناشوئي مي‏بندد، بايد شرايط تحويل كودكان سالم را نيز فراهم سازند، بدانند نواميس خلقت و قوانين آفرينش با جهل و ندانستن آنان دگرگون نمي‏گردد(12).

براي مطالعه بيشتر به كتاب ذيل مراجعه شود:

1- منشور عقايد الاماميه، استاد جعفر سبحاني، انتشارات مؤسسه امام صادق(ع).




1- تين / 2

2- نحل / 81.

3- استاد سبحاني، جعفر، پرسشها و پاسخها، انتشارات مؤسسه سيدالشهداء، ص 324، پرسش 52.

4- سجده / 7.

5- استاد سبحاني، جعفر، پرسشها و پاسخها، انتشارات مؤسسه سيدالشهداء، ص 337، پرسش 52.

6- علامه مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 63، ص 176، ناشر: مؤسسه الوفاء، چاپ بيروت - لبنان.

7- فيض كاشاني، محمدمحسن، المحجة البيضاء، انتشارات المكتبة الشفيعي، ج 3، ص 94، نقل از كتاب پرسش و پاسخ استاد سبحاني.

8- قال امام صادق(ع): مَن زَوَّجَ كَريمَةِ مِن شارِبِ خَمْرٍ فَقَد قَطَعَ رَحْمَها، وسائل الشيعه، ج 14، ناشر: دار احياء التراث العربي، چاپ بيروت - لبنان، باب 29 (كراهت تزويج شارب الخمر).

9- علامه مجلسي، محمدباقر، حليةالمتقين، ناشر: كتابفروشي و چاپخانه محمدعلي علمي، ص 64.

10- قرائتي، محسن، اصول عقايد، نشر سازمان تبليغات اسلامي، چاپ چهارم، ص 97.

11- شهيد هاشمي نژاد، سيدعبدالكريم، پاسخ به مشكلات جوانان، انتشارات كانون بحث و انتقاد ديني ـ مشهد، ص 228.

12- استاد سبحاني، جعفر، راه خداشناسي و شناخت صفات او، انتشارات مكتب اسلام، ص 523.

/ 1