آيا معرفت شهودي از جنس تجربه ديني است؟
پاسخ
براي پاسخ به سؤال فوق لازم است ابتدا تعريف مختصري از تجربه ديني و معرفت شهودي ارائه دهيم.منظور از تجربه ديني از نظر ما نوعي مواجهه با خداوند يا امور ماوراء طبيعي يا مقدس است. و مواجهه به معني شناخت مستقيم، حضوري و بيواسطه است. احساس عجز و محدوديت و وابستگي به يك قدرت و كمال برتر، و احساس وجود آن قدرت و ميل به او نمونههايي از تجربه ديني است.[1]و اما معرفت شهودي، يك نوع درك شهودي و شعوري است از امور حقيقي و معاني غيبي كه در پس پرده هستند، معرفت و شناختي كه از دل سرچشمه ميگيرد و ابزار آن تزكيه نفس و تصفيه باطن است.[2]متعلق تجربة ديني و معرفت شهودي در هر دو امري متعالي است كه خود را در معرفت شهودي و تجربه ديني بر انسان مكشوف ساخته براي او تجلي ميكند و از اين طريق آدمي با او آشنا ميگردد.اين مواجهه شهودي در هر دو معرفت بخش و شناختآور است به نحوي كه عرفا ارزش معرفتي كشف و شهود را به مراتب برتر از شناخت عقلي ميدانند.[3] و يكي از ويژگيهاي تجربه ديني نيز اين است كه شناختي از متعلق تجربه به صاحب تجربه ميدهد.[4]علاوه بر آنكه ميان معرفت شهودي و تجربه ديني مشابهتهاي فراواني وجود دارد كه از جمله آن ميتوان به موارد ذيل اشاره نمود:1. شهود عرفاني و تجربه ديني هر دو يك ادراك كاملاً شخصي است و قابل انتقال به كساني كه از آن بيبهرهاند نيست و بدون تحليل ذهني و ريختن محتواي آن در قالب دقيق فلسفي قابل تفهيم به ديگران نيست. فلذا كساني كه خواهان درك و دريافت چنين تجاربي هستند بايد خود زمينه فراهم شدن آن تجارب را در خويش فراهم آورند.[5]2. معرفت شهودي اختصاصي به اوليا ندارد بلكه نفوس انساني قابليت پذيرش انوار قدسي و وصول به عالم ملكوت را دارند. چنانكه استعداد و زمينه ايجاد تجارب ديني نيز در همه انسانها وجود دارد.3. هم در معرفت شهودي و هم در تجربه ديني، بحث تفسير و تعبير مطرح است و از آنجا كه تعبير و تفسير با استفاده از عقل و متأثر از عقايد، پيشفرضها و فرهنگ صاحب تجربه است، ممكن است خطا يا انحرافي باشد.[6]4. محل تجلي ديني و كشف و شهود عرفاني، قلب است كه همه انسانها ميتواننداز طريق تهذيب، تصفيه و تزكيه نفس به چنين شناختي دست يابند.5. ممكن است مشاهدات شيطاني براي عارف يا صاحب تجربه ديني پديد آيد و نتيجه آن غير قابل اعتماد باشد. پس آنها بايد از رحماني بودن تجربه خود اطمينان حاصل كنند همانطور كه قديسه ترزاي آويلاني، راهبة اسپانيايي و يكي از بزرگترين نويسندگان مسيحي آثار عرفاني نيز در آثار خود به اين مطلب اشاره كرده است.[7]البته عرفا نيز براي اينكه تجربه خيالي يا توهمي يا شيطاني به جاي تجربه ديني قرار نگيرد رعايت موازيني را لازم ميدانند.بنابراين با دقت در مفهوم كشف و شهود و تجربه ديني و مشابهتهاي ميان آن دو ميتوان گفت معرفت شهودي مهمترين مصداق تجربه ديني لااقل با معنايي كه مورد نظر ماست، ميباشد كه غربيان از آن با عنوان تجربه عرفاني ياد ميكنند.و اما اگر تجربه ديني را چنان كه شلاير ماخر و ديگران به آن معتقد بودند، تفسير كنيم يقيناً بين مكاشفات عرفاني و تجربه ديني تمايزاتي وجود دارد؛ چرا كه نظريهپردازي جدي دربارة تجربه ديني پس از نقد دلايل عقلاني وجود خداوند و سست شدن آن استدلالها و نقد كتاب مقدس و در واقع براي رهايي دين از آن انتقادات آغاز شد. در حالي كه معرفت شهودي و شناخت امور ماوراء طبيعي از طريق دل مورد تأييد آيات و روايات متعددي است و خود پيشوايان ديني هم، افراد را به تحصيل چنين شناختي تشويق كردهاند.[8]علاوه بر آنكه از نظر انديشمندان غربي تجربه ديني، گوهر دين است؛ بدين معنا كه حقيقت دين همان احوال و عواطف خاصي است كه در انسان هنگام مواجهه با حقيقت غايي پديد ميآيد و امور ديگر، اعم از عقايد، مناسك و اخلاق، جملگي از حقيقت دين بيرونند. در نتيجه هر جا و در هر كس اين احوال وجود داشته باشد دين هست وگرنه دين نيست. در حالي كه از نظر عرفاي ما مانند ابن عربي و پيروانش شريعت كه مشتمل است بر احكام و قوانين رفتار، جزء لاينفك دين است كه براي دستيابي به مكاشفات عرفاني عمل و التزام به آن امري ضروري و اجتنابناپذير است. حتي هنگامي كه عارف به اوج تجارب عرفاني دست مييابد.خلاصه آنكه طبق نظر و تفسير ما از تجربه ديني، معرفت شهودي و تجربه ديني از يك سنخ هستند ولي اگر تجربة ديني را از سنخ احساس بدانيم چنانكه شلاير ماخر و رودلف اتو به آن معتقد بودند و يا از سنخ ادراك حسي چنانكه ويليام آلستون به آن معتقد بود و يا نظريه تبيين فوق طبيعي را بپذيريم حتماً بين تجربه ديني و معرفت شهودي تفاوتهايي هست. علاوه بر اينكه همگي اين نظريات پيرامون چيستي و حقيقت تجربه ديني جاي نقد و بررسي دارند كه در اينجا مجال پرداختن به آنها نيست.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1ـ خسروپناه، عبدالحسين، کلام جديد، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه، 1381.2ـ بيات، عبدالرسول، فرهنگ واژهها، قم، انتشارات فرهنگ و انديشه ديني، 1381.
[1] . ر.ك: صادقي، هادي، درآمدي بر كلام جديد، قم، انتشارات طه و كتاب، معارف، 1381، ص78.[2] . داود بن محمود قيصري، شرح فصوص الحكم، قم، انوار الهدي، چاپ اول، 1416ق، ج1، ص87.[3] . همان، ص87.[4] . مايكل پترسون و ديگران،عقل و اعتقاد ديني،ترجمه احمد نراقي و ابراهيم سلطاني،تهران،طرح نو،چاپ سوم،1379،ص53.[5] . ر.ك: يثربي، سيد يحيي، پژوهشي در نسبت دين و عرفان، تهران، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1379، ص352ـ328.[6] . ر.ك: شيرواني، علي، مباني نظري تجربه ديني، قم، بوستان كتاب، 1381، ص162.[7] . جورج مورودسي، تجربههاي عرفاني واقعي و گمراه كننده، ترجمه فروزان راسخي، در نقد و نظر، ش24ـ23، ص326ـ328.[8] . شيرواني، علي، چيستي و انواع تجربه عرفاني از نگاه ابن عربي، در قبسات، ش26، ص66.