رابطة ‌استخاره با قضا و قدر چيست؟ - رابطة ‌استخاره با قضا و قدر چيست؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رابطة ‌استخاره با قضا و قدر چيست؟ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رابطة ‌استخاره با قضا و قدر چيست؟

پاسخ

استخاره در لغت به معناي طلب خير كردن است و اينكه از خدا بخواهيم ما را به انجام كار بهتر راهنمايي كند.[1] معناي اصطلاحي آن كه بر‌‌گرفته از همان معناي لغوي است، عبارت است از نوعي دعا و توكل به خداوند، در انجام كاري كه خير و شّر آن بر انسان پوشيده است.[2] استخاره اقسامي خود دارد كه يا بوسيله قرآن يا با تسبيح يا با تكه‌هاي كاغذ انجام مي‌گيرد و مراد از قدر (تقدير الهي) اين است كه خداوند براي‌هر پديده‌اي اندازه‌هاي كمي و كيفي، زماني و مكاني خاص را قرار داده است كه تحت تاثير علل و عوامل مختلف تحقق مي‌يابد. و منظور از قضاء الهي اين است كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب يك پديده آن را به مرحلة نهايي مي‌رساند. البته گاهي در روايات قضا به معناي قدر هم آمده و لذا گفته شده بعضي از امور مانند صدقه، و احسان به پدر و مادر دعا‌ و ... از عوامل تغيير دهند قضا هستند.[3]

با نظر به آنچه در توضيح اصطلاحات، در مقدمه آورده شد، در جواب سؤال مذكور مي‌گوييم: ازنظر عقلي، اگراستخاره شرايط خاص خود را دارا باشد، يعني هم از نظر طيّ كردن مراحل آن كه به فرموده بزرگان، اوّل تفكر، بعد استشاره و سپس استخاره باشد، و هم از نظر امري كه جهت آن به استخاره متوسل مي‌شوند، همانگونه كه اشاره خواهد شد، از امور واجب و حرام نباشد، و نكته ديگري كه بايد به آن توجه كرد، اين است كه استخاره کننده درباره انجام دادن يا ندادن آن كار، به حالت سرگرداني و حيراني برسد كه هيچ كدام براي او ترجيحي نداشته باشد، در اين صورت كه شخص متوسل به طلب خير از خدا مي‌شود، اميد هست كه خداند نيز، آنچه را به مصلحت او هست مقدر گرداند.

البته گاهي نفع او در انجام كار و گاهي در ترك آن مي‌باشند، مخصوصاً اگر شخص استخاره كننده برخودار از مقام قرب الهي و نفس كرم معنوي باشد، اميد تاثير استخاره در رفع شرّو بلا بيشتر هست، چون دعا نيز از عوامل تغيير دهنده قضا و قدر مي‌باشد. اما از نظز نقلي و آموزه‌هاي ديني با توجّه به اينكه استخاره يك سنّت (قولي و فعلي) از معصومين ـ عليهم السّلام ـ مي‌باشد، و آنها خود به قضا و قدر الهي نيز معتقد بودند، لذا بين اين دو پديده الهي نيز رابطه و نسبتي تنگاتنگ قائل شده‌اند. جابر از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل مي‌كند كه فرمود: زماني كه يكي از شما تصميم به كاري گرفت كه مي‌خواهت از استخاره مدد بگيرد، دو ركعت نماز بگذارد و پس دعاي مخصوص آن را بخواند و از خداوند طلب خير كند.[4] يعني شخصي، بوسيله استخاره از خداوند بخواهد براي او خير را مقدر كند. البته اين نكته همان‌گونه كه اشاره شد، قابل تأمل است كه استخاره يك دستور هميشگي و فراگير نيست، و به قول مرحوم شيخ مفيد در الرسالة الغربة: استخاره كردن، در امور حرام و واجب جايز نيست، بلكه در امور مباح (كه انجام دادن يا ندادن آن مساوي است) يا امور مستّحبي كه با امر مستحّب ديگري ناسازگار است استخاره وارد شده.[5]

در مجموع، ارتباط بين استخاره و قضا و قدر از طرف معصومين مورد تأييد است كه امام صادق ـ عليه‌السّلام ـ نيز مي‌فرمايد: هر آنكس كه استخاره كند در حالي كه راضي هست از آنچه از طرف خدا بر او وارد مي‌شود، خداوند نيز خير را براي او مقدر خواهد كرد.[6] اما اگر بخواهيم در يك دايره و‌سيعي به قضا و قدر بنگريم همه‌ي امور عالم را در بر مي‌گيرد. چون هيچ چيز نيست، مگر اينكه تحت اراده تكويني (اصل تحقق و وجود) الهي قرار مي‌گيرد، خواه آن چيز نفس استخاره باشد يا عمل خير يا شري باشد كه براي آن استخاره مي‌كنيم اما اراده تشريعي خداوند فقط به خوبيها و كارهاي نيكو تعلق مي‌گيرد، و شرور و فساد، مراد تشريعي خداوند نمي‌باشند، بنابراين همه كارها زير مجموعه اراده و قضا و قدر تكويني الهي مي‌باشند، اما بعضي ديگر از امور، علاوه بر اينكه در اصل خلقت تحت اراده تكويني و قضاي الهي هستند تحت اراده و قضاي تشريعي الهي نيز مي‌باشد، كه استخاره مي‌تواند يكي از آن مصاديق باشد، هر چند نتيجة استخاره مورد رضايت شخص استخاره كننده نباشد: امام صادق ـ عليه‌السّلام ـ نيز مي‌فرمايد: انسان مؤمن استخاره نمي‌كند مگر اينكه خداوند خيري را بر او مقدر مي‌كند. ولو اينكه آنچه واقع مي‌شود مورد رضايت او نباشد، و در حديث ديگري فرمود: به خدا قسم انسان مسلمان از خداوند استخاره نمي‌كند مگر اينكه خداوند نيز حتماً خير را براي او در نظر مي‌گيرد.[7]

پس آنچه بزرگان دين فرموده‌اند: كه يكي از عوامل تغيير قضا‌‌قدر، دعا مي‌باشد، استخاره نيز كه خود نوعي دعا هست از اسباب ايجاد و تغيير قضا و قدر خواهد.

اما آن چه مهم است درک کيفيت ارتباط استخاره با قضا و قدر مي باشد. اگر مراد ازقضا، قضاء حتمي باشد، ظاهراً استخاره نقشي در تغيير آن نمي تواند داشته باشد، حتي اگر استخاره را نوعي دعا به حساب آوريم. اما اگر قضاء غير حتمي، يا همان قدر باشد و ما استخاره را نوعي دعا به حساب آوريم نقش استخاره فقط در حد دعا خواهد بود که مي تواند موجب تغيير تقدير گردد. اما ظاهر امر اين است که استخاره به مشورت نزديک تر است تا دعا. منتهي طرف مشورت ما در اين امر خداوند است. چون عمل استخاره در جايي صورت مي گيرد که الف ـ عمل در اختيار ما است و کننده کار ما هستيم نه خدا. ب ـ عمل دو طرف، يا چند طرف دارد که ما نمي دانيم خير ما در کدام جانب قرار دارد. در چنين جايي مسئله، مسئله تغيير قضا و قدر نيست، بلکه مسئله آن است که خداوند به ما کمک کند و راهي را که به خير ما مي انجامد، به ما نشان دهد تا با عمل کردن به آن از خطرات احتمالي نجات يابيم. در اين معنا استخاره موجب تغيير تقدير الهي نخواهد شد.

اما سؤال مي تواند جنبه ديگري هم داشته باشد، و آن اين که:

اگر ما معتقد به قضا و قدر الهي هستيم، پس همه چيز از پيش براي ما معين شده چه معنا دارد که استخاره کنيم؟

چون معناي استخاره آن استکه مسئله هنوز معين نشده و ما با استخاره معين مي کنيم. معين بودن همه امور و معين نبودن آن با هم تناقض دارند.

جواب اجمالا همان است که در معناي قضا و قدر آمده، يعني قضا قابل تغيير نيست. اما قدر قابل تغيير است، لذا اين معنا معقول است که هنوز معين نشده و ما با استخاره معين مي کنيم.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. ابوالفضل طريقه‌دار، كند و كاوي درباره استخاره و تفأل‌، مدين، قم، چاپ دوّم1374.

2. گروهي از نويسندگان، ارمغان تشيّع، معارف اسلام و قرآن، مشهد، تاريخ 1347، ص206 ـ 181.

3. اميني، ابراهيم، انتخاب همسر، سازمان تبليغات اسلامي، چ 1369، ص 155 ـ 168.



[1] . فرهنگ منجدالطلاب، مترجم، محمد بندريگي نشر اسلامي، چاپ نهم، 1372، ص146، باب الخاء.

[2] . خرمشاهي، بهاءالدين، دانشنامه قرآن، انتشارات دوستان، چاپ دهم، 1373، ص 9 ـ 98.

[3] . مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ دهم، 1373، ج1، ص180.

[4] . محمودبن خليفه الجاسم، الطيرة و الفال في وضوء الكتاب والسنة دارابن جزم، بيروت، 1343.

[5] . خرمشاهي، بهاالدين، دانشنامه قرآن. ص199.

[6] . حرّ عاملي، وسائل الشيعه، چاپ پنجم، باب الصلوة الاستخاره، ج 2، ص204.

[7] . محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحكمه، دارالحديث، چاپ دوم، 1380، ج 80 و 79، ص179، باب الخاء (الاستخاره).

/ 1