پرسش :ريشة همه انسانها به آدم بر ميگردد، ريشة حيوانات به چه چيزي بر ميگردد؟
پاسخ
بدون شك عجيبترين پديدة اين جهان، پديدة حيات است. همان مسألهاي كه هنوز معماي آن براي دانشمندان گشوده نشده، همه ميگويند موجودات زنده از مواد بيجان اين عالم به وجود آمده اند، اما هيچ كس نميداند دقيقاً تحت چه شرايطي چنين جهشي صورت گرفته، زيرا در هيچ آزمايشگاهي تبديل موجودات بيجان به موجودات زنده هنوز مشاهده نشده است. هر چند هزاران هزار دانشمند در طول ساليان دراز در اين باره انديشيده و آزمايش كردهاند. آن چه مسلم است اسرار حيات و زندگي آن چنان پيچيده است كه علوم و دانشهاي بشري با تمام گستردگي آن از كشف و درك آن هنوز عاجز است. در شرايط فعلي جهان، موجودات زنده تنها از موجودات زنده به وجود ميآيند و هيچ موجود زندهاي از موجود بيجان پا نميگيرد، ولي مسلماً در گذشتههاي دور چنين نبوده و به تعبير ديگر حيات در كرة زمين تاريخچة پيدايشي دارد، اما چگونه و با چه شرايطي معمايي است كه روشن نيست و به راستي چه بزرگ است خدايي كه اين همه موجودات زنده را با تنوع وسيع آفريده و به هر كدام آن چه را نياز داشته بخشيده است، و عجب اين كه همة آنها را در آغاز از مواد سادة زمين ساخت.[1] از نظر قرآن كريم، خداوند خالق و صانع جهان است، او آفريدگار همة موجودات است، هيچ موجودي در عالم وجود ندارد، مگر آن كه مخلوق و مصنوع اوست:لا اله الّا هو خالق كل شيء فاعبدوه،[2] خدايي جز او نيست، آفريننده همه موجودات است،پس او را بپرستيد. در خصوص خلقت حيوانات نيز ميفرمايد: اولم يروا انّا خلقنالهم مما عَمِلَت ايدينا انعاماً فهم لها مالكون؛[3]
آيا نديديد كه از آن چه با قدرت خود به عمل آوردهايم چهارپاياني براي آنان آفريديم كه مالك آن هستند؟ آن چه مهم است اين كه ما بايد از داستان آفرينش درس خداشناسي و يكتاپرستي را بياموزيم، چنان که عبارت (ما عملت ايدينا) در اين آيه اشاره به آن دارد كه به قدرت خودمان آنها را خلق كرديم، بدون آن كه شريكي در آفريدن آنها داشته باشيم.[4] و اما قصة چگونگي آفرينش اين موجودات هر چند معمايي است كه هنوز كاملاً گشوده نشده، اما پاسخهاي متفاوت براي آن گفته شده است: گروهي با طرح نظريه مستقل دربارة خلقت انسان و ديگر انواع ميگويند: هر موجود زندهاي از روز نخست به همين شكل و كيفيت بوده كه حالا هست و اگر مرور زمان تفاوتهايي پديد آورده است مربوط به حالات و عوارض انواع ميباشد نه اين كه تغييرات به پايهاي برسد كه نوعي را به نوع ديگر منقلب سازد. عدهاي ديگر با طرح نظريه مشترك ميان انسان و ديگر جانداران ميگويند: انواع مختلف جانداران همه و همه به يك يا چند نوع انگشت شمار بازگشته و به تدريج تفاوتهايي در آن به وجود آمده است و سرانجام نوعي به نوعي تكامل يافته و انواع زيادي پديد آمدهاند.[5] برخي نيز ميگويند: جانداران در حاشية درياها آن جا كه آب و خاك به هم ميپيوندند و مردابها را درست ميكنند پديد آمدند، اولين موجودها ذره بيني و سپس به گونة تك سلولي بودند كه هنوز هم (جلي فيشها) كه از همان موجودات تك سلولي هستند، در اقيانوسها وجود دارند.حيوان تك سلولي براي اولين بار در آب رشد كرد و سپس چند سلولي شده و از آن حيوانات ديگر و در آخرين مرحله انسان پديد آمد . تمام جانداران عالم از خاك آفريده شدهاند و عناصر متشكلة بدن آنان همان عناصر متشكلة خاك يعني 103 عنصر است. اين حيوانات تك سلولي به تدريج چند سلولي شدند، آبزيان را تشكيل دادند كه گروهي در آب باقي ماندند و گروهي به خشكي آمدند كه از آنها خزندگان، پرندگان و چهارپايان پديدار گشتند. در ابتداي دوران تك سلولي موضوع نر و ماده مطرح نبود. بلكه با تقسيم شدن بدن آنها تعدادشان افزايش مييافت، ولي در چند سلوليها پارهاي ماده و پارهاي نر درآمدند.[6] اما امروزه دانشمندان به خوبي دريافتهاند كه تنها حيات موجب حيات ميشود همة پيشرفتهاي اخير علوم پزشكي و جراحي يا تشريحي كه بيماريهاي ميكروبي را شناسايي و درمان ميكند، بر اين واقعيت بزرگ از قانون بيوژنتيك استوار است كه حيات تنها از حيات قبلي پديد مي آيد و هيچ يك از نتيجهگيريهاي علمي محكمتر و استوارتر از اين واقعيت نيست كه زندگي نميتواند از مادة بيجان سر بزند. پس، در ساية آن چه از طريق علوم به اثبات رسيده ضرورت و حتميت وجود يك آفرينندة اصلي و واقعي (واجب الوجود) براي پديد آمدن حيات و پيدايش موجودات چه به شكل جاندار يا بيجان بداهت عقلي پيدا ميكند.[7] حال اگر بخواهيم از ديدگاه قرآن و روايات قضيه را بررسي كنيم بايد گفت: خداوند متعال در قرآن كريم كار خود را به دو بخش (عالم خلق كه زمانمند است) و (عالم امر كه مجرد از زمان است و با امر (كن) ايجاد ميشود) تقسيم كرده و هر دو را زير پوشش و احاطة علم و قدرت خويش اعلام فرموده. مثلاً در مورد خلقت آدم از جهت آفرينشِ تَن كه مربوط به طبيعت و از عالم خلق است، مراحلي مانند: خاك، گل، گل چسبان و گل خشكيده را مطرح ميكند و در نسل او سلسلة نطفه،علقه، مضغه، عظام... را بيان ميكند. و اما در خلقت روح الهي در انسان آن را از عالم امر شمرده كه با كن فيكون تحقق يافته است.[8] در مورد خلقت حيوانات نيز شايد بتوان گفت: خلقت ساير موجودات نيز همين طور بوده مثلاً خداوند متعال ابتدا يك شتر نر و يك شتر ماده و يك اسب نر و يك اسب ماده و هكذا... از خاك يا آب آفريده (تركيبي از عالم خلق و امر) وسپس نسل و تكثير آنها را در زاد و ولد (عالم خلق) قرار داده است.[9] بنابراين در ساية توجه به قدرت بيكران الهي و التفات به عالم امر، خلقت اوليه حيوانات و ساير موجودات براي ما پذيرفتني و غيردشوار ميشود. آري عصاي موسي به امر او و يكباره اژدها ميشود و به اذن اوست كه مجسمههاي گلين پرندگان بر روي دست عيسي به پرواز در ميآيند. و اما رواياتي در تأييد اين برداشت: از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده است كه از آن حضرت از خلقت درخت خرما سؤال نمودند، فرمود: ان الله تبارك و تعالي لمّا خلق آدم و من الطينة التي خلقهُ منها، فضُل منها فضلة فخلق نخلتين ذكراً و انثي؛ يعني خداي تبارك و تعالي وقتي كه آدم را از آن گل معروف آفريد، مقداري از آن گل اضافه ماند و خداوند از آن دو درخت خرما آفريد، يكي نر و يكي ماده، بدين جهت درخت ماده احتياج به تلقيح دارد، همان طوركه زن نياز به لقاح دارد.[10] در روايت ديگري امام صادق ـ عليه السلام ـ فرموده: استوصوا بعمّتكم النخلة خيراً فانها خُلقت من طينة آدم؛
يعني به عمة خودتان درخت خرما (چون از آدم گل آدم است به خواهر آدم تشبيه شده كه ميشود عمة بني آدم) سفارش خير كنيد كه آن از گل آدم آفريده شده است.[11] معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. مكارم، ناصر، تفسير نمونه، ج 4، ص 510، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، چ 7، پاييز 1368. 2. هاوكينگ، استفن ويليام، تاريخچة زمان، ترجمه حبيب الله دادفرما، انتشارات كيهان، 1369.
[1] . مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، چاپ هفتم، 1368، ج 14، ص 510. [2] . انعام/ 12. [3] . يس/ 71. [4] . ر.ك: تفاسير: مجمع البيان، منهج الصادقين، خلاصه المطالب، شريف لاهيجي، و اطيب البيان، ذيل آيه 71 سوره يس. [5] . سبحاني، جعفر، منشورجاويد، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1375، ج 4، ص 19. [6] . فصلنامة بينات، موسسه معارف اسلامي امام رضا ـ عليه السلام ـ، ، سال سوم، تابستان 1375، ش 10، مقالة تفسير قرآن و علوم جديد، رضا نيازمند. [7] . هاوكينگ، استفن ويليام، تاريخچة زمان، ترجمه حبيب الله داد فرما، سازمان انتشارات كيهان، 1369، ص 234. [8] . جوادي آملي، عبدالله، صورت و سيرت انسان در قرآن، قم، مركز نشر اسراء، چاپ اول، 1379، ص 53. [9] . قرشي، علي اكبر، نگاهي به قرآن، دفتر انتشارات اسلامي، 1378، ص 34. [10] . همان؛ و نقل از محاسن برقي، ج 2، ص 528. [11] . همان.