آيا پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شهيد شدند؟ - آيا پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شهيد شدند؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آيا پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شهيد شدند؟ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شهيد شدند؟

پاسخ

درباره اين موضوع و هم چنين در تاريخ شهادت نبي اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در ميان نويسندگان و مورخان اختلاف مي باشد و بعضي از نويسندگان فقط به بيان اين جمله که مريض شد و از دنيا رفت اکتفاء کرده اند.

در کتب تاريخي نقل شده است که يهوديان چندين مرتبه تصميم گرفتند که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را به شهادت برسانند ولي هر مرتبه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ توسط جبرييل از اين توطئه آگاه مي شد و يهوديان به مقصود خود نمي رسيدند و در پايان جنگ خيبر نيز گروهي از بزرگان قوم يهود زينب دختر حارث را که از اشراف يهود بود و پدر خود حارث و برادر خود مرحب و شوهر خود سلام بن مشکم را از دست داده بود تحريک کردند تا شايد به مقصود خود که نابودي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و در نتيجه نابودي دين تازه تأسيس اسلام بود نايل شوند ولي اگر چه اين عمل نيز به شهادت آني و فوري آن حضرت منجر نشد ولي باعث مسموميت آن حضرت گرديد و در نهايت در درازمدت به شهادت آن حضرت انجاميد.

مورخ بزرگ «محمد بن عمر واقدي» در مغازي، واقعه رحلت پيامبر را چنين نقل مي کند:

چون رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ خيبر را گشود و آرام گرفت، زينب، دختر حارث شروع به پرس و جو کرد که محمد کدام قسمت گوسفند را بيشتر دوست دارد؟ گفتند: شانه و سردست را، زينب گوسفندي را کشت، و سپس زهر کشندة تب آوري را که با مشورت يهود فراهم آورده بود به تمام گوشت و مخصوصاً شانه و سردست آن زد و آن را مسموم کرد. چون غروب شد و رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به منزل خود آمد پس متوجّه زينب شد از او پرسيد، کاري داري؟ او گفت: اي ابوالقاسم! هديه اي برايت آورده ام ـ اگر چيزي را به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هديه مي کردند از آن مي خوردند و اگر صدقه بود از آن نمي خوردند ـ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دستور فرمود تا هديه او را گرفتند و در برابر آن حضرت نهادند. آن گاه فرمود: نزديک بياييد و شام بخوريد! ياران آن حضرت که حاضر بودند نشستند و شروع به خوردن کردند. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از گوشت بازو خوردند و «بُشْر بن براء» هم لرزيد.

همين که پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و بشر لقمه هاي خود را خوردند، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به ياران خود فرمود: از خوردن اين گوشت دست برداريد که اين بازو به من خبر مي دهد که مسموم است. و «بشر بن براء» گفت: اي رسول خدا، به خدا سوگند که من هم از همين يک لقمه فهميدم، و علّت آن که آن را از دهان بيرون نينداختم براي اين بود که خوراک شما را ناگوار نسازم، و چون شما لقمه خود را خورديد جان خودم را عزيزتر از جان شما نديدم. وانگهي اميدوار بودم که اين لقمه کشنده نباشد، بشر هنوز از جاي خود برنخاسته بود که رنگش مانند عباي سياه شد و يک سال بيمار بود و نمي توانست حرکت کند و بعد هم به همين علّت مرد. همچنين گفته اند که «بشر بن براء» هماندم مُرد و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پس از سه سال ديگر زنده ماندند.

رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ زينب را فرا خواندند و پرسيدند: شانه و بازوي گوسفند را مسموم کرده بودي؟ گفت: چه کسي به تو خبر داد؟ فرمود: خود گوشت. گفت آري. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: چه چيزي تو را به اين کار واداشت؟ گفت: پدر و عمو و همسرم را کشتي و بر قوم من رساندي آن چه رساندي. با خود گفتم اگر پيامبر باشد که خود گوشت به او خبر مي دهد که چه کرده ام، و اگر پادشاه باشد از او خلاص مي شويم.

در مورد سرنوشت زينب مطالب مختلفي نقل شده است. برخي از راويان گفته اند: رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دستور فرمود تا او را کشتند و به دار آويختند و برخي از راويان گفته اند: پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ او را عفو فرمود. سه نفر هم دست بر طعام برده ولي چيزي از آن نخورده بودند. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به اصحاب خود دستور داد تا خون بگيرند و آنها ميان سر خود را تيغ زدند و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هم زير کتف چپ خود را خون گرفت و هم گفته اند که از پس گردن خود خون گرفت.

گويند: مادر بُشْر بن براء مي گفت: در مرضي که منجر به مرگ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شد به ديدنش رفتم رسول خدا تب شديدي داشت، پيامبر فرمود: همان طور که اجر و پاداش ما دو برابر است بلا و سختي ما هم دو چندان است. مردم مي پندارند که من گرفتار ذات الجنب شده ام، و حال آن که چنين نيست و خداوند آن بيماري را بر من مسلط نکرده است و اين ريشخندي شيطاني است. اين اثر لقمه اي است که من و پسرت خورديم، از آن روز بيماري در من ريشه دوانده است. تاکنون که پاره شدن رگ قلبم نزديک شده است. بنابراين رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از دنيا رفت در حالي که شهيد بود... .[1]

علاوه بر «واقدي»، «ابن هشام»[2]، «طبري»[3] و «ابن اثير»[4] اين واقعه را نقل کرده اند ولي اين سه مورّخ بيان کرده اند که رسول خدا لقمه را بيرون انداختند و از آن گوشت چيزي تناول نکردند ولي آن زهر خطرناک به آب دهان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مخلوط شد و همين باعث شهادت آن حضرت گرديد.

(ظاهراً اسناد اين سه مورخ از يک فرد و آن هم ابن اسحاق مي باشد).

«يعقوبي» مورّخ بزرگ ديگر جهان اسلام نيز اين جريان را در تاريخ خود ذکر مي کند ولي فقط به مسموميت آن حضرت اشاره مي کند ولي از شهادت آن حضرت سخن نمي گويد.[5]

مورّخان و محدّثان شيعه نيز بيشتر به اين سمت رفته اند که علت مرگ رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ همان گوشت مسمومي بوده است که زينب «دختر حارث» به آن حضرت خورانيده بود.

علامه مجلسي (ره) در کتاب «جلاء العيون» نقل مي کند که:

«در احاديث معتبر وارد شده است، آن حضرت به شهادت از دنيا رفت. چنان چه «صفار» به سند معتبر از حضرت صادق ـ عليه السلام ـ روايت کرده است. [6] مرحوم «ثقة الاسلام کليني» نيز در کتاب با ارزش «اصول کافي» به اصل توطئه از قول امام باقر ـ عليه السلام ـ اشاره مي کند. [7]

برخي از اخبار و نقل ها نيز حکايت از آن دارند که پيامبر گرامي اسلام توسط برخي منافقين در ميان مسلمين مسموم گرديده و به شهادت رسيدند.

در کتاب «فروغ ابديت» نيز بعد از نقل اين واقعه در پاورقي آمده است:

«معروف اين است که پيامبر در کسالت وفات خود مي فرمود : اين بيماري از آثار غذاي مسمومي است که آن زن يهودي پس از فتح براي من آورد. زيرا اگرچه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اولين لقمه را بيرون انداخت ولي آن زهر خطرناک با آب دهان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ کمي مخلوط شد و روي دستگاه هاي بدن آن حضرت اثر خود را گذاشت.[8]

پس مي توان از مجموع آنچه بيان شد نتيجه گرفت که مرگ پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ طبيعي نبوده است و آن حضرت با شهادت از دنيا رحلت کرده اند.


[1] . محمد بن عمر واقدي، مغازي، ترجمه دکتر مهدوي دامغاني، نشر دانشگاهي، ج2، ص517 الي 519.

[2] . ابن هشام، السيرهَ النبويّه، بيروت، دارالقلم، ج3، ص352.

[3] . محمد بن جرير طبري، تاريخ الطبري، دارالکتب العلميه، ج2، ص138.

[4] . ابن اثير، الکامل في التاريخ، دارالاحياء التراث العربي، ج1، ص598ـ599.

در پاورقي اين کتاب اين واقعه را از قول ديگر مورّخان و محدثّان نيز نقل مي کند بعد از نقل اين مطلب که اين روايت از ابن اسحاق مي باشد مي گويد: بيهقي در کتاب دلايل النبوهَ اين مطلب را از طريق ابي نفرهَ از جابر نقل مي کند. و عبدالرزاق در تأليف خود از معمر از زهري و ابن حجر در الفتح و مسلم در کتب خود و النووي در شرح مسلم و... اين حادثه را بيان مي کنند (رجوع شود به پاورقي کتاب الکامل في التاريخ، ج1، ص598).

[5] . تاريخ يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، انتشارات علمي و فرهنگي، ج1، ص416.

[6] . مجلسي، محمد باقر، جلاءُ العيون، ص82ـ83.

[7] . کليني، اصول کافي؛ مجلسي، بحارالانوار، ج2؛ و در کتب ديگر خود در باره اين واقعه احاديثي نقل نموده است که دلالت بر شهادت آن حضرت دارند.

[8] . سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، قم، دفتر تبليغات اسلامي، ج2، ص664.



/ 1