چگونه است كه مي گويند كسي صداي زهرا (س) را نمي شنيده اما گريه آن حضرت را در رحلت پيامبر همسايه ها مي شنيدند؟
پاسخ
حضرت زهرا(س) با توجه به انتسابشان به نبي اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ داراي موقعيتي بس عظيم و حساس بوده اند كه مورد مراجعه اقشار مختلف مردم قرار مي گرفته اند. لذا نمي توان تصور نمود كه ايشان فردي محبوس و منزوي بوده اند به حدي كه هيچ كس صداي ايشان را نشنيده باشد. اكنون مواردي را در اين موضوع مي آوريم:«1. آن حضرت در جنگ احد همراه با زنان مدينه به منطقه جنگي رفته و بعد از جنگ به مداواي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و حضرت علي ـ عليه السّلام ـ كه جراحاتي برداشته بودند. پرداختند.2. بعد از جنگ احد، آن حضرت به زيارت شهداي جنگ مي رفت.3. بعد از اينكه غوغاي سقيفه به راه افتاد، عمر با عده اي به درخانه آن حضرت آمد و فرياد مي كشيد كه بيرون بيائيد حضرت زهرا به پشت در حجره آمدند و عمر را ديدند كه آتش در دست دارد پس فرمود: عمر ـ مگر از خدا نمي ترسي چه شده است؟عمر گفت: بايد علي و بني هاشم بيايند و با خليفة رسول خدا بيعت كنند.
و ايشان گفتند: خليفه كيست؟
خليفه رسول اكنون در كنار پيكر اوست.
عمر گفت: ابوبكر پيشواي مسلمين است مردم با او بيعت كرده اند، شما نيز بايد بيعت كنيد و گرنه خانه را به آتش مي كشم.
حضرت فرمود: آيا خانه ما را به آتش مي كشي و او گفت آري.4. ده روز بعد از حلت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فاطمه (س) براي اعتراض به مصادره فدك نزد ابوبكر رفته و با او به گفتگو و بحث پرداختند. اين كار دوبار صورت گرفت.5. همچنين بعد از رحلت پيامبر و غصب خلافت مسلمين توسط غاصبان، حضرت فاطمه(س) به مسجد رفتند و در حاليكه مسجد مملو از مرد و زن بود. در پشت پرده اي خطبه اي ايراد فرمود كه معروف است.6. زماني كه آن حضرت بعد از قضيه آتش زدن در خانه، در بستر مريضي بودند. عمر و ابوبكر به عيادتشان رفتند. چون آنها وارد شدند و نشستند. حضرت صورتشان را از آنها برگرداند و فرمود، آيا شنيده ايد كه پدرم فرمود رضاي فاطمه رضاي من است و خشم او خشم من، هركه او را بيازارد مرا آزرده است و هر كه او را دوست بدارد مرا دوست داشته است.»[1]7. جابر مي گويد روزي همراه رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به در خانه فاطمه (س) رفتيم، پيامبر اكرم اذن طلبيد و وارد شديم، ديدم چهرة زهرا آنچنان زرد بود كه مانند... بود.[2]8. روزي سلمان خدمت آن حضرت بود، حضرت زهرا دعاي نور را به او تعليم فرمود و گفتند اگر مي خواهي هرگز ترا تب نگيرد بر اين دعا مداومت كن.[3]از سوي ديگر آنچه كه از طرف شارع مقدس مورد نهي قرار گرفته است و از زنان خواسته شده از آن بپرهزيند. آن نوع سخن گفتني است كه باعث تحريك شهوت مردان گردد. لذا به زنان دستور مي دهد: «فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض»[4] در حرف زدن صدا را نازك و مهيج نكنيد كه موجب طمع بيماردلان گردد. و مفهوم آيه اين است كه اگر در سخن ناز و كرشمه نباشد جايز است يعني خود آيه دليل بر جواز سخن گفتن با مرد نامحرم است.[5] بر همين اساس است كه فقهاي عظيم الشأن چنين فتوا داده اند كه شنيدن صداي زن در صورتي كه تلذذ و ريبه - وسوسيه نباشد جايز است. البته مادامي كه ضرورت نباشد ترك آن بهتر است و بر زن حرام است كه بخواهد صوت خود را نازك و مهيج گرداند.[6]
مطلب قابل توجه ديگر اين است كه گريه در فراق عزيزان خود جايگاه خاصي دارد و از استثنائي برخوردار است، آن چنانكه روايت است روزي يك زن به دنبال جنازه يكي از خويشان خود مي رفت و بي تابي مي كرد. عمر به او نهيب زد كه برگردد اما رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: او را به حال خود بگذار دلش داغدار است و چشم گريان و عهد(ش به مرده) نزديك.[7]
و نيز امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرموده اند: انما تحتاج المرأه في الماتم الي النوح لتسيلَ دمعها.زن در ماتم نياز به نوحه و شيون دارد تا اشك هايش را بريزيد.[8]چون اين عمل از بار سنگين سختي ها او مي كاهد. توجه به اين نكته هم ضروري است، كه گريه حضرت زهرا در مصيبتي بوده است كه بزرگتر از آن مصيبتي نبوده و عظمت آن آسمانيان را به شيون آورده بود. امام باقر ـ عليه السّلام ـ در جايي ديگر مي فرمايد، اگر مصيبتي بر خودت يا مالت يا فرزندت پيش آمد، مصيبت رحلت پيامبر خدا را بياد آر، همانا خلائق مصيبتي (عظيم تر) از آن هيچوقت نديده اند.[9] اما نكته مهمتر از همه اينكه، حضرات چهارده معصوم كه از هرگونه خطا و عيبي منزه هستند، الگوي تمامي رفتارهاي ما مي باشند و ما بايد اعمال خود را با اعمال و فرمايشات آنها بسنجيم و حضرت زهرا نيز از جمله معصومين هستند كه بايد به ايشان اقتدا نمود. از اين روست كه فقهاي عظام وقتي مي خواهند به جايز بودن گريه بر مرده فتوا بدهند از جمله دلايلي كه براي آن مي آورند گرية حضرت زهرا در رحلت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي باشد.[10]معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. فاطمه زهرا، رحماني.2. زندگاني فاطمه زهرا، محمدقاسم نصيرپور.
[1] . نصيرپور، محمد قاسم، زندگاني فاطمه زهرا (س) مقدمه آيت الله مرعشي نجفي، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي، چاپ دوم، 1372، ص 45ـ108.[2] . كليني،كافي، تصحيح علي اكبر غفاري، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1367، ج 5، ص 528، باب الدخول علي النساء.[3] . قمي، عباس، منتهي الآمال، قم، انتشارات هجرت، چاپ هفتم، 1372، ج 1، ص 257.[4] . احزاب/32.[5] . مطهري، مرتضي، مسئله حجاب، قم، انتشارات صدرا، بيتا، ص 243.[6] . طباطبايي يزدي، محمد كاظم، عروة الوثقي، فصل اول، باب نكاح، مسئله 39.[7] . مطهري، مرتضي، پيشين، ص 212.[8] . حر عاملي، وسايل الشيعه، تصحيح رباني شيرازي، بيروت، احياء تراث العربي، چاپ ششم، 1416، ج2، ص893.[9] . كليني، پيشين، ج 3، ص 220، باب التعزي.[10] . خوئي، التنقيح، قم، مدرسه دارالعم، 1414، ج9، ص228.