آزادي بيان و مرزهاي آن - آزادي بيان و مرزهاي آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادي بيان و مرزهاي آن - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آزادي بيان و مرزهاي آن

مقاله حاضر نقد سخنراني آقاي كديور مي‌باشد كه در روزنامه توسعه 7/3/81 و صداي عدالت 7/3/81 درج گرديد.

آزادي بيان يكي از شاخصه‌هاي اساسي آزادي يك ملت است. هر ملتي بدون آزادي بيان يكي از حقوق اساسي خود را از دست مي‌دهد. آزادي بيان در جوامع توسعه يافته شيرازه اصلي گفتگوها و محور اصلي مناقشه‌هاي سياسي است يك ملّت بدون آزادي بيان در فضايي از اختناق و محروميت سياسي به سر مي‌برد. حال سؤال اساسي قابل طرح در حوزه انديشه سياسي اين است كه آيا آزادي بيان مرزهايي دارد؟ و اصولاً مرزهاي آن كدام است؟

آنچه در ابتداي امر بايد به توضيح آن پرداخت اين است كه تفكيك ميان حوزه انديشه و عمل (بيان) امري ضروري است. از اين منظر انديشه، حوزه‌اي سيّال دارد و در همه زمينه‌ها (حتي فرض‌هاي محال) قابل تسرّي و طرح است. امّا بيان، داراي اين ويژگي نيست و در حوزه عمل، مفاهيم و انديشه‌اي ارائه مي‌شود كه قابليت معنادار بودن را داشته باشد. گزاره‌هاي معنادار شاخه‌اي از انديشه، محسوب شده كه حاوي نقد و بررسي‌هاي مكرر و پردازش فكري هستند و محصول مكانيسم‌هاي پيچيده فكري محسوب مي‌شوند. در همين راستا مي‌توان قائل بود كه گزاره‌هاي بدون معنا نوعي بيان است ولي هيچگاه براي مخاطب اقناع‌آور نخواهند بود و گوينده از گفتن آنها در عرصه‌هاي جامعه اِبا خواهد كرد.

سپس بايد يادآور شد كه هنگامي آزادي بيان در حد و مرز قرار مي‌گيرد كه با فرهنگ سياسي لحاظ شود. مجموعه باورها، هنجارها و ارزشهاست كه آزادي بيان را در عرصه سياست و جامعه محدود كرده و مرزبندي مي‌كند. باورهاي يك جامعه كه عضو اصلي فرهنگ آن جامعه به حساب مي‌آيند، چارچوب اصلي حدود و مرزهاي آزادي بيان را مشخص مي‌سازد.

در همين راستا آزادي بيان در فرهنگ اسلامي هم مقيد به حدود و مرزهايي خواهد بود. فرهنگ اسلام حاوي مجموعه‌اي غني از ارزش‌ها، باورها و هنجارهايي است كه منبعث از روح تعاليم اسلام است و آزادي بيان در اسلام كه مرحله نازله‌اي از اين مجموعه فكري است، در چارچوب اين فرهنگ محدود خواهد شد.
آيا در اسلام كه حاوي غني‌ترين فرهنگ انسان‌سازي است، ممكن است آزادي بيان بدون حد و مرز باشد؟

در پاسخ به سوال فوق بايد گفت كه مرز‌هاي آزادي بيان در اسلام بسيار واضح و روشن است و در ذيل به بررسي اجمالي از مرزهاي آن مي‌پردازيم.

1. اخلال در مباني عقيدتي جامعه مؤمنان

جامعه مؤمنان و مسلمانان داراي احترامي خاص است. مسلمانان در اين جامعه به هنجارهايي ايمان دارند كه جنبه تقدّس دارد. حال اين حق طبيعي آنان خواهد بود كه به مقدسات آنان احترام گذاشته شود. چرا كه در هر جامعه هنجارهاي اجتماعي مورد احترام بوده و جايگاه ويژهاي دارند. حال چه رسد به اين‌كه اين هنجارها، هنجارهاي ديني باشد.
يكي از مرزهاي روشن آزادي بيان در اسلام اخلال در مباني فكري ـ عقيدتي جامعه مؤمنان است. اسلام اجازه نمي‌دهد كه در مباني عقيدتي مسلمانان اخلال گردد. مسأله ارتداد در اسلام ناظر بر همين معناست.[1]

ذيلاً به بررسي مختصري در اين مسأله مي‌پردازيم:

حكم فقهي ارتداد وقتي قابل اجراست كه مرتد به اخلال در افكار و عقايد گروه مؤمنان مبادرت ورزد. اگر مرتد در انديشه خويش هزار هم ارتداد پيشه كند حكم ارتداد درباره آن شخص صادر نخواهد شد. حكم ارتداد در اسلام بي‌جهت صادر نمي‌شود و با تشريفات خاصي همراه است. در دادگاه ويژه‌اي كه بدين منظور ايجاد مي‌شود، قاضي دادگاه موظف است كه تفحص نموده و علت ارتداد شخص مرتد را معين نمايد. اگر مرتد به خاطر شبهه‌اي علمي ارتداد پيشه كند، قاضي وظيفه دارد كه شبهه را (خود يا بوسيله اهل فن) برطرف نمايد. ولي اگر علت ارتداد شبهه عملي باشد يعني از روي لجاجت و... قاضي حكم به ارتداد مي‌كند. دايره اجراي حكم ارتداد بسيار بسته است. ارتداد در مورد ضروريات دين جاري مي‌شود و بايد با ابزار عقيده و نشر الحاد توأم باشد. همان‌طور كه مشاهده شد جنبه‌هاي اجتماعي قضيه بيشتر در ارتداد لحاظ مي‌شود. حال اين سؤال قابل طرح است كه آيا شخص مرتد مي‌تواند آزادانه ضروريات دين را در جامعه مؤمنان زير سؤلا ببرد؟...

در اين زمينه دو احتمال مطرح است اول آن‌كه برخي افراد بر اثر عواملي در عقيده خود سست مي‌شوند و به ارتداد مي‌گرايند. قرآن كريم در اين زمينه مي‌فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! آنگونه كه حق تقوا و پرهيزگاري است، از خدا بپرهيزيد و از دنيا نرويد مگر اين‌كه مسلمان باشيد (بايد گوهر ايمان را تا پايان عمر حفظ كنيد)»[2]

دوم آن‌كه شايد ارتداد ترفندي از افراد مغرض براي بي‌اعتبار كردن و تضعيف روحيه مسلمانان از سوي مشركان و كفار باشد. قرآن كريم در مورد سعي مشركان براي گمراه كردن مسلمانان مي‌فرمايد: «از تو درباره جنگ كردن در ماه حرام سؤال مي‌كنند، بگو: جنگ در آن (گناهي) بزرگ است ولي جلوگيري از راه خدا (و گرايش مردم به آيين حق) و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجدالحرام و اخراج ساكنان آن نزد خداوند از آن مهمتر است...»[3]

قرآن كريم داستان جالبي از ايمان ظاهري اهل كتاب براي گمراه كردن مسلمانان بازگو مي‌كند و مي‌فرمايد: «و جمعي از اهل كتاب (از يهود) گفتند: (برويد در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز، ايمان بياوريد و در پايان روز، كافر شويد (و باز گرديد) شايد آنها (از آيين خود) بازگردند»[4]

مسأله «كتب ضاله» مسئله ديگري است كه در اين مورد قابل طرح است. مهمترين علت تحريم نگهداري «كتب ضال» ترس از اشاعه گمراهي و ضلالت است. فساد عقيده‌اي كه از «كتب ضاله» در ميان مسلمانان شايع مي‌شود، سبب حرمت نگهداري آنها شده است.[5] و علماء اسلام فتوا به حرمت نگهداري آنها داده‌اند. همانطور كه خواننده محترم آگاه است اين بحث مفصل در كتب فقهي طرح شده كه به جهت اختصار از ذكر جزئيات خودداري مي‌گردد.

2. اخلال در حقوق عمومي

حاكميت يكي از عناصر تأسيسي دولت است. در واقع همين عنصر، دولت را از ديگر انجمن‌ها مشخص مي‌كند. در هر دولتي اقتداري وجود دارد كه اراده آن از نظر حقوقي بر همه افراد و انجمن‌هايي كه در داخل قلمرو آن قرار دارند الزام‌آور است.[6]

دولت به عنوان برترين شخصيت حقوقي در جامعه ايفاي نقش كرده و اخلال در حقوق عمومي را نمي‌پذيرد. در همين راستا امنيت و آسايش را براي شهروندان به ارمغان مي‌آورد. اخلال در حقوق عمومي يكي از مرزهاي آزادي بيان است. اگرچه جنبه اقتدارگرايي دولت، ممكن است به افراط مبدل شود، ولي جنبه تفريط آن حتي براي مردم هم زيانبار خواهد بود. امام علي ـ عليه السّلام ـ در اين زمينه مي‌فرمايند: «...زمامداري جز براي خدا نيست، در حالي كه مردم به زمامداري نيازمندند خواه نيكوكار باشند يا بدكار، تا مؤمنان در سايه حكومتش، بكار خويش مشغول و كافران هم بهره‌مند شوند، ‌و مردم در دوران حكومت او، زندگي را طي كنند...»[7]

همانطور كه در فراز بالا مشهود است امام ـ عليه السّلام ـ به اهميت امنيت و آسايش نظر دارند. امنيت و آسايش مردم يكي از مسائل مهم حقوق عمومي است كه اسلام به آن نظر دارد. امام ـ عليه السّلام ـ هنگامي كه با خوارج به مناظره مي‌پرداخت آنان را مشروط به سه شرط كرد: اول آن‌كه «شما را از اين‌كه در مساجد خدا نماز بخوانيد منع نمي‌كنيم»، دوم آن‌كه «شما را از بيت‌المال (فِيء) محروم نمي‌كنيم مادام كه با ما (گروه مسلمانان) باشيد»، سوم آن‌كه «هيچگاه آغازگر جنگ عليه شما نخواهيم بود»[8]

با توجه به فراز بالا اهميت حقوق عمومي در روش و سيره امام علي ـ عليه السّلام ـ بسيار روشن و واضح خواهد بود. در اسلام هرج و مرج و آشوب از هر گروهي ممنوع است و اخلال در حقوق عمومي يكي از مرزهاي آزادي خواهد بود. آزادي بيان هم در همين حد و مرز، محدود شده و اگر آزادي بيان مخل نظم عمومي باشد از سوي دولت بايد كنترل شود. آزادي بيان تا حدي مورد پذيرش است كه نظم عمومي مختل نگردد. آشوب چيزي است كه هيچ دولتي آنرا بر نمي‌تابد. آنچه گذشت از منظر دفاع از اقتدارگرايي دولت نيست، بلكه بعنوان يك واقعيت موجود سياسي بايد لحاظ گردد.

بنابراين دولت بعنوان نگهبان نظم عمومي مي‌تواند مجازات‌هايي كه قانون مشخص نموده را (از قبيل زندان و...) براي ايجاد و نظم و امنيت در پيش گيرد:

3. اخلال در حقوق خصوصي و سلب آزادي ديگران

حقوق خصوصي جنبه ديگري است كه آزادي بيان ممكن است به آن خدشه وارد كند. آزادي بيان در فرهنگ اسلام محدود به قيودي در اين زمينه است. در چارچوب فرهنگ اسلامي، حقوق خصوصي افراد، مورد احترام است و هيچكس حق تعرّض به آنها را ندارد.
اگر كسي با آزادي بيان به ديگري اتهام، افترا، فحش،‌ ناسزا و... بگويد مسئول است.

«هر كس بدون مجور قانوني عمداً يا در نتيجه بي‌احتياطي به جان يا سلامتي يا مال يا آزادي يا حيثيت يا شهرت تجارتي يا به هر حق ديگري كه به موجب قانون براي افراد ايجاد گرديده، لطمه‌اي وارد نمايد كه موجب ضرر مادي يا معنوي ديگري شود، مسئول جبران خسارت ناشي از عمل خود مي‌باشد».[9]

آزادي بيان گستره وسيعي دارد. گرچه در مورد مسائل سياسي بيشتر شايع شده ولي بطور عام اسلام، بيان را محدود كرده است.
در فرهنگ اسلامي بسياري از بيان‌ها «حد و تعزير دارد. ما در قبال آنچه مي‌گوئيم مسئوليم. گناهاني مانند قذف، غناء، ‌دروغ،‌ شهادات دروغ، سوگند دروغ، فتنه، بهتان و... در اسلام از گناهان كبيره هستند كه بوسيله زبان بوجود مي‌‌آيند.

به جهت اختصار ذيلاً به بررسي اجمالي قذف مي‌پردازيم:

«قذف ‌يكي از گناهان كبيره در اسلام است و آن نسبت دادن زنا يا لواط به زن يا مرد مسلمان پاكدامن است. در احاديث وارده از حضرت رسول ـ صلي الله عليه و آله ـ و حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ و حضرت كاظم ـ عليه السّلام ـ و حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ و حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ به كبيره بودنش تصريح شده و نيز در قرآن مجيد بر آن وعده عذاب داده شده است در سوره نور آيات 25ـ23 مي‌فرمايد:

«كساني كه زنان پاكدامن و بي‌خبر (از هرگونه آلودگي) و مؤمن را متهم مي‌سازند در دنيا و آخرت از رحمت الهي بدورند و عذاب بزرگي براي آنهاست در آن روز زبان‌ها و دست‌ها و پاهايشان بر ضد آنها به اعمالي كه مرتكب شدند گواهي مي‌دهد آن روز خداوند جزاي واقعي آنان را بي‌كم و كاست مي‌دهد و مي‌دانند كه خداوند حق آشكار است.»[10]

از آنچه در بالا گذشت درمي‌يابيم كه اسلام براي آزادي بيان درحوزه‌هاي مختلف حدود و مرزهايي قرار داده است. تأمل بيشتري در حدود آزادي‌هاي فردي و اجتماعي به بهتر شدن وضع موجود در جامعه كمك فراواني خواهد كرد. باشد كه جامعه‌اي پويا و آزاد، امّا در چارچوب قانون داشته باشيم.



[1] . محمد بن الحسن حرّ عاملي، وسائل الشيعه، (انتشارات مؤسسه آل‌البيت، بيروت چاپ اول، 1413 ه‍) جلد 28، ص 323ـ 322، روايت شماره 2 و 3.

[2] . قرآن كريم، آل‌عمران، آيه 102.

[3] . قرآن كريم،‌ بقره، آيه 217.

[4] . قرآن كريم، آل‌عمران 72.

[5] . شيخ انصاري، المكاسب (مؤسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1416 ه‍ ق، قم) ص 29.

[6] . عبدالرحمن عالم، بنيادهاي علم سياست، (انتشارات نشر ني، چاپ دوم، تهران 1375) ص 243.

[7] . سيد كاظم محمدي، ‌محمد دشتي، المعجم المفهرس لالفاظ نهج‌البلاغه (انتشارات امام علي ـ عليه السّلام ـ ، قم آبان 1369)، خطبه 40، فراز 2.

[8] . ابو حنيفه النعمان التميمي، دعائم الاسلام و ذكر الحلال و الحرام (انتشارات المناره،‌ بيروت، بي‌تا) ص 401.

[9] . ماده 1، قانون مسئوليت مدني، مصوب 7/2/1339.

[10] . سيد عبدالحسين دستغيب،‌گناهان كبيره (انتشارات كانون تربيت، شيراز بي‌تا) ج 1، ص 232.

سيد محمد علي نوري



/ 1