آسيبشناسي حاكمان از ديدگاه امام خميني (ره)
انقلاب اسلامي ايران، شجره طيبهاي است كه با جانفشاني مردم مسلمان و حقيقت جوي ايران و خون سرخ عاشقان دين و دينداري، با رهبري فريادگر توحيد و بيداري، ذريه پيغمبر و تنديس عزت و افتخار اسلامي، حضرت امام خميني (ره) به بار نشست. انقلابي كه با تمام فراز و نشيبهاي متنوع، توانست به تبيين مؤلفههاي خويش در عرصه جهاني پرداخته و خود را به عنوان يك انقلاب هدايتگر و با يك رويكرد حكومتي در قالب جمهوري و با محتواي اسلاميت، بر قاطبه طالبان طريق هدايت و رستگاري، معرفي نمايد. اين انقلاب سبز كه برگرفته از مكتب اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ است و با آموزههاي ديني برگرفته از كتاب و سنت ساختارسازي شده است، حامل سه مشخصه اصلي يعني استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي است به گونهاي كه در هيچ جاي جهان، انقلاب اسلامي بدون اين سه مؤلفه شناخته شده نيست و اين خود ،كاشف از واقعيت ملموس صدور آن به جهانيان است. صدوري كه مرزهاي زميني و زماني را پشت سر گذاشته و هنوز كه هنوز است با شعار نجات و رهائي انسانها از يوغ بردگي و بندگي غير خدا و در زير لواي توحيد و عدالتخواهي به حركت خويش ادامه ميدهد اما در اين مجال توجه به يك نكته ضروري است و آن اينكه براي هر حركت و انقلابي به اعتبار مبدأ و سير آن، دو مرحله قابل تصور است:1. به نهال نشستن و تحقق آن با مؤلفهها و مشخصههائي كه مبيّن ماهيت آن است و به تعبيري؛ اصول و آرمانهائي كه چنين حركتي را ساختارسازي كرده است.2. حفظ آن حركت با تحفظ بر اركان و آرمانها و عدم عدول از اهداف و غايات.قهراً چنين گزينهاي هر چند از حيث تحقق، در طول گزينه اول قرار دارد؛ امّا از حيث، اهميّت ميتواند در رتبه قبل از آن باشد، چرا كه در اين مرحله، معضلات و آسيبهائي بدنه اين حركت و استمرار آن را تهديد ميكند. امّا در مرحله اول يعني اصل تحقق آن، با چنين چالشهائي مواجه نيستيم. و بديهي است كه وجود همين آسيبها و پذيرش آنهاست كه باعث توقف انسداد يك حركت ميگردد. از اين روي آسيبشناسي يك انقلاب واعمال راهكارهاي مناسب جهت مقابله با آنها، عنصر اصلي در بقاء آن است.از آنجا كه انقلاب اسلامي ما نيز از حيث اينكه يك انقلاب است ـ سواي ماهيت آن ـ و از ساير انقلابات در اين مسئله مستثني نيست؛ آسيبشناسي آن امري ضروري است و ما در اين مجال، آسيبشناسي حاكمان و متصديان نظام مقدس جمهوري اسلامي را وجهه همت خويش قرار داده و به تبيين اين مسئله از نظر بزرگ معمار انقلاب اسلامي، امام خميني(ره) ميپردازيم.كمتر كلامي از حضرت امام راحل (ره) ديده ميشود كه در آن نسبت به آسيبهائي كه ممكن است متصديان امور را در معرض خطر قرار دهد، ذكري به ميان نيامده باشد كه اينكه به بعضي از آنها اشاره ميرود.1. عدم تقواي الهي
يكي از آسيبهاي جدي براي كارگزاران نظام كه همه امور ديگر را تحت الشعاع خود قرار ميدهد، عدم پرهيزگاري و ترس از خداي تعالي است. هر چند پديده مباركي به نام تقوا از جهت تأثيرگذاري از دو حيث شخصي و اجتماعي قابل طرح است، امّا توجه به بُعد تأثيرات اجتماعي آن، بخصوص وقتي كه درباره متصديان امر لحاظ شود، ضروريتر است؛ چرا كه هرگاه شخصي كه فاقد تقواي الهي است، متصدي مسئوليتي در اداره جامعه نباشد، دايره اضرار بيتقوائي، عمدتاً به خود شخص برميگردد؛ امّا متصديان امور، بابت مسئوليتي كه دارند، در صورت بيتقوائي، مملكتي را تباه ميكنند.امام خميني (ره) در اين خصوص ميفرمايند: «تقوا براي همه لازم است و براي كساني كه متصدي امور كشور هستند، لازمتر است... متصديان امور به حسب تصدي كه دارند اگر خداي نخواسته، تقوا نداشته باشند... اين به همه كشور سرايت ميكند. همه كشور را يك وقت خداي نخواسته به باد ميدهد و لذا براي آنها اهميت تقوا بسيار بيشتر است تا براي اشخاص».[1] راستي چگونه ميتوان از متصدي كه ملبس به لباس تقوا نشده است، انتظار انجام وظيفه داشت و آن را به عنوان الگوي جامعه اسلامي قلمداد كرد؟2- و عدم ساده زيستي
خروج از حد اعتدال و ميانه روي چه به تفريط و چه به افراط، القاء نفس در مهلكه است. توجه به زر و زيورها و تظاهرات دنيويه و نيز تعلقات ماديه، چيزي جز دل بستن به سراب نيست و اين دلبستگي نه تنها سبب زياد شدن حبّ دنياست، بلكه تأثير منفي حظوظ دنيويه بر قلب آنچنان است كه: «التذاذات هر چه بيشتر باشد، قلب از آنها تأثير بيشتر پيدا ميكند و تعلق و حبّش بيشتر ميگردد تا آنكه تمام وجهه قلب به دنيا و زخاف آن گردد و اين منشأ فساد بسياري است».[2]اشرافيگري و عدم سادهزيستي هم از مصاديق بارز حبّ دنياست كه بر همه تبرّي از آن لازم و نسبت به متصديان امر لازمتر است، چنانكه امام راحل (ره) در اين خصوص ميفرمايند: «اگر ميخواهيد بيخوف و هراس در مقابل باطل بايستد و از حق دفاع كنيد و ابرقدرتان و سلاحهاي پيشرفته آنان و شياطين و توطئههاي آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان بدر نكند، خود را به ساده زيستن عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزد. مردان بزرگ كه خدمتهاي بزرگ براي ملتهاي خود كردهاند، اكثر ساده زيست و بيعلاقه به زخارف دنيا بودهاند».[3]3. بريدن و جدا شدن از مردم
مسئولين بايد بدانند تا زماني كه به وجهه مردمي بودن خويش، پايبند هستند، از پشتيباني عمومي برخوردارند و چنانچه در گيرودار امور و قبض و بسط حالات، مسير خويش را از طريق مردم، بيگانه ساختند، اولين اقدام آنها، قدمي است در جهت انحلال و قدرت و عزّت آنها.معمار بزرگ انقلاب بارها بر اين آسيب مهم كه دامنگيري آن نسبت به حاكمان امر، كمرنگ نيست، هشدار دادهاند كه: «بپرهيزيد از اينكه از ملّت جدا شويد، شما را بخواهند، جدا كنند»[4] و نيز: «شما هرچه خوف داريد از خودتان بترسيد، از اينكه مبادا ـ خداي نخواسته ـ مسير يك مسير ديگر بشود؛ راه، راه ديگري باشد و توجه به اين چيزي كه الآن هست از دست برود و مردمي بودن از دستتان برود كه ـ خدا نخواسته ـ يك وقت اين قضيه پيش آمد و شما از آن مردمي بودن بيرون رفتيد و يك موضع ديگري پيدا كرديد... آن وقت بدانيد كه آسيب ميبينيد، يعني آن وقت است كه خارجيها به شما طمع ميكنند».[5]4. اهمال و غفلت از مصالح و مشكلات مردم
سرگرم شدن به مسائل و درگيريهاي سياسي و اهمالورزي نسبت به مصالح جامعه و غفلت از مشكلات مردم يكي ديگر از آسيبهاي ممكنالتصور درباره متصديان و مسئولان نظام اسلامي است چرا كه همين مردم بودند و هستند كه لبيكگوي دعوت امام راحل و استقبال از حركت نوين او بودند و انقلاب، با همت و حركت آنها به وقوع پيوست. پس توجّه به مصالح و مشكلات آنها از ضروريات امور بوده و غفلت از آنها گناهي نابخشودني. غالب صدر و ذيل سخنان رهبر كبير انقلاب از تنبيه بر اين آسيب جدي خالي نيست. از جمله، آنجا كه در جمع هيأت دولت شهيد رجائي اينگونه فرمودند كه: «اگر حالا هم شما كارهائي بكنيد كه توجه مردم را از مصالح، و توجه خودتان از مصالح به چيز ديگر متوجه بشود... عوض اينكه براي اين پابرهنهها، براي اين ضعفا، بر اينهائي كه زحمت كشيدند و شما را به اينجا رساندند...، از اين غفلت كنيد و برويد سراغ جنگ اعصاب و بساط، خوب، اين همان است كه آن وقت، آمريكا ميكرد، حالا شما ميكنيد.آن وقت آن طاغوت ميكرد حالا شما ميكنيد... اگر بنا باشد كه شما به جاي اينكه اقتصاد مردم را درست كنيد، به جاي اينكه اين كشور را بررسي كنيد ببينيد كجاهاست كه مخروبه هست و مردم از همه چيز ساقط هستند،به جاي اين، اگر بنشينيد سر سند و با حرف و يا فحاشي به هم، مسائل را غفلت از آن بكنيد. اين همان است كه قدرتهاي بزرگ ميخواهند تا اين مملكت خرابه بماند و صداي مردم در آيد. اگر شما به مردم كار نداشته باشيد به مصالح مردم، به مصالح كشور كار نداشته باشيد. فقط مشغول اين باشيد كه من چطور شما چطور، من چطورم شما چطوري، مردم با من هستند، مردم با شما هستند، اگر فكر اين باشيد اين همان است كه آمريكا ميخواهد».[6]
5. حاكميت روابط بر ضوابط
مسئله حاكميت روابط به ضوابط كه عمدتاً به گزينش افراد غير كارآمد ميانجامد، خصوصاً هرگاه پشت بند آن يك سري تلقيات جناحي و سياسي بازيهاي لاطائل و مرادات و مراودات شخصي باشد، بديهي است وجود چنين رويهاي در هر نظامي سواي آنكه موجب خروج از مسير عقلاني تحقق امور و رويه عقلائي است، مستلزم تجويز فساد بر صلاح و ناحق بر حق و تقديم مفضول بر فاضل است و اين يعني تزلزل اركان آن نظام و بلكه تأييد چنين تزلزلي است. حضرت امام (ره) در اين خصوص ميفرمايند: «دولت بدون گزينش افراد متعهد و متخصص در رشتههاي مختلفه موفق نخواهد شد... دوست خوب براي دستاندركاران آن است كه در پيشرفت امور محوله به آنان مؤثر باشد و در خدمت ملت باشد نه در خدمت آنان... دولتمردان با رويه و فكر واحد براي رسيدن به آنچه صلاح اسلام و كشور است به پيش روند و اين سياست صحيح اسلامي است و خداي نخواسته، در سياستبازيهاي گروهي وارد نشوند كه با ناكامي مواجه ميشوند».[7]6. عدم هماهنگي مسئولين و تضعيف و تخريب يكديگر
از ديگر چالشهاي مهم در امر مديريت مديران و متصديان امور، عدم هماهنگي و نيز اختلاف و دخالت در امور يكديگر است چرا كه يك مركب (مجموعه) تا زماني كه موجود است كه از هماهنگي و انسجام لازم بين اجزاء بهرهمند باشد و اگر حتي يك جزء در يك مجموعه مبتلا به ناخواني با ساير اجزاء گردد، انعدام مجموعه حتمي است و اين از مدلولات عقل سليم است.[1] . صحيفه نور، 17ـ69.[2] . امام خميني، چهل حديث، ص 105.[3] . صحيفه نور، 19ـ11.[4] . صحيفه امام، 9ـ144، در جمع افسران و درجهداران نيروي هوانيروز، 28/4/58.[5] . همان، 16ـ446، درجمع اعضاي هيئت دولت، 7/6/61.[6] . همان، 13ـ202، در جمع هيئت دولت شهيد رجائي، 20/6/59.[7] . همان، 19ـ157،158،پيام به مناسبت سالگرد 22 بهمن، 22/11/63