آمريکا و آزادي انتخابات
طرح مباحث اختلافي از سوي صاحبان آراء عقايد متفاوت در ايران از جمله وقايعي است كه در طول بيش از دو دهه پس از انقلاب همواره شاهد آن بوده ايم اين امر به ويژه در آستانه برگزاري انتخابات كه زمينه براي طرح چنين مباحثي مساعدتر است همواره با رشد بيشتري همراه بوده است تا حدي كه گاه فضاي سياسي حاكم بر كشور به تشنج كشده شده و برخي گروه ها كه به گفته خود «دگرانديش» اند با غوغاسالاري و سوء استفاده از فضاي موجود در صدد به كرسي نشاندن انديشه خويش برآمده اند و جالب آن كه اين اتفاقات در حالي در جامعه ايران روي مي دهد كه جمعي همنوا با دشمنان انقلاب مدام از نبود آزادي و عدم امكان طرح آزادانه ديدگاه هاي خويش نيز ناليده اند! چندي پيش نويسنده اي در يكي از نشريات به بهانه بررسي پرونده هسته اي ايران وارد موضوع انتخابات شد و با تكرار ادعاي عدم وجود آزادي بيان و اظهارنظر درباره مسايل اساسي كشور آزادي انتخابات را زير سؤال برد.[1]اين نويسنده ضمن آن كه تلاش مي كند بحران هسته اي ايران را به ادعاي خود ناشي از «عدم آزادي» و «انتخابات آزاد» معرفي نمايد چنين نتيجه مي گيرد كه چنانچه انتخابات آزاد ملت در ايران وجود مي داشت مشكل پرونده هسته اي ايران نيز برطرف مي شد! در اينجا جا دارد پس از بررسي اجمالي ادعاي نويسنده در خصوص فقدان آزادي در ايران دليل واقعي خصومت آمريكا با جمهوري اسلامي را مورد اشاره قرار دهيم:1. نويسنده مدعي است: «عده كثيري از صاحب نظران ايراني از حق اظهارنظر آزاد درباره مسايل اساسي كشور محروم شده اند و قشرهاي وسيعي از مردم امكان مشاركت در تعيين سرنوشت خود را ندارند»
در خصوص اين ادعا تذكر دو نكته حايز اهميت است:نخست آن كه اگر واقعاً وضعيت آزادي درا يران به حدي وخيم است كه ايشان ادعا دارد، جاي سؤال دارد بپرسيم خود وي چطور بدون هيچ گونه رادع و مانعي لب به اعتراض مي گشايد آيا در فضاي غير آزاد امكان فرياد عدم آزادي سر دادن وجود دارد؟ و آيا طرح آزادانه اين ادعا به خودي خود ناقض مدعاي ايشان نيست؟مطلب دوم آن كه به نظر مي رسد در عمده اين موارد جايگاه بحث از آزادي چندان شفاف نيست بديهي است آزادي در تعريف فرهنگ ليبرال دموكراسي كه مراد از آن رهايي از قيد و بندهاي اخلاقي و ديني است، به هيچ وجه مورد قبول اسلام نيست و از اين گذشته اگر مراد از آزادي انتخابات باز نهادن مسير براي انتخاب هر كس اعم از مخالفان دين، نظام و قانون اساسي است چنين برداشتي از آزادي نه تنها خواست ملت مسلمان ايران نيست كه منطق نظام هاي مدعي آزادي در غرب نيز به كليت آن پاي بند نيست كما اين كه در خود آمريكا احزاب كمونيستي و مخالفان نظام سرمايه داري حق انتخاب شدن ندارند.خواه ناخواه بايد اين واقعيت را پذيرفت كه ملت ايران ملتي مسلمان و متعهد به احكام دين اسلام است آزادي خارج از دين اسلام و قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي مطلوب ملت مسلمان ايران نيست و مسئولان نظام نيز نه مي توانند و نه حق دارند در صدد تحقق چنين آزادي ـ كه راهي جز بازگشت از ارزش هاي انقلاب و اصول حاكم بر نظام سياسي جمهوري اسلامي ندارد ـ برآيند.2. صرف نظر از بررسي وضعيت انتخابات و بحث آزادي در جمهوري اسلامي صرف اين ادعا كه دشمني آمريكا با جمهوري اسلامي ناشي از عدم وجود آزادي و يا آنچه كه برخي آن را انتخابات غير آزاد مي نامند مي باشد، ادعايي غير قابل اثبات و چه بسا حاكي از عدم احاطه مدعي بر جريان امور است.[2]
بطوري كه براي اثبات بطلان اين ادعا نياز به تحقيق و بررسي چنداني نيست. مروري اجمالي بر تاريخ پنجاه ساله اخير ايران و برخورد دولت آمريكا با اين كشور به حد كافي گوياست. كاخ سفيد در هيچ مقطعي از نيم قرن تاريخ پرفراز و نشيب و پرماجراي اين سرزمين اهميتي براي آزادي و حقوق ملت ايران قايل نبوده است. با وجود آن كه آمريكا به خوبي مي دانست رژيم ستم شاهي پهلوي جايگاهي در ميان ملت ايران ندارد اما هرگز دست از حمايت آن رژيم بر نداشت و تا آنجا توانست رژيم را در سركوب انقلاب مردم ايران مورد تشويق و حمايت قرار داد و پس از فروپاشي رژيم نيز به مقابله و دشمني با انقلاب اسلامي ادامه داد. اكنون سؤال اين است كه مگر ملت ايران آزادانه نظام جمهوري اسلامي را انتخاب نكردند پس اصرار آمريكا بر حمايت از رژيم ديكتاتور و غير مردمي شاهنشاهي و مخالفت با انقلاب مردم ايران چه بود؟
در مسئله فعاليتهاي هسته اي ايران آيا تحليل گران غربي اعتراف نكرده اند كه ملت ايران بالاتفاق خواهان ادامه فعاليت هاي هسته اي و برخورداري از تكنولوژي اتمي اند و قوانين بين المللي نيز آن را حق مسلم ملت ايران مي دانند با اين حال دليل ادامه دشمني و خصومت آمريكا و مخالفت اين كشور با ادامه اين فعاليت ها در ايران و برخورداري نظام جمهوري اسلامي از تكنولوژي هسته اي چيست؟
آيا واقعاً دولت مردان كاخ سفيد نمي دانند استقلال در فناوري هسته اي خواست عموم ملت ايران است و قوانين بين المللي نيز اين حق را را براي تمام كشورها از جمله ايران به رسميت شناخته است؟ پس چرا به اين خواست عمومي و حق مسلم ملت ايران تن نمي دهند؟ امثال اين گونه پرسش ها را چه در ايران و چه در نقاط مختلف جهان بسيار مي توان بر شمرد لكن آنچه از مجموع اين نمونه ها بدست مي آيد اين نكته بديهي است كه غرب هيچ ارزشي براي آزادي يا انتخابات آزاد در كشورها قايل نيست آزادي مردم از ديدگاه غرب در انتخاباتي مطلوب است كه نتيجه آن به نظام منحط ليبرال دموكراسي بيانجامد. در يك صورت مي توان به پايان دشمني غرب به سركردگي آمريكا با نظام جمهوري اسلامي اميد داشت و آن زماني است كه ملت ايران از تمام آرمان هاي اعتقادي و ارزشهاي ديني خود دست بردارند و دربست مطيع فرهنگ فاسد ليبرال دموكراسي غرب شود و البته ناگفته پيداست پيچيدن چنين نسخه اي تنها شايسته بزدلان و دلباختگاني است كه در بحران هويت و احساس پوچي خويش گرفتارند و نه برازنده ملتي قهرمان و با ايمان.
[1] . احمد زيدآبادي،نشريه نامه، شماره 36، ص 3 ـ 4.[2] . نويسنده با تأكيد بر اين مطلب كه عده كثيري از صاحب نظران ايراني آزادانه حق اظهار نظر درباره مسايل اساسي كشور را ندارند، در خاتمه نتيجه مي گيرد كه اگر انتخابات واقعاً آزاد برگزار شود رئيس جمهور منتخب به راحتي قادر خواهد بود مشكل پرونده هسته اي را حل نمايد گويا كه ديگر در اين صورت آمريكا نيز دست از خصومت خود برخواهد داشت ـ ر. ك: ص 4.علي ملکي