چه اشکالي دارد که بگوييم حضرت آدم مخلوق خداست اما نسل انسان ها بدون نياز به خداوند از آدم و حوا به وجود آمده اند؟ - چه اشکالي دارد که بگوييم حضرت آدم مخلوق خداست اما نسل انسان ها بدون نياز به خداوند از آدم و حوا به وجود آمده اند؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چه اشکالي دارد که بگوييم حضرت آدم مخلوق خداست اما نسل انسان ها بدون نياز به خداوند از آدم و حوا به وجود آمده اند؟ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چه اشکالي دارد که بگوييم حضرت آدم مخلوق خداست اما نسل انسان ها بدون نياز به خداوند از آدم و حوا به وجود آمده اند؟

پاسخ

هر چيزي كه بتوان آن را «موجود» دانست يا «واجب الوجود» است و يا «ممكن الوجود» با دقت در مفهوم «ممكن الوجود» روشن مي شود كه هر چيزي مصداق اين مفهوم باشد، معلول و نيازمند به علت خواهد بود، زيرا اگر موجودي خود به خود وجود نداشته باشد ناچار به وسيلة موجود ديگري به وجود آمده است، و مفاد قانون عليت هم همين است كه هر موجود وابسته و ممكن الوجودي، نيازمند علت است، از سوي ديگر اگر تمامي موجودات، ممكن الوجود و نيازمند به علت باشند هيچگاه موجودي تحقق نخواهد يافت. پس وجود موجودات خارجي، دليل آن است كه واجب الوجودي، موجود است.[1]

يكي از نتايج اين برهان اين است كه واجب الوجود علت پيدايش ممكنات است. از طرف ديگر علت هاي گوناگون را مي توان به اقسامي تقسيم كرد، مثلاً آن دسته از علل كه وجود آنها همواره براي وجود معلول، ضرورت دارد «علل حقيقي» و دستة ديگر كه بقاء آنها براي بقاء معلول، ضرورت ندارد (مانند كشاورز براي گياه) «علل اعدادي» يا «معدات» ناميده مي شوند. و نيز علت هاي جانشين پذير را «علل جانشيني» و ساير علت ها را «علل انحصاري» مي نامند.

اما نوع ديگري از علت هست كه با همة آنچه در مورد رويش گياه گفته شد تفاوت دارد، و نمونة آن را مي توان در مورد نفس و بعضي از پديده هاي نفساني ملاحظه كرد: هنگامي كه انساني يک صورت ذهني را در ذهن خود ايجاد مي كند يا تصميم بر انجام كاري مي گيرد، پديده اي نفساني و رواني بنام «صورت ذهني» و به نام «اراده» تحقق مي يابد كه وجود آن، منوط به وجود نفس است و از اين روي، معلول آن به شمار مي رود. ولي اين نوع معلول، به گونه اي است كه هيچ استقلالي از علتش ندارد و نمي تواند جدا و مستقل از آن وجود داشته باشد.

در عين حال، فعاليت نفس،‌نسبت به صورت ذهني يا اراده، مشروط به شرايطي است كه از نقص و محدوديت و ممكن الوجود بودن آن، نشأت مي گيرد. بنابراين، فاعليت واجب الوجود براي جهان، از فاعليت نفس نسبت به پديده هاي رواني هم بالاتر و كامل تر است و نظيري در ميان ساير فاعل ها ندارد زيرا او بدون هيچگونه نيازي، معلول خود را به وجود مي آورد معلولي كه تمام هستيش وابسته به اوست. يكي از مهم ترين خصوصيت هاي علت هستي بخش اين است كه وجود او براي بقاء معلول نيز ضرورت دارد، برخلاف علت اعدادي كه بقاء معلول، نيازي به او ندارد.[2]

پس از اينكه دانستيم خداوند متعال واجب الوجود است و غير او ذاتاً ممكن الوجود است و در وجود خود همواره نيازمند به افاضة وجود از جانب واجب الوجو است، توحيد در خالقيت خداوند نيز ثابت خواهد شد يعني همة ممكن الوجودها و تمامي افعالشان مخلوق خداوند هستند و در عالم، خالقي جز خداوند وجود ندارد.[3] همانطور كه آيات قرآن هم بر اين مطلب تصريح دارند: «قل الله خالق كل شيءٍ...»[4]

بگو خداوند خالق هر چيزي است.

«الا له الخلق والامر تبارك الله ربّ العالمين»[5]

آگاه باشيد كه خلقت و تدبير (جهان) تنها از آن اوست، بركت و زوال ناپذير است خداوندي كه پروردگار جهانيان است. هر چند هر علتي نسبت به معلول خودش از نوعي استقلال نسبي برخوردار است اما همگي علت ها و معلول ها نسبت به خداي متعال، عين فقر و وابستگي و نياز هستند و هيچگونه استقلالي ندارند. از اين رو، خالقيت حقيقي و استقلالي، منحصر به خداي متعال است و همة موجودات در همة شؤون خودشان و در همة احوال و زمان ها، نيازمند به وي مي باشند و محال است كه موجودي در يكي از شؤون هستيش بي نياز از وي گردد و بتواند مستقلاً كاري را انجام دهد.[6]

با توجه به مطالب مطرح شده مي پردازيم به جواب سؤال مورد نظر، سؤال دربارة اين است كه خداوند حضرت آدم را خلق كرده باشد و سپس به وسيلة ازدواج، ساير انسان ها بدون نياز به خداوند به وجود آمده باشند معناي اين كلام اين است كه خدا عالم و حضرت آدم را خلق كرده است و ديگر در آن دخالتي ندارد و جهان همانند ساعتي كه كوك شده است به حيات خود ادامه مي دهد و انسان ها هم به غير از حضرت آدم بدون نياز به دخالت خداوند به حيات بشري خود ادامه مي دهند.

با توجه به گفتار پيشين تمام عالم خلقت غير از خداوند، ممكن الوجود هستند و در وجود خود نيازمند افاضة وجود از جانب واجب الوجود مي باشند پاسخ روشن مي شود و بايد توجه داشت که خداوند همانند كشاورز نيست كه انساني را خلق كرده باشد که بدون نياز به خالق همانند گياهان بدون نياز به كشاورز به توليد مثل بپردازد.

اگر سؤال شود كه پس نقش انسان ها در ازدواج و توليد مثل چيست؟

جواب اين است كه آنها علل متوسطه هستند كه خود معلول خداوند مي باشند و هيچگونه استقلالي نداشته و به منزلة مجاري فيض وجود هستند كه با اختلاف مراتبي كه دارند نقش وسايط را بين سرچشمة اصلي وجود و ديگر مخلوقات، ايفاء مي كنند.[7]

پس اگر منظور اين است كه خداوند در به وجود آمدن انسان هاي بعد از حضرت آدم هيچ نقشي نداشته باشد و فقط پدر و مادر و ازدواج آنها مستقلاً در خلقت آنها تأثيرگذار باشد اين سخن مساوي با نفي توحيد در خالقيت است و عقلاً و نقلاً مردود است و اگر مقصود اين است كه تأثير استقلالي از آن خداوند است ولي پدر و مادر هم به عنوان واسطه و اسباب اعدادي و مجاري فيض الهي در به دنيا آمدن انسان ها تأثيرگذار هستند و در حقيقت تأثيرگذاري آنها در طول عليت خداوند و واجب الوجود است. اين كلام صحيحي است و متكلمان اماميه و حكماي اسلامي اين نظريه را پذيرفته اند.

مؤيد آنچه گفته شد آياتي از قرآن كريم است كه خلقت انسان را در تمام مراحل مختلف به خداوند متعال نسبت مي دهد از جمله اين آيه «سپس او را به صورت نطفه اي در جايگاهي استوار قرار داديم، آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورديم پس آن علقه را مضغه گردانيديم و آنگاه... آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.»[8]

علاوه بر مباحث فلسفي احتياج ممکن و معلول به واجب الوجود بايد گفت مراحل شکل گيري نطفه و علقه و مضغه و عظام و ... تا شکل گيري جنين و رشد وي و خصوصا مرحله ي دميده شدن روح اين ها مراحل دقيق و پيچيده و برخي امور غير مادي هستند که طبيعت صرف، توان پاسخگويي و راهبري اين مراحل را ندارد و از اختيار بشر نيز خارج است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. آموزش فلسفه، ج 2،‌آيت الله مصباح يزدي.

2. آموزش عقايد.

3. الاهيات، آيت الله شيخ جعفر سبحاني.

4. عقايد الاستدلالي، علي رباني گلپايگاني.


[1] . مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، تهران، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چاپ شانزدهم، 1376، ج2 و 1، ص 80 و 79.

[2] . همان، ص 90 ـ 87.

[3] . سبحاني، جعفر، الالهيات علي هدي الكتاب والسنة والعقل، مكتب الاعلام الاسلامي، 1409 هـ ق، ج 1، ص 387.

[4] . رعد/16.

[5] . اعراف/54.

[6] . مصباح يزدي،محمد تقي،آموزش فلسفه،تهران،سازمان تبليغات اسلامي،شركت چاپ و نشر بين الملل،1378،ج2،ص288.

[7] . همان، ص 931.

[8] . المؤمنون/13 و 14.



/ 1