امروزه يكي از كارآمدترين ابزار به چالش كشيدن حكومت، برپائي جنگ رواني عليه آن است. اين شيوه برخورد، در مواجه با حكومت جمهوري اسلامي در گذشته وجود داشته و اكنون نيز وجود دارد. از اول انقلاب تاكنون شيوه عمل دشمنان، بر وارونه جلوه دادن واقعيتهاي داخلي به نفع خود، و پيوند دادن هرگونه رفتار برخي از مردمي كه هيچ نظري نفي گونه يا اثباتي به سياستهاي كلي نظام ندارد، با تمايل مردمي به سوي خويش و تفسير آنها به عنوان حركتي اعتراضي و مبارزه منفي، استوار بوده است. و با اين كه هيچ طرفي از اين شيوه در گذشته نبستهاند امّا با كمال تعجب هنوز آن را دنبال ميكنند.1. انتشار اين گزارش در سطح وسيع در داخل كشور توسط ماهنامه گزارش، اگر چه با انگيزه اطلاع رساني صورت گرفته و در راستاي آگاهي عمومي از نقطه نظرات كساني كه از بيرون به جامعه ما مينگرند. اقدامي است شايسته، امّا درج آن بدون هيچ گونه تحليلي پيرامون محتواي آن، با شائبه همسويي با مضمون اين گزارش همراه است و چنين رفتاري شايسته مسئولان ماهنامه گزارش نبود.2. در قسمتي از اين گزارش آمده است «از فيلسوف تا راننده تاكسي، افكار عمومي از بيان جزئيات درباره يك آمريكا خواهي كه به اندازه اكراهش از سيستم سياسي اسلامي است خودداري ميكند، امّا در كل آن چه هر روز در كوچههاي تهران ميشنويم اين است: دو همسايه ما، عراق و افغانستان تحت سلطه حكومتهاي وحشتناكي بودند كه بدون دخالت نظامي جرج بوش براي هميشه سر كار ميماندند.اين سخن كه مردم ايران در شرايط كنوني جهان به آمريكا خواهي روي آوردهاند، امّا از بيان جزئيات آن خودداري ميكنند، ادعاي عجيبي است زيرا سياستهاي امروز آمريكا در قبال مسائل جهاني به ويژه شيوه برخورد آن كشور با موضوع عراق، باعث گسترش احساسات ضد آمريكايي در تمام جهان شده چنان كه امروزه سفر رئيس جمهوري آمريكا به هر كشوري با تظاهرات مردمي عليه سياستهاي وي همراه است. آن وقت چگونه ميتوان ادعا كرد در كشوري مثل ايران كه بيشتر از هر جاي ديگر جهان از سردمداران كاخ سفيد و سياستهاي آنها انتقاد ميشود، حمله آمريكا به عراق و افغانستان و سرنگوني حكومتهاي آنها باعث محبوبيت سردمداران آمريكا نزد مردم ايران شده است.ثانياً، همه ميدانند كه آمريكا نتوانسته است به تنهايي حكومتهاي عراق و افغانستان را ساقط كند. اگر تباني آمريكا با سران ارتش عراق نبود و اگر كمك مجاهدين افغان و عدم همكاري مردم با حكومت طالبان نبود، هيچ گاه آمريكا قادر نبود دولتهاي افغانستان و عراق را سرنگون كند. چنان كه امروزه بزرگترين دشمن منافع آمريكا در خاورميانه دولت ايران است. امّا از آن جا كه آمريكا در مواجه با ايران از اين فاكتورهاي پيروزي برخوردار نيست، تمايلي به حمله به ايران ندارد.ثالثاً، خود گزارشگر در گزارش خويش اعتراف ميكند كه ميل مردم به آمريكا به اندازه نفرت آنان از سيستم سياسي اسلامي است و امّا نكته قابل توجه اين است كه تعداد كساني كه واقعا از سيستم سياسي اسلامي در كشور ايران منزجر باشد بسيار كم است، چنان كه شركت گسترده مردم در اجتماعات سياسي مؤيد اين ادعاست، تعداد كساني كه به آمريكا متمايل باشند نيز بسيار كم است.رابعاً، اين گزارش به گفته گزارشگر از كوچههاي تهران تهيه شده است ،با اين كه مسلماً گزارش مذكور با مراجعه به همه جاي تهران تهيه نشده است. اگر فرضاً بپذيريم تمايل عمومي به آمريكا در همه مردم تهران زياد شده است، سرايت دادن مفاد اين گزارش به تمام ايران و نسبت دادن اين تمايل به تمام مردم ايران غلط است.2. نويسنده بعد بيان اين كه بدون دخالت بوش، عراق و افغانستان از تحت سلطه حكومتهاي وحشتناك خود خارج نميشدند از قول مردم ايران مينويسد: «از يك جهت ما هم تحت سلطه يك ايدئولوژي منفور هستيم».نويسنده با ذكر اين جمله كه مردم ايران معتقدند كه تحت سلطه يك حكومت منفور هستند بعد از ذكر مسئله حمله آمريكا به عراق و افغانستان و سرنگوني حكومتهاي وحشتناك آنها، درصدد توجيه حمله احتمالي آمريكا به ايران است، يعني چون حكومت ايران مانند حكومتهاي عراق و افغانستان يك حكومت منفور است. لذا آمريكا بايد دخالت كرده و اين حكومت وحشتناك را نيز ساقط كند.به همين خاطراست كه كلام خود را اين چنين ادامه ميدهد: «بايد يك كشور ثالث به كمك ما بيايد» و اين كشور ثالث هم حتماً آمريكا خواهد بود، چنان كه نويسنده چنين ادامه ميدهد: «امروز موقعيت ايدهآلي پيش آمده است زيرا اين بار برنامه سياسي آمريكا با رؤياهاي ما براي آزادي منطبق شده است». در حالي كه مردم ايران به خوبي ميدانند كه آمريكا براي هيچ كشوري آزادي نياورده است، مردم ايران نداي ارمغان آزادي و دموكراسي را از زبان سردمداران كاخ سفيد خطاب به ملت عراق نيز شنيدهاند، امّا كو آزادي و كجاست دموكراسي.3. نويسنده هم چنين ميگويد: مطمئناً اين حرف عجيب و نوميدانه است امّا ترجمان به ستوه آمدگي هزاران ايران از يك موقعيت يك سيستم سياسي تا ابد بسته است.واقعاً نيز كلماتي كه نويسنده به مردم ايران نسبت داده بسيار عجيب است و عجيبتر از آن نيز نسبت دادن اين روحيه به سيستم سياسي كشور به عنوان يك سيستم بسته است و با آن كه همگان ميدانند كه سيستم سياسي ايران هيچ گاه بسته نبوده، بلكه فقط سازكارهاي قانوني به گونهاي بنا نهاده شده است كه دشمنان اين كشور نتواند با ابزار قانوني به اين كشور ضربه وارد كنند و چنين چيزي در همه دنيا متداول است. در بعضي از كشورها سيستم نظارتي به گونهاي است كه از اول هيچ دشمني نميتواند وارد دستگاه دولت شود و ايران نيز از اين دسته كشورهاست و در بعضي ديگر بعد از ورود دشمنان به دستگاه حكومت از ادامه فعاليت آنها جلوگيري ميشود و از آن جا كه اين شيوه با تالي فاسد از جمله ناآرامي فضاي جامعه همراه است پس بهتر همان است كه با اتحاد سياستهاي نظارتي دقيق از اول از ورود چنين افرادي جلوگيري شود.حسين حجامي